پسر تعمیدی با ارزوی بز رگ
پیشرفت در جامعه مساوی است با اینده ی بزرگ جامعه

  صفحه نخست         پست الكترونيك    |       نشاني rss وبلاگ

نمی دونم از کجا شروع کنم قصه ی تلخ سادگیمو نمی دونم چرا قسمت می کنم روزهای خوب زندگیمو. <چرا تو="" اول="" قصه="" همه="" دوسم="" می="" دارن="" وسط="" که="" شه="" سر="" به="" سرم="" میذارن="" تا="" خواد="" تموم="" بشه="" تنهام="">می تونم مثله همه دو رنگ باشم دل نبازم مثله همه یه عشقه بادی بسازم که با یه نیش زبون بترکه و خراب بشه تا بیان جمعش کنن حباب دل سراب بشه می تونم بازی کنم با عشق و احساس کسی می تونم درست کنم ترس دلو دلواپسی می تونم دروغ بگم تا خودم و شیرین کنم می تونم پشت دلا قایم بشم و کمین کنم ولی با این همه حرفا بازم منم مثه اونا یه دوروغگو میشمو ورد زبونا یه نفر پیدا بشه به من بگه با چه تیری اونی که دوسش دارمو شکار کنم من باید از چی بفهمم چه کسی دوسم داره؟ توی این دنیا اصلا عشق واقعی وجود داره؟ وجود داره؟ وجود داره؟ يكي از اساسي ترين توهمات آدمي، اين است كه گمان مي كند عشق را مي شناسد؛ به همين سبب از تجربه ي عشق عاجز است. هر كسي مي پندارد كه مي داند عشق چيست؛ بنابراين، نيازي به تجربه ي آن احساس نمي كند. به همين دليل عشق با دنياي ما قهر كرده است. ما با عاشقاني روبروييم كه از عشق تهي اند. والدين تظاهر مي كنند كه فرزندانشان را دوست دارند، شوهران تظاهر مي كنند، همسران تظاهر مي كنند ـ تظاهر و تظاهر. البته هيچ كس به عمد اين كار را نمي كند. بسياري از آنها نمي دانند كه چنين مي كنند. اي كاش از همان ابتدا آدم ها مي آموختند كه عشق برترين هنر زندگي ست، به جادو مي ماند و معجزه مي كند! اي كاش مي آموختند كه عشق را بايد كشف كرد، بايد براي كشف آن زحمت كشيد، بايد به ژرفاي آن رفت و شيوه هاي آن را آموخت! عشق، هنر است. عشق ورزيدن، مهارت نيست، بلكه امكاني بالقوه در همگان است؛ به همين سبب اميد آن هست كه روزي همگان به بلنداي بلند عشق صعود كنند. در واقع تنها در چنان روزي ست كه انسانيت حقيقي زاده مي شود. ما هنوز پيش از آن واقعه ي عظيم زندگي مي كنيم. آن واقعه ي بزرگ و باشكوه هنوز روي نداده است..

