شهید حاج قباد شمس الدین
شامل خاطرات ، تصاویر ، زندگی نامه شهید حاج قباد شمس الدین
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 22 مهر 1392  توسط محمدعلی پورشمس الدین

شهید حاج قباد شمس الدین (1)

شنیدم نوجوانی در شب جنگ                   خدا را خواند و با اشکش وضو کرد

به سودای نماز عشق برخاست                     به آهنگ اذان بر قبله رو کرد

به بانگ دلکش الله اکبر                       بسی رازی که پنهان در گلو کرد

           در آن مهتاب شب با داور خویش                  سخن ها گفت و از جان گفت و گو کرد

به حق دل داد و رخ از خلق تابید                     ز عالم قبله دل سوی او کرد

به ابیکی که از معشوق بشنید                چو شیری خشمگین رو بر عدو کرد

چنان زیبا در آن هنگام جنگید                        که خون در چشم زشت رو کرد

سرانجام آن نهال از پا در افتاد                چو گل در چشمه خون شست و شو کرد

که همچون شهابی سوی او تاخت                  چدر را در دل خاک جست و جو کرد

گل خود را میان باغ خون یافت                       گرفتش تنگ و در آغوش بو کرد

بر او اشکی چکاند و زیر لب گفت                    که نور چشم من کار نکو کرد

میان دوست و دشمن زین شهادت                   برای خویش کسب آبرو کرد

در آغاز جهاد آن مرد برتر                  دگر بانگ زد و الله اکبر

صدای ناله می آید ز محراب                   حاج قباد با خون خود افتاده در خاک

به صحرا پخش شد عطر جهادش             جهان لرزید از کرد و کارش

ندا زد قل هو الله احد را                             ستایش کرد الله الصمد را

به آهنگ جهاد خویش خشم شد                        نوای دلنشین زیر بم شد

سپس یار امام آن سرور آزاد                ز شوق حق به خاک خون افتاد

سحر بود و خدا بود و قباد بود             جناب در خاک خون شیدای او بود

کلام دلنوازش را شکستن           به یک تیری قلبش را شکستن

چنان آهی دراورد از گلویش         که گویی حسین اندر کنارش

ولی ان قباد هم خود نیاز است                نفس های قباد هم راز و نیاز است

خداوندا قباد از عمر سیر بود       که مردن او را هر لحظه دلپذیر بود

قباد نالید از ان خشم جان داد       به جانان بهتر از جان کی توان داد

کجا کار قباد پایان پذیر است؟      مگر ممکن بود تقوا بمیرد

بد اندیشان تو را از ما گرفتند        ز ما یعنی تقوا را گرفتند

ولی یادت فراموشی ندارد      چراغ آخرت تو خاموشی ندارد

روحش شاد و یادش گرامی باد

http://www.zaminanjir.ir/



ادامه مطلب
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 16 مهر 1392  توسط محمدعلی پورشمس الدین

شاید بعضی ها شک کنند که آیا مزار این شهداء، مانند خداکرم سلیمانی، قباد شمس الدینی، فیروزی و علیدادی، مثل قبور ائمه است که ما برویم به آن‌ها التجاء و تمسک کنیم؟ چرا شهدایمان مثل امام زاده ها هستند؟ این ها مثل یک شی نورانی‌اند که وصل به منبع نور هستند، مثل یک مدار مغناطیسی که به یک مدار عظیم تر از خودش وصل شده است. شهدای ما معصوم نیستند، اما اتصال کامل و انتصاب کامل به معصوم دارند. مرکز توسلند، مرکز توجّهند. اگر سئوال کنی از این جمع که قبر پدر بزرگ شما کجاست؟ بخش اعظم شان نمی‌دانند یا در طول سال سر قبرش نمی روند، نه زائری و نه ذاکری ! اما این پسر حاج عزیزالله است، پسر محمد سلیمانی است، احمد!... این ها می‌ماند. چرا پدر تلاش می کند نزدیک قبر پسر شهیدش دفنش کنند؟ پدر می خواهد به پسر تقرب پیدا کند. پسر به نقطه‌ای رسیده که پدر که تربیت کننده‌ی او، آورنده او بود، به او تقرب پیدا می‌کند. بنیاد شهید به پدر و مادر شهدا بخواهد امتیاز بدهد، اجازه می‌دهد نزدیک قبور شهدا دفنشان کنند. این مقام شهید خیلی مهم است. شما هر که باشی، سر لشکر یا فرمانده، تا شهید نشوی، آن جا جایت نمی‌دهند. البته شهید مراتب متفاوتی دارد. اگر بگویند این شهید مثل علی اکبر امام حسین(ع) است؛ حرفی به گزاف گفته نشده، شما ببینید این جمله مقام معظم رهبری را که پیرامون امام(ره) فرمودند: "امام، بعد از معصوم بی نظیر بود"؛ ما چقدر بعد از معصوم امام زاده داریم؟ چقدر صحابه‌ی خاص داریم؟

بخشی از سخنرانی سردار حاج قاسم سلیمانی در یادواره شهدای روستای قنات ملک-1391



ادامه مطلب