گواهی دادن به کردار بهتر است از گواهی به گفتار

روباهی را روایت کنند که در چاهی افتاده بود و با سر پنجه و ناخن به زجر و زحمت خود را نگاه می‏داشت که در آب فرو نرود و غرق نشود. گرگی که دوست او بود بالای سرش ایستاده نوحه و ناله می‏نمود؛ روباه از او خواهش می‏کرد که‏ای رفیق! تدبیری بکن، چاره‏ای بساز که کار از دست رفته و نیم جانی مانده، طنابی از خانه همسایه بیار یا دمت را فروگذار که بالا آیم و از این ورطه نجات یابم و برای من که در شرف هلاکتم و نهایت فلاکت، تلهف و تاسف فایده ندهد و گریه و ندبه عایده نبخشد، دعوی دوستی به شهادت اقوال ثابت نشود که آن را مجعول توان دانست، بلکه به افعال معلوم گردد که آن را مجهول نتوان شمرد.
گرگ گفت: ای عزیزتر از جان! قربانت شوم در خانه همسایه نمی‏روم مبادا کشته یا به خون آغشته شوم و دم فرو نمی‏گذارم مبادا دم کنده یا در چاه افکنده شوم. لکن گریه و زاری و فریاد و بی قراری ضرری ندارد و خسارتی نیارد. عاقبت الامر روباه بیچاره غریق شد و گرگ غمخوار با چشم خونبار به منزل مراجعت نمود.
نتیجه‏
اظهار دلتنگی و غمگینی به جهت آن که در مهلکه گرفتار است، تسلی کامل نیست، بلکه بر حزن و افسوس او می‏افزاید؛ دوست برای روز محنت و بلا لازم است، نه هنگام راحت و رخا؛ حکیمی گفته است: بلا را دوست می‏دارم که دوست مرا از دشمن امتیاز می‏دهد.







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 

نظرات ، 0