شنبه 16 آبان 1388  ساعت 10:30 AM نظرات 1 

دانستن میزان تلاش و درآمد 10 نفر از بزرگترین بازارپردازان اینترنت برای رسیدن به موقعیت کنونی‌شان خالی از لطف نیست و این در حالی است که گروهی از مردم بسیار بیشتر از این افراد در بازار فوق درآمد کسب می‌کنند. افرادی که در این مجال از آن‌ها نام برده شده، کسانی هستند که شاید بدون آن‌ها اینترنت امروز در جایگاه کنونی خود قرار نمی‌گرفت. 1- لاری پیج و سرگئی برین Larry Page & Sergey Brin در سال 1998 زمانی که تنها 24 سال داشتند گوگل را تأسیس کرده‌اند. نخستین "دفتر" آنها در یک گاراژ بود. این دو نفر توانستند الهام بخش هزاران جوان برای کسب درآمد از طریق آنلاین باشند. لاری و سرگئی سپس یک شرکت چند میلیارد دلاری را به وجود آوردند که اینترنت را به جنبش درآورد. 2- مارک زوکربرگ Mark Zuckerberg فیس بوک، فیس بوک، فیس بوک. مارک زوکربرگ دانشجوی دانشگاه هاوارد زمانی که تنها 19 سال داشت فیس بوک را به عنوان پی بستر یک شبکه اجتماعی برای نوجوانان کالج راه‌اندازی کرد. فیس بوک در حال حاضر دومین شبکه اجتماعی بزرگ مای اسپیس است. قابل ذکر است که فیس بوک روز به روز در حال رشد بوده و هر ماه میلیون‌ها کاربر جدید در آن ثبت‌نام می‌کنند. 3- چاد هارلی و استیو چن Chad Hurley & Steve Chen مبدعان یوتیوب، وب سایت "به اشتراک‌گذاری ویدئو به صورت آنلاین". یوتیوب بعدها توسط گوگل به مبلغ 1.65 میلیارد دلار خریداری شد. آنها یوتیوب را در سال 2005 زمانی که چاد 28 ساله و استیو 27 ساله بود راه‌اندازی کردند. 4- جری یانگ و دیوید فیلو Jerry Yang & David Filo این دو دوست یاهو! را تأسیس کردند. موتور جست و جوی یاهو رقیب سرسخت گوگل محسوب می شود. این دو دوست در حال حاضر، پس از پیشنهاد 44.6 میلیارد دلاری مایکروسافت برای خرید یاهو! پرخبرترین افراد محسوب می‌شوند. هنگام ایجاد یاهو! در سال 1995 جری 26 ساله بود و دیوید 28 سال داشت. 5- مت مولن وگ Matt Mullenweg زمانی که مت مولن وگ پی بستر بلاگ گسترده ای را مورد استفاده قرار داد تنها 19 سال سن داشت. وی در سال 2005 پی بستر بلاگ WordPress را به وجود آورد و فضای بلاگ به معنای واقعی رشد و نمو کرد. مردم به دلیل آسان بودن استفاده و ارتقا و بهبود مکرر WordPress شروع به جابه جا شدن از پی بسترهای قابل جابه جایی و سایر پی بسترها به WordPress کردند. 6- تام اندرسون Tom Anderson نخستین شبکه اجتماعی دنیا را با بیش از 1 میلیون کاربر بوجود آورد. تام اندرسون در سال 2004 در 23 سالگی مای اسپیس را تأسیس کرد. در مقایسه با افرادی مانند مارک زوکربرگ وی ثروتمند محسوب نمی شود اما وی به عنوان مؤسس گسترده‌ترین شبکه اجتماعی در اینترنت مورد توجه قراردارد. 7- پییر امیدیار Pierre Omidyar مؤسس eBay . پییر امیدیار در سال 1995 در 28 سالگی eBay را به عنوان یک حراجی آنلاین به وسعت دنیا تأسیس کرد. از آن زمان افراد بسیاری ممنون این ابتکار هستند و همین مسأله eBay را به یک پی بستر جهانی تبدیل کرده است. 8- بلیک راس Blake Ross بلیک رز در 19 سالگی در سال 2003 توانست Mozilla را راه اندازی نماید. از آن پس Mozilla شروع به بزرگ شدن کرد و توانست با جلب کاربران اینترنت بیشتری به مرورگر Mozilla Firefox ثابت کرد که بیشتر از مرورگرهای دیگر استفاده از آن برای کاربر راحت تر است. 9- کوین رز Kevin Rose کوین رز در سال 2004 در سن 27 سالگی Digg را پایه ریزی کرد. این شبکه خبری اجتماعی توسط کاربران هدایت می شود. 10- گاتفرید اسوارتهلم Gottfrid Svartholm گاتفرید در 24 سالگی در سال 2004 توانست The Pirate Bay را تأسیس کند. این سایت از اقصا نقاط دنیا نظرات مباحثه برانگیزی را دریافت می کند اما کاربران اینترنت از داشتن چنین تجربه ای در The Pirate Bay لذت می برند.

