داستان های بحارالانوار ، مدح علی در آسمان‏ها

علی علیه السلام می‏فرماید:
هنگامی که مردم در جنگ احد فرار کردند و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در میدان جنگ تنها ماند به اندازه‏ای ناراحت شدم که هرگز آنچنان ناراحت نشده بودم و نمی‏دانستم که چکار کنم. در پیشاپیش آن حضرت شمشیر می‏زدم و دشمنان را از اطراف آن بزرگوار پراکنده می‏کردم و مقداری در سرکوب دشمنان پیشروی کردم خداوند او را به آسمان برده است، غلاف شمشیر را شکستم و با خود گفتم:
با این شمشیر آنقدر می‏جنگم تا کشته شوم. به لشکر دشمن حمله کردم، فرار کردند، ناگاه دیدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر زمین افتاده و از حال رفته است.
بالای سرش ایستادم، به هوش آمد و به من فرمود:
یا علی مردم چه کردند؟
گفتم: یا رسول الله! کافر شدند و شما را تنها گذاشتند و فرار کردند
ناگهان نظر آن حضرت به یک گردان از لشکر دشمن افتاد که به سوی او می‏آمدند. فرمود:
یا علی! اینها را از من دور ساز!
به آنها حمله کردم و از چپ و راست آنها را زدم تا اینکه فرار کردند.
آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یا علی! در آسمان مدح تو گویند آیا می‏شنوی؟ فرشته‏ای به نام رضوان می‏گوید:
لا سیف الا ذولفقار و لا فتی الا علی :(29) شمشیری جز ذولفقار و جوانمردی جز علی نیست.
در این وقت من از شدت خوشحالی گریستم و خدا را بر این نعمت ستایش کردم.(30)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0