حكايات موضوعي ، اخلاص ، مسجد بهلول
مسجدی میساختند. بهلول سر رسید و پرسید: چه میکنید؟
گفتند: مسجد میسازیم.
بهلول گفت: برای چه؟
آنان پاسخ دادند: برای رضای خدا.
بهلول، پنهانی سنگی تهیه کرد که بر روی آن نوشته شده بود: مسجد بهلول. او سنگ را شبانه بر سر در مسجد نصب کرد.
سازندگان مسجد، روز بعد آمدند و دیدند بالای در مسجد نوشته شده: مسجد بهلول، ناراحت شدند. آنان بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند، که چرا زحمات دیگران را به نام خودت تمام کردهای!
بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساختهاید، اگر مردم هم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساختهام، خدا که اشتباه نمیکند!(12)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 3 خرداد 1394
سلامـ .... ... ..

موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
تعداد كل بازديدها : 643250 نفر
تعداد كل مطالب : 7556 مطلب
ساخت وبلاگ : 15 / 01 / 1394
آپديت : شنبه 25 مهر 1394