شنبه 16 آبان 1388  ساعت 10:30 AM نظرات 2 

کوتاه و خواندنی درباره ی جوانی جوانى، چراغ روشنِ شب پيرى است. با زر و زور و تزوير هر چه خواهى، توانى؛ جز بازگشت جوانى. جوانى، گوهرى است ناشناخته و پنهان، چون گم شود، شناخته مى‏شود نمايان. جوان اگر بداند، مى‏تواند. شوكت روزگار، عزت برقرار و سعادت زندگانى، محصول باغ جوانى است. ستاره زيباى جوانى، به سرعت افول مى‏كند. جوانى، دوره خودباورى و نوآورى است. گاه خورشيد جوانى، غروبى غم‏انگيز دارد و افسوسى حيرت‏انگيز. قدر جوانى را كسى داند كه دستش از آن دوران تهى است. اگر بهار جوانى غنيمت شمرده نشود، خزان عمر محنت‏زا مى‏شود. در آسمان عمر آدمى، ستاره تابناك جوانى فقط يك‏بار طلوع مى‏كند. جوانى، گوهر ارزش‏مندى است كه در فراقش بايد گريست. نعمت جوانى چون در سراشيبى رفتن افتاد، باز نمى‏گردد. سعادت دوره پيرى، مديون سلامت دوران جوانى است. جوانى، هديه‏اى الهى براى نيل به كمالات و ارتقاى درجات است. جوانى: بانگ است و خروش نه آرام و خموش تحرك شديد و فعال نه آرامش و انفعال سرمستى و افراط‏كارى نه اعتدال و هوشيارى خوش‏دل و سبك‏روح نه درمانده و مجروح جوانى، چونان مرغى است كه خيلى زود از لب بام زندگانى مى‏پرد. جوانى، مهم‏ترين فصل كتاب زندگانى و بهترين بخش حيات انسانى است. جوان مى‏تواند در پرتو الطاف الهى، از خود به خدا هجرت كند. نتيجه توجه به جوانان بيدار، زنده ماندن ارزش‏هاى ماندگار است. سيد محمدحسين حسينى هرندى جوان در نگاه انديشمندان براى شب پيرى، در روز جوانى چراغى بايد تهيه كرد (پلوتارك) با چوب‏هايى كه در جوانى گردآورى، در پيرى گرم خواهى شد (مَثَل آفريقايى). بسيارى از مردم، سعادت و شوكت روزگار پيرى خود را به سختى‏ها و مشقات روزگار جوانى مديون هستند (ناپلئون). بهترين كارها اين است كه در جوانى دانش اندوزى و در پيرى به كار برى (بوذرجمهر). با زَر خيلى كارها را مى‏توان انجام داد، ولى جوانى را نمى‏توان خريد (رايموند). كسى كه در جوانى چيزهايى مى‏خرد كه لازم ندارد، در پيرى ناچار مى‏شود چيزهايى را كه لازم دارد، بفروشد (لرد آويبورى). افراط‏هايى كه در جوانى كرده و مى‏كنيم، وامى است كه بايد در روزگار پيرى آن را ادا كرد (فرانسيس بايگون). افسوس كه جوان نمى‏داند و پير نمى‏تواند (محمد حجازى). اگر جهان از وجود جوانان خالى شود، ماتمكده تاريكى بيش نيست

شنبه 16 آبان 1388  ساعت 10:30 AM نظرات 0 

کوتاه و خواندنی درباره ی جوانی جوانى، چراغ روشنِ شب پيرى است. با زر و زور و تزوير هر چه خواهى، توانى؛ جز بازگشت جوانى. جوانى، گوهرى است ناشناخته و پنهان، چون گم شود، شناخته مى‏شود نمايان. جوان اگر بداند، مى‏تواند. شوكت روزگار، عزت برقرار و سعادت زندگانى، محصول باغ جوانى است. ستاره زيباى جوانى، به سرعت افول مى‏كند. جوانى، دوره خودباورى و نوآورى است. گاه خورشيد جوانى، غروبى غم‏انگيز دارد و افسوسى حيرت‏انگيز. قدر جوانى را كسى داند كه دستش