حكايات موضوعي ، بوی عشق ، مریض عشق
بو علی در گرگان - که مقر قابوس وشمگیر بود - مخفیانه به صورت یک طبیب گمنام مشغول معالجه مردم بود. خواهر زاده قابوس، بیمار شد و تمام طبیبان درجه اول از معالجه او عاجز شدند. شخصی گفت: طبیب جوانی به شهر ما آمده و مشغول طبابت است. بنابراین او را حاضر کردند.
بو علی بعد از مطالعه، متوجه شد که بیماری او ناشی از حالت روانی و روحی است. وی دستور داد اتاقی را خلوت کنند و کسی که شهر را بلد باشد، بیاورند.
بو علی نبض بیمار را در دست گرفت و از آن مرد راهنما خواست تا اسم مناطق را ببرد؛ بعد، اسم شهرها، تا به اسم شهری رسید. در این حال، نبض بیمار تکان خورد و یک حالت غیر عادی در او پیدا شد. بو علی به مرد راهنما گفت: محلههای این شهر را نام ببر. وقتی نوبت به نام محلهای خاص رسید، نبض بیمار بیشتر تکان خورد و همین طور خانهها و بالاخره نوبت به اسم یک شخص رسید. بو علی متوجه شد که مریض عاشق است و بعد، از همان راه او را معالجه نمود(54).
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 3 خرداد 1394
سلامـ .... ... ..
