زنی می گوید.... داشتم نماز میخواندم و طفلم نزدیک من بود و مرا مرتب صدا میکرد... و من جوابش را نمی دادم...
برادرش که دو سال از او بزرگ تر بود آمد و به او گفت :
زشته.... صحبت دو نفر رو داری قطع می کنی.... مامان داره الان با الله صحبت می کنه!...
تمام بدنم به لرزه افتاد و در برابر بزرگی و عظمت کسی که در برابرش ایستاده بودم احساس کوچکی و ضعف کردم...
و هر وقت که برای نماز تکبیر می گفتم این جمله کودکم در فکر و گوش من تکرار می شد...

تاريخ : پنج شنبه 17 دی 1394 | 12:05 PM | نویسنده : مریم حسن زاده | نظرات 0