از آن دوران تهى است. اگر بهار جوانى غنيمت شمرده نشود، خزان عمر محنت‏زا مى‏شود. در آسمان عمر آدمى، ستاره تابناك جوانى فقط يك‏بار طلوع مى‏كند. جوانى، گوهر ارزش‏مندى است كه در فراقش بايد گريست. نعمت جوانى چون در سراشيبى رفتن افتاد، باز نمى‏گردد. سعادت دوره پيرى، مديون سلامت دوران جوانى است. جوانى، هديه‏اى الهى براى نيل به كمالات و ارتقاى درجات است. جوانى: بانگ است و خروش نه آرام و خموش تحرك شديد و فعال نه آرامش و انفعال سرمستى و افراط‏كارى نه اعتدال و هوشيارى خوش‏دل و سبك‏روح نه درمانده و مجروح جوانى، چونان مرغى است كه خيلى زود از لب بام زندگانى مى‏پرد. جوانى، مهم‏ترين فصل كتاب زندگانى و بهترين بخش حيات انسانى است. جوان مى‏تواند در پرتو الطاف الهى، از خود به خدا هجرت كند. نتيجه توجه به جوانان بيدار، زنده ماندن ارزش‏هاى ماندگار است. سيد محمدحسين حسينى هرندى جوان در نگاه انديشمندان براى شب پيرى، در روز جوانى چراغى بايد تهيه كرد (پلوتارك) با چوب‏هايى كه در جوانى گردآورى، در پيرى گرم خواهى شد (مَثَل آفريقايى). بسيارى از مردم، سعادت و شوكت روزگار پيرى خود را به سختى‏ها و مشقات روزگار جوانى مديون هستند (ناپلئون). بهترين كارها اين است كه در جوانى دانش اندوزى و در پيرى به كار برى (بوذرجمهر). با زَر خيلى كارها را مى‏توان انجام داد، ولى جوانى را نمى‏توان خريد (رايموند). كسى كه در جوانى چيزهايى مى‏خرد كه لازم ندارد، در پيرى ناچار مى‏شود چيزهايى را كه لازم دارد، بفروشد (لرد آويبورى). افراط‏هايى كه در جوانى كرده و مى‏كنيم، وامى است كه بايد در روزگار پيرى آن را ادا كرد (فرانسيس بايگون). افسوس كه جوان نمى‏داند و پير نمى‏تواند (محمد حجازى). اگر جهان از وجود جوانان خالى شود، ماتمكده تاريكى بيش نيست

شنبه 16 آبان 1388  ساعت 10:30 AM نظرات 0 

پيامبر اسلام “صلي الله عليه وآله” فرمودند: “به شما سفارش مي كنم كه نسبت به جوانان نيكي كنيد زيرا آنان نازك دل هستند” “نوجواني همچو آذرخشي در بهار عمر است كه به ناگاه فرامي رسد و آسمان زندگي را نورباران مي كند” و يا “همچون دشتهاي پوشيده از شقايق است كه بايد از آن گذر كرد تا به قله هاي رفيع و مغرور جواني رسيد؛ قله هايي كه ريشه در خاك و سر در افلاك دارند.” اقسام جوانان آيا مي دانيد جوانان سه دسته اند: 1 ـ “آبكي”: گروهي همچون آب مي مانند كه از خود شكلي ندارند و در هر ظرفي به شكلي در مي آيند و در هر محيطي رنگ آن محيط را مي گيرند. اگر مردم بخندند آنها نيز مي خندند اگر چيز را بد بدانند آنها هم بد مي دانند و اگر كاري را خوب بدانند آنها هم خوب مي دانند. 2 ـ “آهني”: گروهي همچون آهن سرسخت و مقاوم هستند ولي باز شكل و رنگ به خود مي گيرند و ممكن است زنگ بزنند و مقاومت خود را از دست بدهند. 