داستان های بحارالانوار ، گریه‏ی پیغمبر بر حسن

ام الفضل همسر عباس عموی پیغمبر اسلام می‏گوید:
پیش از تولد حسین (علیه السلام) شبی در خواب دیدم قطعه‏ای از گوشت پیکر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جدا و در دامنم افتاد.
ماجرای خوابم را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتم حضرت فرمود:
خوابت راست است، به زودی از فاطمه پسری متولد می‏شود و او را برای شیر دادن به تو خواهم سپرد. مطلب همان طور شد که پیغمبر فرمود. روزی حسین (علیه السلام) را به دامن گرفته شیر می‏دادم، قطره‏ای از آب کودک به لباس پیغمبر رسید کودک را به شدت کشیدم حسین (علیه السلام) گریست.
رسول خدا فرمود: ام الفضل! چرا فرزندم را ناراحت کردی این لباس شسته می‏شود.
من حسین را گذاشتم تا آبی بیاورم. برگشتم دیدم رسول خدا گریه می‏کند. گفتم: یا رسول الله چرا گریان شدی؟
فرمود: اکنون جبرئیل آمد گفت:
این پسرت را امت تو خواهند کشت.(59)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0