سختی مرگ آسانتر است از مصاحبت شخصی که او را دوست نداری
دو گلدان یکی سفالین و دیگری زرین، در رود روان افتاده و به طرف دریای قلزم میرفتند. گلدان زرین با خود زمزمه میکرد که کی ترسم تا زمانی که صاحب من از غرق من مستحضر شود از صدمه سنگ شکسته شوم یا از غفلت او به دریا پیوسته گردم. گلدان سفالی میگفت: من نزدیک آیم و تو را محافظت کنم؟ آن گلدان زرین گفت از نزدیکی تو هزار بار بیشتر میترسم تا از شکستن و غرق شدن! خواهشمندم که خود را از من دور و مرا از دوری خودتان مسرور دارید.
نتیجه
ما با هر که معاشر شدیم نباید او را رفیق طریق خود شماریم؛ بسا میشود که معاشرت و مؤانست دو نفر با یکدیگر به واسطه اتفاقی یا اجبار واقع شده و در باطن کراهت داشته باشند.
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394
سلامـ .... ... ..

موضوعات وبلاگ
آمار وبلاگ
تعداد كل بازديدها : 638688 نفر
تعداد كل مطالب : 7556 مطلب
ساخت وبلاگ : 15 / 01 / 1394
آپديت : شنبه 25 مهر 1394