داستان های بحارالانوار ، مگر خداوند حکیم نیست
ابن ابی العوجاء (یکی از کافران) از هشام بن حکم صحابهی امام صادق (علیه السلام) پرسید: مگر خداوند حکیم نیست؟
هشام گفت: چرا! خداوند حکیمترین حکیمها است.
ابی العوجاء: پس چگونه این دو آیه درست است که خداوند در یکجا میفرماید: فانکحوا ما تاب لکم من النساء مثنی و ثلاث و رباع فان خفتم فواحده: به ازدواج در آورد از زنانی که خودشان میآید دو، سه یا چهار تا اگر میترسید که عدالت نکنید به یک زن اکتفا کنید.(100)
آیا رعایت این دستور لازم نیست؟
هشام: چرا لازم است.
ابی العوجاء: خداوند در جای دیگر میگوید: ولن تستطعوا ان تعدلوا بین النساء ولو حرصتم فلا تمیلوا کل المیل: شما هرگز نمیتوانید بین زنانتان عدالت را رعایت کنید، گرچه برای رعایت عدالت زیاد کوشش کنید.(101)
کدام حکیم اینگونه ضد سخن میگوید؟
هشام بن حکم نتوانست جواب بگوید، بدین جهت حرکت به سوی مدینه کرد و خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید.
امام پرسید: هشام! تازه چه خبر؟
عرض کرد: آقا ابن ابی العوجاء از من پرسشهایی کرد که نتوانستم جواب بگویم، آنوقت ماجرا را گفت.
حضرت فرمود: اینکه در یک آیه میفرماید: دو، سه، یا چهار زن بگیرید اگر میترسید عدالت نورزید به یک زن اکتفا کنید. مقصود عدالت نفقه و خرج زن است. و اما در آیه دیگر میفرماید: نمیتوانید بین زنانتان عدالت را مراعات کنید، گرچه برای برقراری عدالت بین زنان بسیار کوشش کنید. منظور عدالت در محبت و دوست داشتن است، و این عدالت شرط در ازدواج نیست.
هشام وقتی که این جواب را به ابی العوجاء رسانید. ابوالعوجاء گفت: به خدا قسم این جواب از خودت نیست.(102)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