3 ـ “طلايي”: گروهي همچون طلا هستند كه در هيچ حال عوض نمي شوند و هيچ حادثه و مشكلي نمي تواند آنها را تغيير بدهد و هميشه اصالت خود را حفظ مي كنند. راستي شما از كدامين گروه هستيد چه بسا جواني كه دنياي او فراوان است ولي پس از دنيا آخرتي نخواهد داشت و چه بسا جواني كه دنيايش ناپسند است ولي به دنبال آن آخرت خوبي خواهد داشت و جواني كه هم دنيا را دارد و هم آخرت را و جواني كه از هر دو محروم است نه دنيا دارد و نه آخرت. اقسام ايمان ايمان چند نوع است: “هلي” “قلي” “پفي” “فصلي” “ريشه اي”. “ايمان هلي” ايمان اجباري است همچون افرادي كه در شرايط خاصي به مسايل مذهبي توجه مي كنند. “ايمان قلي” يا قولي ايماني است كه فقط در حد ادعا و زبان مطرح است و در عمل تعهدي در كار نيست. “ايمان پفي” ايمان ضعيفي است همچون نور شمع كه با كوچك ترين بادي خاموش مي شود. “ايمان فصلي” ايماني است كه در زمان خاصي همچون محرم و رمضان مطرح است و زمان ديگر وجود ندارد. “ايمان ريشه اي” ايماني است كه هميشه و در هر شرايطي وجود دارد. همچون درخت ريشه داري كه در برابر باد و طوفان مقاوم است و برترين ايمان ايمان ريشه اي است. جوان و امام صادق (ع) نگاه مهربان امام صادق (ع) به جوانان همراه با بزرگداشت شخصيت تكريم استعدادها و صلاحيت ها احترام به نيازها و توجه به قلب هاي پاك و زلال آنان بود و اقبال جمع جوانان به سوي امام (ع) فرايند عملكرد و رفتار متين محبت آميز حكيمانه و سرشار از خلوص و عاطفه آن حضرت بود. بدان حد كه سخنش بر اريكه دل آنان مي نشست زيرا گرايش جوان به خوبي نيكي و زيبايي بيشتر و سريعتر از ديگران است. پديده اي كه امام بدان اشاره نموده مي فرمايد: “انهم اسرع الي كل خير” (1) جوانان زودتر از ديگران به خوبيها روي مي آورند. رفتار و سخن امام صادق (ع) ترجمان حقيقي اين گفته رسول خدا(ص) است كه فرمود: “اوصيكم بالشبان خيرا فانهم ارق افئده” (2) سفارش مي كنم شما را كه با جوانان به خوبي و نيكويي رفتار كنيد چرا كه آنان نازك دل و عاطفي ترند. امام ضمن توجه به روح لطيف و احساس آرماني جوانان ياران و نزديكان خود را نيز به دقت و توجه در اين نكات رهنمون مي ساخت. ازجمله يكي از ياران امام به نام “مومن طاق” (3) براي پيام رساني و تبليغ دين مدتي را در شهر بصره گذراند. وقتي كه به مدينه بازگشت خدمت امام صادق (ع) رسيد حضرت از او پرسيد: به بصره رفته بودي آري اقبال مردم را به دين و ولايت چگونه ديدي به خدا اندك است! مي آيند ولي كم!! جوانان را درياب زيرا آنان به نيكي و خير از ديگران پيشتازترند. (4) گزيده اي از منشور جواني را در انديشه صادق آل محمد(ص) مرور مي نماييم: جواني “فرصت نيكو” و “نسيم رحمت” است كه بايد به خوبي از آن بهره جست و با زيركي ذكاوت و تيزبيني آن نعمت خداداد را پاس داشت زيرا كه اين فرصت “ربودني” و “رفتني” است و ضايع ساختن آن چيزي جز غم اندوه و پشيماني را براي دوران پس از آن به ارث نمي گذارد. زندگي كوتاه است و راه كار دراز و فرصت زودگذر! تنها سرمايه گرانبهاي ما وقت است كه بازگشتي ندارد از اين رو بزرگترين فن بهتر زيستن بهره جستن از فرصتهاي