مردار هنگام اضطرار روا خواهد بود

آورده‏اند که گرگی گرسنه به هر طرف می‏دوید و روزی مقدر می‏طلبید؛ سگی را یافت که بر در صاحبش خوابیده و آرمیده است.
خواست که از گوشت او سد جوع کند و به منزل رجوع نماید؛ سگ به تملق و چابلوسی پیش دوید و پای گرگ را ببوسید که: ای سرور مکرم! گوشت من در طباع سباع، غیر مقبول و مخصوصا امروز به سبب لاغری غیر ماکول است، لیکن در این چند روزه بزم عروسی و جشن ضیافتی بر پا می‏شود؛ یعنی الاغ سواری صاحب، بیمار و به جهت قربانی در کار است و معلوم است که مرگ خر عروسی سگ است؛ شما را در آن بزم صدر نشین مقرر خواهم داشت! و از این قبیل به جهت او بهاره‏ها کاشت، تا گرگ طماع از سر خون آن بیچاره به طمع خوان چیده در گذشت. پس از چند روز، آن گرگ مغرور، به امید آن سور و سرور از آن طرف عبوری کرد، و با کمال مناعت گلبانگی زد که: ای رفیق! وعده‏ای که فرمودید چه شد؟ سگ جواب داد: ای صاحب من! هر گاه بعد از این مرا بیرون در ملاحظه فرمودید، منتظر مهمانی باشید! و در پشت در بخزید و خون خود را به وعده کذب عروسی و تملق و چابلوسی بخرید.
نتیجه‏
فی الحقیقه سگ بواسطه خلف وعده مقصر است، لکن نظر به ستمکاری گرگ معفو است. و ما باید زیرک و هوشیار باشیم و هر گاه اتفاقا به ظالمی دچار و به بلیه گرفتار شویم، به حسن تدبیر، خود را نجات دهیم؛ لکن حتی الامکان از خلف وعده و کذب، خیلی باید احتراز کنیم، مبادا کاذب محسوب شویم و از درجه اعتبار ساقط گردیم و خلف وعده، سبب دشمنی نیز خواهد گشت.







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 

نظرات ، 0