انسان نمیداند خیر و خوبی خود را
گویند چوپانی در صحرا گوسالهای گم کرد؛ هر سو میشتافت نمییافت، عاقبت دستش از هر چاره کوتاه شد، به خداوند بلند نمود که: ای کریم کار ساز و ای رحیم بنده نواز، نذر کردم که اگر دزد گوساله را پیدا کنم بزغالهای قربان نمایم! ندایی به گوش هوشش رسید که: دزد گوساله مفقود در فلان محل موجود است؛ زود بشتاب و او را دریاب! چوپان دوید به آنجا رسید، دید شتری آشفته در شکاف کوه خفته، زهره خود را باخت و به راه گریز تاخت که: ای چاره بیچارگان عهد نمودم که اگر این دزد خفته بیدار و این عاجز آشفته گرفتار نشود گاوی به جای گوساله و بزی در ازای بزغاله در راهت قربان و صد سید موسوی را مهمان کنم.
نتیجه
بعضی مردم، حاجاتی از خداوند مسئلت مینمایند که اگر مستجاب فرماید، نهایت مضرت به جهت ایشان خواهد داشت، دیگر آن که شخص نباید به جهت امور دنیوی نزد کریم علی الاطلاق عجز و نیاز آرد زیرا که:
حاجت موری به علم غیب بداند - در ته دریا به زیر صخره صماء
بلکه همیشه در خواست مقامات اخروی بنماید تا در دنیا و آخرت هر دو کامیاب بشود.
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394
سلامـ .... ... ..