بي نظيري است كه برما مي گذرد؛ اين سخن امام صادق (ع) را بايد جدي گرفت: “من انتظر عاجله الفرصه مواجله الاستقضا سلبته الايام فرصته لان من شان الايام السلب و سبيل الزمن الفوت” (5) به هر كس فرصتي دست دهد و او به انتظار بدست آوردن فرصت كامل آن را تاخير اندازد روزگار همان فرصت را نيز از او بربايد زيرا كار ايام بردن است و روش زمان از دست رفتن. رنگ خدا آدمي با ورود به دوران جواني به دنبال “هويت” جديدي مي گردد. آن احساس نسبتا پايدار از يگانگي خود از اين كه: “من كه هستم و كه بايد باشم” كه دستيابي به آن به فرد امكان مي دهد كه ارتباطات خود را با خويشتن خدا طبيعت و جامعه تنظيم دهد. در اين مرحله هويت يابي نقش “آگاهي و بينش” بسيار موثر و كارساز بوده بر “رفتار و عمل” پيشي دارد در اين دوران ممكن است سرگرداني در هويت سبب گردد كه جوان نسبت به كيستي خود و نقش اجتماعي خود دچار ترديد گردد و اين شك ضمن برهم زدن هماهنگي و تعادل رواني او را به “بحران هويت” بكشاند بحراني كه جوان به پيرامون اهداف بلندمدت انتخاب شغل الگوهاي رفاقت رفتار و تمايل جنسي تشخيص مذهبي ارزشهاي اخلاقي و تعهد گروهي با ترديد و شك خواهد نگريست. در شكل دهي هويت “معرفت ديني” نقش مهمي را ايفا مي كند و در واقع دين مي تواند تكيه گاه جوان و رهايي دهنده او از اين بحران باشد؛ البته “دانش” “كار و تلاش” نيز در ساماندهي هويت او كارساز است. (6) بنابراين جوان بايد رنگ خدايي گيرد تا هويتش خدايي گردد “دين” همان “رنگ خدا” است كه همگان را بدان دعوت مي كنند: (صبغه الله و من احسن من الله صبغه) (7) ؛ رنگ خدايي (بپذيريد!) و چه رنگي از رنگ خدا بهتر است امام صادق (ع) درباره آيه فوق مي فرمايد: “مقصود از رنگ خدايي همان دين اسلام است.” (8) دين به انگيزه جوان در بنا و آراستن هويت او پاسخ مي دهد چرا كه آدمي داراي عطشي است كه فقط با پيمودن راه خدا فرو مي نشنيد(9) ؛ از اين رو امام صادق (ع) يادگيري بايدها و نبايدها و انديشه هاي سبز دين را از ويژگيهاي دوران جواني مي داند. (10) و گاه نسبت به آن دسته از جواناني كه “علم دين” نمي دانند و در پي آن نمي روند رنجيده خاطر مي گردد. (11 قرائت معتبر دين دين اسلام همان روش زندگي است كه ميان زندگي اجتماعي و پرسش خداي متعال پيوند مي دهد و در همه اعمال فردي و اجتماعي براي انسان مسئوليت خدايي ايجاد مي كند كه اين مجموعه عقايد و دستورهاي علمي اخلاقي سبب خوشبختي انسان در اين سرا و سعادت جاويد در جهان ديگر مي شود. فهم از دين چگونه است و جوان دين خود را از كه بجويد! آيا هر كس مي تواند به فهمي از دين برسد! آيا هر فهمي از دين صواب و پسنديده است! آيا “فهم ديني” فهم نسبي است و هيچ فهم ثابتي وجود ندارد!