داستان های بحارالانوار ، قاضی هوشمند و گمراه
در زمان خلافت عمر بن خطاب شهر بصره نیاز به یک قاضی خوب داشت عمر در فکر یافتن چنین قاضی بود
در آن روزها زنی برای شکایت از همسرش نزد عمر آمد و چنین شکایت نمود:
شوهرم روزها را روزه میگیرد و شبها را مشغول عبادت است
کعب بن سور که در آن مجلس بود به عمر گفت:
ای امیر مؤمنان! این زن اگر چه شوهرش را به نیکی یاد میکند ولی منظورش این است که شوهرش (از لحاظ غریزه جنسی) هیچ توجهی به او ندارد
عمر دستور داد شوهرش را حاضر کردند به او گفت:
همسر تو شکایت محترمانهای نمود و من تا به حال کسی را ندیده بودم که اینگونه شکایت بزرگوارانه کند
شوهر عذر آورد و گفت:
ای امیر مؤمنان! آیاتی که در سوره حجر و نحل و هفت سوره طولانی نازل شده مرا سخت ترسانده و همه اندیشهام متوجه آخرت است
کعب بن سور به شوهر زن گفت:
ان لها علیک حقا در اسلام زن برگردن شوهر حق دارد اول حق همسرت را ادا کن سپس نماز و روزه ات را انجام بده
عمر رو به کعب بن سور کرد و گفت: بین این زن و شوهر قضاوت کن
کعب به آنها گفت:
خداوند در هر چهار شب همبستری را بر شوهر روا داشته ولی در چهار شب یک شب حق همخوابکی با شوهر را دارد
بنابراین در چهار شب، مرد باید یک شب حق زنش را ادا کند و در سه شب دیگر آزاد است آنگاه به شوهر زن گفت این دستور را حتماً رعایت کن
اصمعی میگوید: این قضاوت هوشیارانه کهب سبب شد که عمر او قاضی بصره قرار دهد و دستور داد به سوی بصره برای قضاوت برود
کعب قاضی بصره بود تا وقتی که عثمان کشته شد هنگامی که مخالفانی علی (علیه السلام) جنگ جمل را به راه انداختند کعب بن سوره قرآنی را برگردنش آویزان نمود و در صف دشمنان علی (علیه السلام) قرار گرفت و مردم را بر ضد لشکر آن حضرت میشوراند و خود نیز به شدت میجنگید سرانجام با سه برادرش در جنگ جمل کشته شدند(138)
(بدین گونه قاضی هوشیار به خاک ذلت ابدی افتاد و همیشه بدنامی از خود به جای نهاد)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
