بررسی ماهیت قیام امام حسین علیه السلام

اهمیت بحث واقعه کربلا در این است که حادثه عاشورا چه نوع حادثه ای است و از چه مقوله است؟ آیا از نظر اجتماعی یک انفجار بدون هدف بود مانند بسیاری از انفجارها که در اثر فشار ظلم و تشدید سختگیریها رخ می دهد و احیانا به وضع موجود کمک می کند، و یا یک تصمیم آگاهانه و هوشیارانه نسبت به اوضاع و احوال موجود و نسبت به آثار و نتایج این حرکت بود؟ و در صورت دوم آیا یک قیام و نهضت و انقلاب مقدس بود یا یک دفاع شرافتمندانه مقدس؟ یعنی آیا هجوم بود یا دفاع؟ آیا کاری بود که از طرف امام شروع شد و حکومت وقت می خواست آن را سرکوب کند، و یا او از طرف حکومت وقت مورد تجاوز قرار گرفت و او به جای سکوت و تسلیم، شرافتمندانه از خود دفاع کرد؟
به عبارت دیگر آیا چیزی از سنخ تقوا در جامعه بود و مظهر یک تقوای بزرگ در حد دادن جان بود، یا مظهر یک احسان و عصیان و قیام مقدس؟ آیا از نوع حفظ و اثبات خود بود یا از نوع نفی و انکار جبهه مخالف؟ بلکه می توان گفت سه نوع ماهیت می توان فرض کرد: ماهیت تقوائی، ماهیت هجومی و قیامی، و ماهیت پاسخگوئی به یک ندای مقدس، که ماهیت تعاونی دارد امام حسین (ع) از نظر عامل بیعت، عکس العمل کار بود آن هم عکس العمل منفی، از نظر عامل دعوت، عکس العمل کار بود اما عکس العمل مثبت، و از نظر عامل امر به معروف، آغازگر بود و مهاجم.
بنابر فرض اول ناچار اهدافی داشت اجتماعی و اصولی، و بنابر فرض دوم هدفش جز حفظ شرف و حیثیت انسانی خود نبود، و بنابر اینکه از نوع انقلاب و قیام ابتدائی بود آیا مبنای این انقلاب صرفا دعوت مردم کوفه بود که اگر مردم کوفه دعوت نمی کردند قیام نمی کرد (و قهرا پس از اطلاع از عقب نشینی مردم کوفه در صدد کنار آمدن و سکوت بود) یا مبنای دیگری جز دعوت مردم کوفه داشت و فرضا مردم کوفه دعوت نمی کردند، او در صدد اعتراض و مخالفت بود هر چند به قیمت جانش تمام شود؟
در جریان حادثه کربلا عوامل گوناگونی دخالت داشته است یعنی انگیزه های متعددی برای امام در کار بوده است که همین جهت از طرفی توضیح و تشریح ماهیت این قیام را دشوار می سازد زیرا آنچه از امام ظاهر شده گاهی مربوط به یک عامل خاص بوده و گاهی به عامل دیگر، و سبب شده که اظهار نظر کنندگان، گیج و گنگ بشوند و ضد و نقیض اظهار نظر کنند، و از طرف دیگر به این قیام جنبه های مختلف می دهد و در حقیقت از هر جنبه ای ماهیت خاصی دارد. در امور اجتماعی و مرکب، مانعی نیست که یک چیز دارای چند ماهیت باشد.
عواملی که در کار بوده و ممکن است در این امر دخالت داشته باشد و یا دخالت داشته است:
الف- اینکه امام یگانه شخصیت لایق و منصوص و وارث خلافت و دارای مقام معنوی امامت بود. در این جهت فرقی میان امام و پدرش و برادرش نبود، همچنانکه فرقی میان حکومت یزید و معاویه و خلفای سه گانه نبود.
این جهت به تنهائی وظیفه ای ایجاب نمی کند. اگر مردم اصلحیت را تشخیص دادند و بیعت کردند و در حقیقت با بیعت، صلاحیت خود را و آمادگی خود را برای قبول زمامداری این امام اعلام کردند او هم قبول می کند. اما مادامی که مردم آمادگی ندارند از طرفی، و از طرف دیگر اوضاع و احوال بر طبق مصالح مسلمین می گردد، به حکم این دو عامل، وظیفه امام مخالفت نیست بلکه همکاری و همگامی است همچنانکه امیر (ع) چنین کرد، در مشورت های سیاسی و قضایی شرکت می کرد و به نماز جماعت حاضر می شد.
خودش فرمود: «لقد علمتم انی احق الناس بها من غیری، و والله لاسلمن ما سلمت امور المسلمین و لم یکن فیها جور الا علی خاصة؛ حقا شما می دانید که من از همه مردم به خلافت شایسته ترم. به خدا سوگند تا زمانی راه مسالمت می پویم که امور مسلمین به سلامت باشد و جز به شخص من ستم نشود.» (نهج البلاغه/ خطبه 72)