(12) و يا آن كه يك تفسير و قرائت رسمي از دين وجود دارد. پس از رحلت رسول اكرم (ص) مكتب اهل بيت (ع) به عنوان “ثقل اصغر” در جايگاه عليهم السلام بيين حقيقي دين خوش درخشيد و ليكن افراد و گروههايي نيز به عللي!! در برابر اين انديشه قرار گرفته با طرح طقرائت مختلف از دين” به مقابله با معارف معصومان عليهم السلام پرداختند و مع الاسف تاريخ فرهنگ و معارف اسلامي ما هميشه شاهد عرصه گرداني و فريب افكار عمومي از سوي خالقان ديدگاههاي به ظاهر ديني بود. در عصر امام صادق (ع) رواج مكاتب الحادي و هجوم انديشه هاي يوناني و ايجاد نهضت ترجمه ديدگاهها و نظريات گوناگوني در چارچوب “قرائتهاي ديني” طرح گرديد حتي برخي از ارباب فرق كه خود مدتي در محضر پيشواي ششم شاگردي كرده بودند به طرح ديدگاه خويش و عنوان ديدگاه برتر و صواب پرداختند و در مقابل منادي احياگر و متولي قرائت حقيقي دين امام صادق (ع) ايستادگي كردند و گروهي را به سمت خود كشاندند. امام در برخورد با اين ديدگاهها خود به افشاي آنها پرداخت و از سويي به تربيت شاگردان همت گمارد تا آنان در عرصه هاي مناظره و گفتگو به بافته هاي ايشان پاسخ گويند. نكته اي كه بسيار دل امام را مي آزرد توطئه جذب جوانان از سوي اين فرقه هاي منحرف اما مدعي اسلام بود به عنوان نمونه امام صادق (ع) جوانان را از گرايش به دو فرقه مطرح آن عصر “مرجئه” (13) و غلاه (14) بر حذر مي داشت. امام مي فرمود: “بر جوانانتان از غلات بر حذر باشيد كه آن ها را به فساد نكشانند زيرا غلات پست ترين خلق خدا هستند اينان ظمت خداي را كوچك مي كنند و ادعاي ربوبيت و خدايي را براي بندگان او قائل هستند”. (15) اما با اصل قراردادن پيشگيري ارائه دقيق دين حقيقي و برگرفته از مكتب اهل بيت عليهم السلام را به جوانان توصيه مي كردند تا راه را بر رهزنان انديشه جوانان سد نمايند حضرت مي فرمود: “جوانان را دريابيد! به آنان حديث و دين بياموزيد پيش از آن كه مرجئه بر شما پيشي گيرند.” (16) امام صادق (ع) همچنين جوانان را مخاطب خود ساخته مي فرمايد: “يا معشر الاحداث! اتقواالله و لاتا توا الروسا دعوهم حتي يصيروا اذنابا لاتتخذوا الرجال و لائج من دون الله انا و الله خير لكم منهم” (17) اي گروهن جوانان! از خدا پروا كنيد و نزد روسا(ي منحرف) نرويد واگذاريدشان تا (از جايگاه بافتني خود بيفتند و) به دنباله رو تبديل شوند آنان را به جاي خدا همدم خود نگيريد به خدا سوگند كه من براي شما از ايشان بهترم. آنگاه با دست خود به سينه اش زد. رسم رفاقت دوست خوب يكي از سرمايه هاي بزرگ زندگي و از عوامل خوشبختي آدمي است و انسان در انس با دوست احساس مسرت مي كند و شادماني و نشاط را در گرو همنشين با رفيق مي داند. “رفيق شايسته” براي جوان جايگاه خاص خويش را دارد و اهميت آن به گونه اي است كه در شكل دهي شخصيت او نقش بزرگي ايفا كرده اولين احساسات واقعي نوع دوست را در وي ايجاد مي كند. جوان از يك سو به كشش طبيعي و خواهش دل عاشق دوستي و رفاقت است و به ايجاد عميق ترين روابط دوستانه با يك يا چند نفر از همسالان خود هست و از طرف ديگر بر اثر احساسات ناسنجيده و عدم نگرش عقلاني ممكن است در دام رفاقت با دوستان نادان و تبهكار افتد(18) از