همنشینی با بدان پیوسته است به خاری و خاکساری‏

گویند دهقانی در مزرعه خود، دام برای گرفتاری غاز و کلنگی که او را متضرر می‏ساختند گذاشت هر روز یک یک و دو دو از ایشان در دام افتاده کشته می‏شدند، اتفاقا لک لکی در مصاحبت آنان بود، صید و قید گردید، دهقان به سر وقت آن دراز گردن نادان آمد، لک لک به جزع و فزع شروع کرد: که والله من غاز بد آواز و کلنگ بی فرهنگ نیستم، من مرغی هستم بی آزار و اذیت و زاهد خوش باطن، و نیت بار طاعت والدین را بر گردن می‏نهم و هنگام پیری ایشان را بر دوش گرفته به هر جا سیر می‏دهم. دهقان جواب داد که آنچه گفتی صحیح است و صریح و راست است و درست، لکن در میان رفیقان بد بودن بزرگ‏ترین علامت بدی است و البته مثل دیگران کشته شوی.
نتیجه‏
برای همه اشخاص خصوصا اطفال، هیچ چیز بدتر از مصاحبت و معاشرت بدان نیست، همچنان چیزی بهتر از مؤانست و مؤالفت نیکان نخواهد بود، چنان که مولوی می‏فرماید:

تا توانی می‏گریز از یار بد - یار بد بدتر بود از مار بد ‏
مار بد تنها تو را بر جان زند - یار بد بر جان و بر ایمان زند ‏

و این معلوم است که اگر انسان بالطبع نیک باشد با بدان هرگز انس نگیرد، چنان که گفته‏اند:

کبوتر با کبوتر باز با باز - کند همجنس با همجنس پرواز ‏

پس ما باید همنشینی اختیار کنیم که از ما داناتر و متدین‏تر باشد، سعدی گوید:

همنشین تو از تو به باید - که تو را عقل و دین بیفزاید ‏







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 11 مرداد 1394 

نظرات ، 0