هرگاه از اذیت خاری چشم نپوشی، هرگز خشنود نشوی‏

روزی طاووسی خوش جمال، زیبا پر و بال، به شخصی شکایت از زشتی آواز خود می‏نمود؛ که‏ای کاش صوت من مانند مرغ شب آهنگ خوش آهنگ و قشنگ بودی تا مردم از استماع مقال من مثل مشاهده جمال من محفوظ و مسرور می‏شدند و من مفاد آیه نور علی نور می‏بودم؛ و حال آن که آن مرغ، جغدی است مهیب و خیلی بد ترکیب، بینی هلیده، چشم دریده، رنگ پریده، با گردن کوتاه، خیلی زشت رفتار، و بد نگاه، لکن آوازش مفرح روح است و مایه فتوح، دلربا و غم زدا و دلگشا، و آواز من بد نما و دلگزا و غم افزا است. آن شخص گفت: چرا شکر منظر لطیف نمی‏کنی که حیرت افزای همه عالم و محل تماشای بنی آدم است؟ آیا نمی‏دانی که هر مرغی را به صفتی ممتاز و به افتخاری گردن فراز نموده‏اند؟ باز را به قوت و شجاعت. و طوطی را به نطق و فصاحت. و کبوتر را به رفق و فطانت. و تو را به جمال و ملاحت.
پس باید شاکر باشی که اسباب خشنودی و سرور است، نه شاکی که باعث دلتنگی و نفور.
نتیجه‏
هر یک از افراد موجودات، دارای خاصیتی مخصوص و هر کدام از آحاد کاینات، صاحب صفت محسوس است؛ یکی را علم دادند و دیگری را حلم. یکی را توانا نمودند و دیگری را دانا. یکی را جمال بخشیدند و دیگری را کمال. یکی مظهر غنا است و یکی مصدر عطا.

جهان را خط و خال و چشم و ابروست - که هر چیزی به جای خویش نیکوست ‏

پس باید به مقدرات الهی راضی باشیم، لیکن در تحصیل اخلاق حمیده و اطوار پسندیده به قدر مقدور سعی نماییم، زیرا که خداوند غفور، ما را به تحصیل آن مامور فرموده و معلوم است که تکلیف به مالایطاق نفرموده است؛ والله اعلم.







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 

نظرات ، 0