داستان های بحارالانوار ، کیمیای سعادت
کی از صحابه ارجمند امام باقر علیه السلام میگوید:
روزی در محضر آن حضرت بودم، ناگاه مردی وارد شد که پیاده از خراسان آمده بود، وی دو پایش که پوست انداخته بود، نشان داد و گفت:
به خدا سوگند! مرا چیزی جز محبت شما خاندان پیامبر، از خراسان به مدینه نکشاند. امام باقر فرمود:
والله لو ما احبنا حجر حشره الله معنا و هل الدین الا الحب:
به خدا سوگند! اگر سنگی هم ما را دوست بدارد، خدا او را با ما محشور میکند، آیا دین جز محبت است؟(102)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..

موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
تعداد كل بازديدها : 638671 نفر
تعداد كل مطالب : 7556 مطلب
ساخت وبلاگ : 15 / 01 / 1394
آپديت : شنبه 25 مهر 1394