اين رو خطر وجود دوستان بد و ناپاك اين نگراني را در جوان ايجاد مي كند كه “چگونه يك دوست خوب و يكدل را انتخاب كنم” امام صادق (ع) رفقا را سه نوع مي داند: 1 ـ كسي كه مانند غذا به آن نياز هست و آن “رفيق عاقل” است. 2 ـ كسي كه وجود او براي انسان به منزله بيماري مزاحم و رنج آور است و آن “رفيق احمق” است. 3 ـ كسي كه وجودش به منزله داروي شفابخش است و آن “رفيق روشن بين و اهل خرد” است (19). شيوه انتخاب دوست در نگاه پيشواي ششم اين گونه است: “رفاقت حدودي دارد كسي كه تمام آن حدود را دارانيست كامل نيست و آن كس كه داراي هيچ يك از آن حدود نيست اساسا دوست نيست: 1 ـ ظاهر و باطن رفيق نسبت به تو يكسان باشد. 2 ـ زيبايي و آبروي تو را جمال خود بيند و نازيبايي تو را از نازيبايي خود بداند. 3 ـ دست يافتن به مال يا رسيدن به مقام روش دوستانه او را نسبت به تو تغيير ندهد. 4 ـ در زمينه رفاقت از آنچه در اختيار دارد نسبت به تومضايقه ننمايد. 5 ـ تو را در مواقع گرفتاري و مصيبت ترك نگويد.” (20) “دوست آينه تمام نماي دوست” است و دو دوست مثل دو دست اند كه آلايش يكديگر را مي شويند و به فرموده امام صادق (ع): “كسي كه بيند دوستش روش ناپسندي دارد و او را بازنگرداند با آنكه توان آن را دارد به او خيانت كرده است.” (21) امام صادق (ع) ضمن تاكيد فراوان به انتخاب دوست خوب و پايداري در اين دوستي جوانان را از رفاقت با نادان و احمق پرهيز مي دهد: “كسي كه از رفاقت با احمق پرهيز نكند تحت تاثير كارهاي احمقانه وي قرار مي گيرد و اخلاقش همانند اخلاق ناپسند او مي شود.” (22) در فرهنگ نوراني حديثي ما جوانان را از رفاقت با “بدنامان” بر حذر داشته (23) آنان را به دوري از دوستان خائن و متجاوز و سخن چين ترغيب مي سازند امام صادق (ع) مي فرمايد: “از سه طائفه مردم كناره گيري كن و هرگز طرح دوستي و رفاقت با آن مريز؛ خائن ستمكار و سخن چين. زيرا كسي كه براي تو به ديگري خيانت كند روزي نيز به تو خيانت خواهد كرد و كسي كه براي تو به ديگران ظلم و تجاوز كند به تو نيز ظلم خواهد كرد و كسي كه از ديگران نزد تو سخن چيني كند عليه تو نيز نزد ديگران نمامي خواهد نمود.” (24) راه و “رسم رفاقت” در ثبات و پايداري دوستي موثر است گوشه اي از شيوه آن را در كلام امام صادق (ع) مي نگريم: “كمترين حق آن است كه: دوست بداري براي او چيزي كه براي خود دوست مي داري. كراهت داشته باشي در حق او از آن چه براي خود كراهت داردي. از خشم او بپرهيزي به دنبال رضا و خشنودي او باشي. با جان و مال و زبان و دست و پايت او را كمك كني. مراقب و راهنماي او و آيينه او باشي. سوگندش را قبول كني. دعوتش را اجابت نمايي هرگاه بيمار شد به عيادتش بروي و هرگاه فهميدي حاجتي دارد قبل از اين كه بگويد آن را انجام دهي و وي را ناگزير نكني كه انجام كار را از تو درخواست كند...” (25)

شنبه 16 آبان 1388  ساعت 10:21 AM نظرات 0 


آخرين مطالب ارسالي




POWERED BY RASEKHOON.NET