دانا به تادیب و جانور با چوب مؤدب میشود
خری را حکایت کنند که پوست شیری یافت، هر شب میپوشید و به صحرا به چرا میشتافت؛ هر حیوانی که او را میدید میترسید و میرمید. وقتی خواست که اگر بتواند صاحب خود را نیز بترساند، روبه سوی او آورد و به جانب او نیز حمله کرد. صاحب تیز نظر، او را بشناخت، چوب تربیت برداشت و به طبل شکمش مینواخت و میگفت کهای احمق نادان خر و نمک ناشناس از سگ کمتر، ولی نعمت خود را از صاحب نقمت فرق ندهی و مؤالف را مخالف، تفاوت ننهی؟ حقا که حماری نه اسد، و خری به روح و جسد، که جز به چوب تربیت نشوی و به غیر رجز موعظت نپذیری.
خواهی که نیفتی به پستی - خود را بنما چنان که هستی
نتیجه
هر شخص باید خود را چنان که هست بنماید تا هیچ شرمنده نشود؛ چه بسیار ملاحظه شده اشخاصی که خود را به صورت فضلا و علما به قلم آورده، وقت امتحان اسباب خجلت و خواری پیش آمده.
پس ما نباید هیچ گاه دعوی مرتبه فوق خود بنماییم، بلکه باید به همانطوری که هستیم از حیثیت مال و منصب و علم و نسب و حسب، بی کم و زیاد اظهار بداریم، که راستی همیشه برقرار و دروغ ناپایدار است.
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394
سلامـ .... ... ..
