داستان های بحارالانوار ، نوری در درون کعبه
یزید ابن قعنب میگوید:
من با جمعی برابر خانه کعبه نشسته بودیم که فاطمه بنت اسد مادر امیر المومنین علیه السلام که نه ماه به آن آبستن بود آمد، در حالی که درد داشت، گفت:
خدایا! من به تو و بدانچه تو فرستادهای از پیامبران و کتابها ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم را تصدیق میکنم و اوست که این بیت عتیقکعبهرا ساخته، به حق آن کسی که این خانه را ساخته و ببه حق نوزادی که در شکم من است ولادت را بر من آسان نما!
راوی میگوید:
به
شم خود دیدم که دیوار خانه از پشت شکافت و فاطمه به درون آن رفت و از دیده ما پنهان شد و دیوار بسته شد. خواستیم قفل در خانه را بگشاییم گشوده نشد و فهمیدیم این امر از جانب خداوند متعال است. وی پس از چهار روز بیرون آمد و امیر المومنین را در دست داشت، سپس گفت:
من بر همه زنهای گذشته فضیلت دارم. زیرا آسیه دخترم مزاحم در جایی که پرستش در آنجاکاخ فرعون خوب نبود جز هنگام نا چاری، خدا را پرستید. و مریم دختر عمران درخت خرمای خشک را به دست خود تکان داد تا خرمای تازه چید و خورد.
و من در خانه محترم خدا وارد شدم، از میوه بهشت و بار و برگش خوردم و چون خواستم بیرون آیم، هاتفی آواز داد که ای فاطمه! نامش را علی بگذار! من نام او را از نام خود گرفتم و با ادب خود او را ادب کردم و از علوم خود به او آموختم و اوست که بتها را در خانه من میشکند و اوست که در بام خانهام اذان میگوید و مرا با پاکی و بزرگی یاد مینماید.
خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد و فرمان بردار او باشد و بدا به حال کسی او را دشمن دارد و نافرمانی کند. درود خداوند بر محمد و آلش باد.(24)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 29 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
