داستان های بحارالانوار ، مهمانی در فضای تاریک
مرد فقیری خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رسید و گفت:
بسیار گرسنه هستم و دستم به جایی نمیرسد مرا سیر کنید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را به خانه های همسرانش فرستاد. او رفت و دست خالی برگشت، زیرا در خانه خوراکی نبود که به او بدهند. شب فرا رسید، رسول خدا روی به اصحاب کرد و فرمود:
چه کسی میتواند این مرد گرسنه را مهمان کند؟
علی علیه السلام عرض کرد: یا رسول الله! من او را مهمان میکنم.
سپس او را به خانهاش برد و به فاطمه علیه السلام گفت:
دختر پیامبر! غذایی در خانه هست؟
فاطمه علیه السلام جواب داد: آری، تنها به اندازه غذای یک دختر بچه، لکن مهمان را بر او مقدم میداریم.
علی علیه السلام فرمود:
فاطمه جان! دختر را بخوابان و چراغ را خاموش کن.
زهرا علیه السلام فرزندش را با زمزمههای پر مهر مادرانه گرسنه خوابانید و سفره پهن کرد و چراغ را خاموش نمود.
علی علیه السلام و فاطمه علیه السلام در کنار سفره نشستند و در آن تاریکی طوری دهان مبارکشان را تکان میداند که مهمان خیال کند آنان نیز غذا میخورند.
مهمان با آن غذا سیر شد.
آن شب علی و فاطمه و کودکانش گرسنه خوابیدند.
شب به پایان رسید. رسول خدا پس از سلام نماز نگاهی بر چهره علی انداخت و به شدت گریست و فرمود:
ایثار شب گذشته شما شگفتانگیز است.
در این وقت آیهو یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفحون(67): آنها دیگران را بر خود مقدم میدارند هر چند شدیداً فقیر باشند، کسانی که خداوند آنها را از بخل نفس خویش باز داشته، رستگارند. نازل شد و حضرت آن را برای علی علیه السلام خواند.(68)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
