حكايات موضوعي ، ریا ، اعاده نماز
مرد زاهدی به میهمانی شخص بزرگی رفت و به هنگام غذا خوردن، بر خلاف عادت هر روزهاش، کمتر غذا خورد و سپس سجاده خویش را در گوشهای گشود و بر خلاف عادت، نمازش را طولانی خواند.
پس از پایان میهمانی به اتفاق پسرش - که در مجلس بود - راهی خانه گشت.
وی پس از رسیدن به خانه، همسرش را صدا زد و گفت: غذایی حاضر کن که گرسنهام!
پسرش با تعجب گفت: ای پدر! مگر به اندازه کافی غذا نخوردی؟
پدر گفت: کم غذا خوردم تا در میهمانی، آدم پر خوری جلوه ننمایم و بتوانم برای روزهای آینده، از موقعیتی که کسب کردهام بهره برداری کنم!
پسر به او گفت: پدر جان! نماز را هم غذا کن که چیزی نکردی که به کار آید(204)!
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 3 خرداد 1394
سلامـ .... ... ..

موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
تعداد كل بازديدها : 641858 نفر
تعداد كل مطالب : 7556 مطلب
ساخت وبلاگ : 15 / 01 / 1394
آپديت : شنبه 25 مهر 1394