در قضیه کربلا این عامل به تنهایی دخالت نداشته است. این عامل را به ضمیمه عامل سوم که دعوت اهل کوفه است باید در نظر بگیریم چون عامل دعوت مردم، برای به دست گرفتن حکومت بود نه چیز دیگر. پس این عامل، عامل جداگانه نیست و باید در ضمن آن عامل ذکر شود.
ب- از امام بیعت می خواستند و در این کار رخصتی نبود: یزید نوشت: «خذ الحسین بالبیعة اخذا شدیدا لیس فیه رخصة؛ از حسین با خشونت و بی مهری و بدون هیچ گونه ملاحظه و کوتاهی بیعت بگیر.» بیعت، امضا و قبول و تأیید بود. (بیعتی که امام حسین را بدان مکلف می کردند، تصویب ولایت عهد بود، با بیعت علی (ع) و ائمه دیگر که تسلیم اکثریت خاطی بود فرق داشت.)
ج- مردم کوفه پس از امتناع امام از بیعت او را دعوت کردند و آمادگی خود را برای کمک او و به دست گرفتن خلافت و زعامت اعلام کردند، نامه های پی در پی آمد، قاصد امام هم آمادگی مردم را تأیید کرد.
د- اصلی است در اسلام به نام امر به معروف و نهی از منکر، مخصوصا در موردی که کار از حدود مسائل جزئی تجاوز کند، تحلیل حرام و تحریم حلال بشود، بدعت پیدا شود، حقوق عمومی پایمال شود، ظلم زیاد بشود. امام مکرر به این اصل استناد کرده است. در یک جا فرمود: «انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی، ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر؛ من برای تفریح و سرکشی و تباهی و ستم خروج نکرده ام و تنها برای اصلاح در امت جدم قیام کرده ام و می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم.» ولی جمله: «و اسیر بسیرة جدی و ابی» با توجه به آنچه در آن ایام به نام سیره شیخین مطرح بوده که علی و خاندانش آن را قبول نداشته اند، عطف به انحرافاتی هم که از زمان شیخین شروع شده هست، از قبیل تقسیم «بیت المال» به غیر سویه، و از قبیل تحقیر نماز به عنوان خیر العمل، و از قبیل مطلق اجتهادهای «به اصطلاح» روشنفکرانه عمر.
دو جریان انحرافی وجود یافت یکی عمری و دیگر عبدالله عمری. انحراف عمری، اقبال به جهاد منهای عبادت، یعنی سنگین کردن کفه برون گرائی و عملی عینی و سبک کردن کفه معنوی بود. انحراف عبدالله عمری، برعکس، سنگین کردن کفه عبادت و تحقیر کارهای سخت دنیائی و جهادی بود که در نتیجه نه جهاد، جهاد بود و نه نماز، نماز.
اما امام حسین در شب عاشورا: «لهم دوی کدوی النحل؛ همهمه آنان هنگام مناجات و راز و نیاز مانند همهمه زنبوران عسل در کندو بود.» و در روز عاشورا: «ذکرت الصلاة جعلک الله من المصلین؛ نماز را یادآور شدی خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد.» و «اسیر بسیرة جدی و ابی؛ می خواهم پای بند به سیره و روش جدم و پدرم باشم.» جای دیگر فرمود: «سمعت جدی رسول الله: من رأی سلطانا جائرا مستحلا لحرم الله...؛ از جدم رسول خدا شنیدم که می فرمود: هرکس حاکم ستمگری را ببیند که محرمات الهی را حلال کرده است و با زبان و رفتارش علیه او اقدامی نکند بر خداوند است که او را به آتش دوزخ افکند.» در جای دیگر فرمود: «الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه لیرغب المؤمن فی لقاء الله محقا، انی لا اری الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما؛ آیا نمی نگرند که به حق عمل نمی شود و از عمل به باطل نهی نمی شود در چنین شرایطی مؤمن باید از روی حقیقت مشتاق لقاء الهی باشد. من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز ذلت و خواری نمی بینم.»



