دشمنان شادی چه چیزها یا چه کسانی هستند

سوال – دشمنان شادی چه چیزها یا چه کسانی هستند ؟
پاسخ – یکی از مهمترین دشمن شاد بودن و تجربه ی شادی ولع قدرت است . ما فکر می کنیم که دیگران را کنترل کنیم و آنها را وادار کنیم ان جور که ما دلمان می خواهد زندگی کنند. مثلا من دلم می خواهد که شما پیراهن آبی بپوشید و شما پیراهن سرمه ای می پوشید ، حالا در من احساس بد تولید می شود . زیرا آن چیزی که من می خواستم اتفاق نیفتاد. ما شاد بودن خودمان را موکول به ایجاد تغییر در دیگران می کنیم . لزوما آن جوری که من دلم می خواهد دیگران تغییر نخواهند کرد پس یکی از عوامل مهم ناشادی برای من خواهد بود. یعنی من دائما قضاوت می کنم که او باید اینگونه باشد و با من اینجوری حرف بزند و... و اینها اتفاق نمی افتد زیرا انسانهای دیگر براساس برنامه ی من زندگی نمی کنند و بر اساس برنامه ی خودشان زندگی می کنند و این احساس ناشادی زایادی در ما تولید می کند . اینکه ما میل به کنترل کردن دیگران را داریم و دائما دلمان می خواهد آنها جوری زندگی کنند که ما دلمان می خواهد . دومین دشمن شادی موکول کردن شادی به زمان دیگر است. مثلا ما می خواهیم یک وقتی خوشبخت بشویم ، اینکه از این لحظه بتوانیم لذت ببریم خودمان را محروم می کنیم . احساس شادی را که در بسیاری از لحظات برای ما انباشته شده است به دلیل سرعت زیادی که داریم و نمی توانیم لحظه را ببینیم ، بار شادی آن لحظه را نمی بینیم و آنرا گم می کنیم . سومی دشمن شادی این است که ما بین نشئگی و شادی فرقی قائل نیستیم . یعنی فکر می کنیم که یک وجد بیرونی بزرگی عجیبی باید باشد تا نام آنرا شادی بگذاریم و اگر آن نباشد معنایش ناشادی است . در حالیکه این جوری نیست . شادی به معنای این است که من آرامش و رضایت را تجربه می کنم در لحظه ای که من آرامش و رضایت را تجربه می کنم من می توانم احساس شادی را تجربه کنم . ما از شادی انتظار یک انفجار بزرگ را داریم و وقتی انفجار بزرگ اتفاق نمی افتد ما احساس ناشادی می کنیم . این ناشادی محصول تعریف غلطی است که ما از شادی کرده ایم . یکی دیگر از عواملی که موجب ناشادی می شود این است که ما روی وقایع ناخوشایند تمرکزمی کنیم و این وقایع ناخوشایند را بسیار می بینیم و تکرارمی کنیم اما وقایع خوشایند و لذت بخش زندگی را در ذهن مان حذف می کنیم مثل اینکه ما در ذهن خودمان یک فیلتری گذاشته ایم که اتفاقات خوب و لذت بخش نادیده گرفته بشود و آن احساسات ناخوشایند در ذهنم ما تکرار بشود . این یکی از بزرگترین علل ناشادی ما انسانهاست و میزان آن در جامعه هم زیاد است.
عواملی است که موجب ناشادی ما می شود و این عواملی که موجب ناشادی ما می شود ترس ، طمع ، خود پرستی و قدرت پرستی است . اینها بزرگترسن عواملی است که در زندگی موجب ناشادی ما می شود و دو عامل مهم دیگر این است که یک در گذشته یا آینده زندگی کردن و در حال زندگی نکردن است و دیگری تلخ شدن به دلیل نارضایتی از خویشتن است . آیا ما می توانیم احساس شادمانی را بدست بیاوریم ؟ بله . بری بدست آوردن احساس شادمانی اول باید رضایت از خویشتن رابدست بیارویم . اگر رضایت از خویشتن به وجود بیاید نشاط خودبخود همراه اینها خلق خواهد شد . اگر قرار باشد که اینها را بدست بیاوریم اولین چیز این است که چشمها را باید شست ، جور دیگر باید دید . ما باید نوع نگاه به خود و به زندگی مان را تغییر بدهیم . نوع نگاه خودمان را به خودمان تغییر بدهیم یعنی بپذیریم که ما بعنوان یک موجود انسانی ممکن است که اشتباهات زیادی بکنیم . بیاییم از این اشتباهاتی که می کنیم درس بگیریم و پیش برویم . به اشتباه بعنوان پایان کار و فاجعه نگاه نکنیم . اشتباه ما را یک گام جلوتر می برد . اگر بتوانیم به این طریق به خودمان نگاه کنیم باعث می شود که وحدت درونی خودمان را از دست ندهیم و دائما در درون خودمان با خودمان مبارزه نداشته باشیم . این فقدان وحدت درونی اولین عاملی است که سبب ناشادی ما می شود . دیگر اینکه اگر قرار است که شاد زندگی کنیم یاد بگیریم که انرژی ما را در یک هدف و مسیر خاص سرمایه گذاری کنیم و با شوق و اشتیاق در آن هدف برداریم اما نه خودخواهانه . شادی را وقتی بیشتر تجربه خواهیم کرد که بیشتر با دیگران سهیم کنیم . هر چه شما بخواهید شادی را اختصاصی تر بکنید و با دیگران سهیم نشوید تلخ تر خواهید شد. مثل لیمو شیرین است که هر چه آنرا فشار بدهی و برای خودت نگاه داری تلخ تر خواهد شد . هر چه باعث شادی دل دیگران بشویم احتمال اینکه خودمان هم شادی را تجربه کنیم افزایش پیدا خواهد کرد .







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 9 خرداد 1394 

نظرات ، 0