بهترین علوم، معرفت انسان است به نفس خود
خر درشت پیکری را گویند که بر سگی کوچک اندام و لاغر، حسد میبرد که چرا او نزد صاحب ما معزز و محترم و مقرب و مکرم است، که لقمه مخصوص میگزیند و محل نزدیک مینشیند و التفات خاص میبیند! همانا باعث آن است که گاهی بز بازی میکند و گاهی اسب تازی، وقتی بوزینه بند باز است و عنتر رقاص و هنگامی کبوتر معلق زن است و باز غواص، در دامن صاحب میجهد و بوسه بر سر و ریشش میزند، او را میخنداند و مقرب میشود، و او را مسخره میکند، محترم میگردد من خود چرا چنین نکنم، از که کمترم؟ این خیال، در خاطر خر مخمر شده بود، که صاحب در رسید و بر صندلی نشست؛ خر موقع را مناسب دانست، بنای جست و خیز و عر و ستیز را گذاشت؛ گاهی میخوابید و سر بر میداشت و گاهی میغلطید و گرد و خاک بر میافراشت و گاهی دم را حرکت میداد و سر بر زمین مینهاد.
صاحب متعجبانه میخندید و سر این بازی زا نمیفهمید! آخر، آن خر احمق کم کم، نرم نرم، نزدیکتر آمده، یکبار دستی بلند کرده و در دامن صاحب بنشست! فریاد صاحب بلند و نوکران جمع شدند و صاحب بیچاره را از دست الاغ رقاص خلاص و به ضرب تازیانه و شلاق، آن مقلد خاص را قصاص نمودند.
نتیجه
چقدر اشخاص به واسطه تقلید و محاکاه از دیگران، خود را مسخره و مضحکه ساختهاند و چون از حد خود تجاوز کرده، خود را مورد اهانت نمودهاند. پس ما باید حد خود را بدانیم و موقع سخن و اندازه مراتب را ملاحظه کنیم که مبادا سبب توهین خود و غیر بشویم.
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394
سلامـ .... ... ..
