حرام است وفا بر کسانی که اصل ندارند

گویند خرچنگی ساده لوح، مار منقش خوش خط و خالی را دید، با خود خیال کرد که: الظاهر عنوان الباطن. این حیوان ملیح اگر نیش نزند و خود را کج نکند قابل مصاحبه بلکه معاشقه است؛ و چون این دو حالت اختیاری است نه اضطراری، شاید دفع آن به مواعظ حسنه و نصایح صالحه میسر شود. به قدم صدق پیش آمد و با مار طرح دوستی افکند و باب نصیحت گشود که: ای برادر! عاقبت ظالمین را ملاحظه کن و سزا و جزای اعمال را به چشم عبرت نظر نما، راستی پیشه کن و از نتیجه و ثمره کجی اندیشه نما، آزار خلق مجو تا آزارت نجویند، نیش زهر آلود به مردم نزن تا سرت نکوبند. باری نصیحت آن ناصح مشفق بر دل آن موذی منافق اثری نبخشید؛ درک فضایل ننمود و ترک رذائل نکرد، شرط مواخات نشناخت و رسم مواسات ندانست، تا آن که سنگ پشتی چنان گلویش بفشرد که با مرض اختناق بمرد. خرچنگ دلتنگ بر سر نعش او آمد او را دید با کمال راستی بر روی زمین افتاده است و جان داده، گفت: زهی طبیعت ابتر که مرگش از حیات بهتر.

ای مار تنت ز پند من راست نشد - ظلم و ستمت هیچ کم و کاست نشد ‏
می‏خواست دلم به زندگی راست شوی - جز بعد هلاکت، آنچه دل خواست نشد ‏

راستیت می‏خواستم اکنون در مرگت می‏بینم، فی الحقیقه مرگت از زندگیت بهتر است.
نتیجه‏
اشخاص بد ذات به نصیحت و موعظه خوش اخلاق نخواهند شد، پس ما باید با این گونه مردم معاشرت و آمیزش نکنیم مبادا اخلاق ما را نیز فاسد کنند.

درختی که تلخ است وی را سرشت - گرش بر نشانی به باغ بهشت ‏
ور از جوی خلدش به هنگام آب - به بیخ انگبین ریزی و شهد ناب ‏
سر انجام، گوهر نه کار آورد - همان میوه تلخ بار آورد ‏







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 

نظرات ، 0