دنیا، دریاست و ما دائم توی آن دست و پا میزنیم.
شنا بلد نیستیم. تازه اگر هم بلد باشیم با این همه گوی سنگی و سربی كه به پا بستهایم،
كاری نمیتوانیم بكنیم. هی فرو میرویم و فرو میرویم و فروتر.
هر دلبستگی یك گوی است و ما هر روز دلبستهتر میشویم.
هر روز سنگینتر.
هر روز پایینتر و این پایین، تاریكی است و وحشت و بیهوایی،
اما اگر هنوز هستیم و هنوز زندهایم
از بابت آن یك ذره هوایی است كه از بهشت در سینهمان جا مانده است.
عرفان نظر آهاری
تاريخ : دوشنبه 25 آبان 1394 | 1:47 PM | نویسنده : مریم حسن زاده | نظرات 0
