حكايات موضوعي ، معاقبه‏ ، انگشت‏های سوخته‏

دختر شاه عباس، شبی زمستانی برای امتحان بر در حجره میرداماد که طلبه‏ای جوان و مجرد بود رفت و گفت: غریبم، امشب مرا جا بده و سید پذیرفت. دختر چون در حجره جا گرفت، اذیت را شروع کرد. سید توجهی ننمود و هرگاه وسوسه می‏شد، یک انگشت خود را بر آتش می‏گرفت، تا فکرش آرام شود و تا صبح پنج انگشت خود را سوزاند.
صبح، دختر، جریان را برای پدرش گفت و پادشاه نیز سید را طلبید و دخترش را به عقد ایشان در آورد و سید ملقب به میرداماد شد(346).







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 3 خرداد 1394 

نظرات ، 0