داستان های بحارالانوار ، ناتوان از شرک یک نعمت
روزی امام سجاد بر عبدالملک پنجمین خلیفه اموی وارد شد، آثار سجده را که بر پیشانی امام علیه السلام دید شگفت زده شد و گفت:
یا ابا محمد! چرا این همه در عبادت زحمت میکشی! تو پاره تن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و به آن حضرت بسیار نزدیک هستی، دارای کمالات عظیم میباشی و در این جهت نظیر نداری!
امام سجاد فرمود:
آنچه گفتی از توفیقات و تاییدات الهی است که به من عنایت فرموده است، که چگونه باید سپاسگزاری و شکر کنم؟
آنگاه از عبادت رسول خدا توصیف کرد که پیامبر اسلام آن قدر به نماز ایستاد، که پاهایش ورم کرد و آنقدر روزه میگرفت که دهانش میخشکید. به او گفتند:
یا رسول الله! مگر خداوند تمام گناهان گذشته و آینده شما را نبخشیده که این همه در عبادت تلاش میکنی؟
فرمود: آیا نباید من بنده سپاسگزار باشم؟
سپس امام فرمود:
سوگند به خدا اگر در راه عبادت اعضایم بریده شوند و چشمانم از حدقه بیرون آمده و روی سینهام بیفتد، نمیتوانم شکر یک نعمت از نعمتهای خداوند را که شمارش کنندگان قادر به شمارش آنها نیستند به جای آورم.(97)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
