حكايات موضوعي ، زهد ، رهبانیت یا زهد

امیرمؤمنان (علیه السلام) در دوران خلافت، به خانه شخصی در بصره، به نام غلاء بن زیاد حارثی رفت، صاحب منزل، از برادرش عاصم بن زیاد شکایت کرد که زهد گرا شده؛ زن و زندگی را رها کرده، جامه درشت می‏پوشد و فقط به عبادت و ریاضت می‏پردازد.
علی (علیه السلام) او را احضار کرد و با تندی به او فرمود: ای ستمگر بر خود! این چه کاری است که می‏کنی؟ چرا بر خود جفا می‏کنی؟ آیا گمان کرده‏ای خداوند، نعمت‏های پاکیزه دنیا را که خلق کرده بر تو حرام نموده است و اگر از آنها استفاده کنی از تو مواخذه خواهد کرد که چرا نعمت حلال خورده‏ای؟ تو کوچک‏تر از آن هستی!
عاصم که وضع زندگی علی (علیه السلام) را دیده بود، تعجب کرد که چرا از علی (علیه السلام) چنین سخنانی را می‏شنود. او از اینکه علی (علیه السلام) خود زاهدترین مردم است و از اینکه او را به خاطر زهدش ملامت می‏کند بسیار تعجب کرد.
عاصم گفت: ای امیرمؤمنان! من به تو اقتدا کردم. لباس تو از لباس من ژنده‏تر و غذای تو از من بدتر است.
علی (علیه السلام) فرمود: اشتباه می‏کنی! آنچه در من می‏بینی رهبانیت و تحریم حلال خدا نیست. من رهبر و امام و زعیم جامعه هستم و رهبران، تکلیف جداگانه‏ای دارند. پیشوایان باید به گونه‏ای عمل کنند که انسان‏های ناتوان با دیدن آنان به زندگی امیدوار شده و بتواند در جامعه زندگی کند. از سوی دیگر، پیشوایی که خود را به سطح انسان‏های ضعیف برساند درد آنها را درک می‏کند و آنان را با تمام وجود در می‏یابد و برای رهایی آنان از آن ناداری دردآور تلاش واقع بینانه می‏کند.







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 3 خرداد 1394 

نظرات ، 0