داستان های بحارالانوار ، موعظه‏ی علی بعد از نماز صبح‏

امیر مومنان علی (علیه السلام) در عصر خلافتش، شبی به مسجد آمد، پس از اذان، نماز صبح را به جماعت خواند. بعد از نماز از خوف خدا گریست و مردم را نیز گریاند.
آنگاه روی به مردم کرد و فرمود:
به خدا سوگند! من انسانهای را در زمان دوستم رسول خدا دیده‏ام که شب را با سجده و قیام به سر آوردند، گاهی روی پا می‏ایستادند و گاهی پیشانی به زمین می‏گذاشتند.
پیشانیشان از سجده بسیار مانند زانوی بز پینه بسته بود. حالشان چنان بود که گویا نعره‏ی آتش جهنم در کوششان زوزه می‏کشید.
وقتی که نام خدا در نزد آنها برده می‏شد، همانند درخت در برابر طوفان شدید می‏لرزیدند (کاش شما نیز چنین باشید) ولی افسوس که گویا این مردم با تو غافلین: در خواب غفلت فرو رفته‏اند.
سپس حضرت بر خاست و رفت پس از این موعظه تا هنگام شهادتش، کسی او را خندان ندید(30).







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0