حكايات موضوعي ، دوستی و محبت خدا ، عاشق شیدا

شعیب (علیه السلام) یکی از پیامبران الهی است که موسای کلیم (علیه السلام) مدتی خادم و چوپان او بود و بعد نیز داماد او شد.
این پیامبر خدا، به عشق خدا آن قدر گریست که چشمش نابینا شد.
پس از مدتی، خداوند، چشم او را بینا کرد. شعیب (علیه السلام) باز به عشق خدا آن قدر گریه کرد که چشمش نابینا شد. خداوند دوباره او را بینا کرد و این موضوع چهار بار تکرار شد.
خداوند به شعیب وحی کرد:
ای شعیب! تا کی چنین می‏کنی، اگر گریه هایت بر اثر ترس از آتش جهنم است، من تو را از آن آزاد ساختم و اگر برای به دست آوردن بهشت است، من بهشت را به تو عنایت کردم.
شعیب عرض کرد: ای خدای من و ای سرور من! نه برای ترس از آتش تو گریه می‏کنم و نه برای کسب بهشت تو؛ بلکه چون عشق تو در قلبم گره خورده، صبر و طاقت ندارم و بی قرارم تا دوست خالصت را ملاقات کنم.
خداوند ملاقات با کلیمش، حضرت موسی (علیه السلام) را به او وعده داد و به او وحی کرد: حال که این چنین شیفته و شیدای من هستی، به زودی کلیم خودم موسی (علیه السلام) را خدمتگزار تو می‏سازم و چنین شد.







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 3 خرداد 1394 

نظرات ، 0