جمع کردن تدارک در تابستان، فراخی عیش است در زمستان‏

گویند جوانی در هوای گرم تابستان، پرستویی را دید بر لب جویی از خود شست و شویی می‏نماید و بال و پری می‏گشاید، با خود گفت: زمستان رفته و تابستان آمده، هنگام شبستان رفت و ایام بوستان آمد.
خلاصه پوشش زمستانی را صرف عیش تابستانی کرد، طولی نکشید که آمده رفت و رفته آمد، یعنی هنگام گرم تموز گذشت و ایام برد عجوز وارد گشت، جوان قامت راستش از بار برد گوژ و خم شد و حالت خوشش از باد سرد آشفته و در هم گشت، دندانهایش بر هم می‏خورد و خود را در هم می‏برد و از زور سرما به هر طرف می‏دوید و جای گرم می‏طلبید؛ چشمش به دهان پرستو افتاد که او را در ایام تابستان فریب داده بود، دید که در کنار جویی مرده است و منجمد و افسرده. با خود گفت: تا جوان مجرب نشود مؤدب نگردد. تعلیم گرفتن از معلمی که خود را از دست داده و به چنین روزی افتاده است ومن عهد کردم که اگر نمردم و از سرما جان بدر بردم علاج هر واقعه را قبل از وقوع بنمایم و در ایام خوشی تصور هنگام ناخوشی را بکنم نذرت لله علی هکذا.
نتیجه‏
شخص عاقل همواره باید مراعات ملاحظات ایام آتیه خود را بکند، زیرا در هنگام سختی فرصت رفع بدبختی خود را ندارد و چنان که گفته‏اند: لایحرم المبادر الا فی النادر: محروم نمی‏شود کسی که پیشگیری می‏کند مگر به ندرت. پس ما باید در امورات تاخیر جایز ندانیم تا به خیر خود فایز شویم، مبادا فرصت از دست برود و دیگر به دست نیاید.







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 

نظرات ، 0