داستان های بحارالانوار ، مسلم مشاجعی در جنگ جمل

در واقعه جمل علی علیه السلام طرفداران عایشه را از شروع جنگ بر حذر داشت. آنان گوش ندادند حضرت به خداوند شکایت کرد که مردم نافرمانی می‏کنند، قرآن را به دست گرفت و فرمود:
کیست قرآن را به دست گیرد و در مقابل لشگر دشمن، این آیه،و ان طائفتان من المومنین اقتتلوا فاصلهو ابیتهما(148) را برای مردم خواند؟ جوانی به نام مسلم مشاجعی از جای برخاست و عرض کرد: من آیه را برای مردم می‏خوانم.
حضرت فرمود: اگر چنین کنی دست راستت را قطع می‏کنند! مسلم اظهار تمایل کرد و اعلان آمادگی نمود.
فرمود: دست چپت را تیز می‏برند!
گفت: مایلم.
فرمود: خودت را هم شهید می‏کنند!
گفت: شهادت من در راه خدا چیزی نیست، زهی افتخار من که در این راه جانبازی کنم. آنگاه جوان قرآن را به دست گرفت و در برابر لشگر عایشه ایستاد و مردم را به خدا دعوت کرد: دست راستش را قطع کردند، قرآن را به دست چپ گرفت و آن دستش را نیز ببریدند، قرآن را به دندان گرفت، سر انجام دشمنان از هر طرف حمله کردند و او را به شهادت رساندند. مادر داغ دیده‏اش در عین حال که فداکاری جوانش را نظاره می‏کرد این اشعار را سرود:
یا رب ان مسلما اتاهم - بمصحف ارسله مولاهم ‏
یتلوا کتاب الله لا یخشاهم - فرملوه رملت لحاهم (149):
بار خدایا سرورمان علی علیه السلام مسلم را قرآن به دست به سوی دشمن فرستاد تا پندشان دهد، ولی از خدا بی خبران تیربارانش کردند.







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0