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 6 آبان 1393  ساعت 11:36 AM | نظرات (1)

تحليل ماهيت نهضت عاشورا

چهار مرحله قيام
پس از تاءمل كامل در مدارك تاريخى چنين معلوم مى شود كه قيام امام با تهاجم دستگاه حكومت شروع شده و در چهار مرحله مختلف انجام يافته است :
1- از وقتى كه آن حضرت از مدينه به مكه هجرت فرمود تا وقتى كه به تصميم ماندن در مكه باقى بود.
2- از وقتى كه تصميم گرفت به كوفه برود تا وقتى كه با حر بن يزيد رياحى برخورد كرد.
3- از برخورد با حر بن يزيد رياحى تا شروع جنگ
4- مرحله جنگ .



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 5 آبان 1393  ساعت 12:21 PM | نظرات (5)

ماهیت قیام امام حسین (ع) از دیدگاه شهید مرتضی مطهری

ماهیت قیام امام حسین (ع) از دیدگاه شهید مرتضی مطهری

شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) – کتاب سه جلدی حماسه ی حسینی از آثار ماندگار شهید مرتضی مطهری است. در آستانه ی سالگرد شهادت آیت الله مرتضی مطهری بخشی از این کتاب در تبیین ماهیت قیام حضرت سید الشهدا امام حسین (ع) را می خوانیم:

 



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ دوشنبه 5 آبان 1393  ساعت 12:18 PM | نظرات (1)

منطق حسينى رويارو با خشونت و خودكامگى اموى

اشاره

پيامبر(ص) و خشونت ‏زدايى از جامعه جاهلى

الف. افشاى استبداد و خودكامگى اُموى

ب. احيا و ترويج فرهنگ گفتگو

ج. احياى فرهنگ محبت و مهربانى

 

اشاره

واژه خشونت در ادبيات سياسى سالهاى اخير نگاههاى مختلفى را به سوى خود معطوف داشته است. اين مفهوم در سه عرصه قابل پی‏گيرى و تعريف است:

1. خشونت در عرصه اخلاق فردى؛ در اين عرصه افرادى كه داراى رأفت، عطوفت، عفو و گذشت نيستند و مستبد و خودرأى مى ‏باشند، خشن ناميده مى ‏شوند و اما كسانى كه براى اعتقادات خود ارزش قائلند و در اجراى احكام خدا قاطعيت دارند و در برابر متجاوزان به حدود الهى و براندازان نظام الهى قد علم مى ‏كنند و با قدرت آنان را سركوب مى ‏سازند و از گناه‏كاران مُصرّ متنفرند و براى اظهار نفرت از آنان در صورت لزوم چهره درهم مى ‏كنند و... ناميدن اينان به افراد خشن صحيح نيست.

2. خشونت در عرصه سياست و حكمرانى؛ در اين عرصه به افرادى كه فقط با توسل به زور، سركوب و تحميل و بدون منطق، دعوت و جذب، براى تصاحب حاكميت اقدام مى ‏كنند و در تداوم حاكميت نيز، به همين شيوه ‏ها متوسل مى ‏شوند، خشن گفته مى ‏شود و اين شيوه خشونت ‏آميز است. اما چنانچه با منطق و دعوت و جذب اقدام شد و موانعى سر راه تبليغ قرار گرفت، توسل به قهر براى رفع آن، خشونت نيست، همچنان كه اگر حاكميت محقّق، مورد تهديد افراد خشن قرار گرفت، سركوب آن قهر و خشونت نيست يا اگر خشونت هم نام بگيرد، جايز و بلكه لازم است.

3. خشونت در عرصه قانون‏گذارى ؛ يعنى قانون‏گذار در جعل قانون رعايت تناسب جرم و مجازات را نكرده باشد و بدون وجود جهات تنبيهى و عبرت‏ آموزى براى جرم كوچكى مجازات بسيار سختى قرار داده باشد. چنين خشونتى نيز در هيچ‏كدام از احكام و حدود اسلام نيست زيرا در اين احكام و حدود تناسب جرم و كيفر و جنبه‏ هاى بازدارندگى و عبرت‏ آموزى كاملاً لحاظ شده و آن‏گاه جعل مجازات شده است.

نهضت الهى سيدالشهدا(ع) كه با قاطعيت تمام در مقابله با ظلم و خودكامگى دستگاه بنى ‏اميه و ايستادگى آن حضرت بر مواضع بحق خويش تا سرحدّ شهادت و اسارت، جاودانه تاريخ شده است، به خاطر برخورد سراسر خشن و ظالمانه بنى ‏اميه و جبهه باطل، و جان‏فشانى و مقاومت جبهه حق نوعاً در اين فضا و از اين منظر نگريسته شده است كه كاملاً نيز درست است. اما در كنار اين نگاه و همراه با آن، مى‏ توان يك بعد ديگر نهضت حسينى را نيز مورد توجه و اهتمام قرار داد؛ مقال‏اتی كه پيش روى داريد با همين نگاه از يك سو به خشونت در عرصه اخلاق فردى و عرصه سياست و حكمرانى توجه داشته و اخلاق و سياست خشن و خودكامه امويان را تبيين كرده است و از سوى ديگر اقدام امام حسين(ع) را اقدامى در جهت احياى اخلاق و سياست رحيمانه و ليّنانه پيامبر(ص) و در تقابل با اخلاق و سياست خشن و خودكامه امويان مورد ارزیابی قرار داده است.

پس از اين بحث كه خشونت ‏ستيزى يكى از صفات انسان‏هاى كامل و آزاده و از بارزترين بخش‏هاى رسالتِ پيامبر خاتم(ص) مى ‏باشد و نبى اسلام با اين ويژگى به اصلاح جامعه قبيله ‏اى جاهلى عصر خويش پرداخت، احتمالاً می توان اوج رجعتِ به جاهليت، در نيمه نخست قرن اول اسلامى را در بيعت‏ خواهى يزيد بن ‏معاويه با توسل به خشونت و زور و تزوير شمرد و تأکید کرد كه همين امر حسين ‏بن‏ على(ع) را به عنوان وارث و احياگر ِ سنّت پيامبر، به مبارزه با زورمدارى و ديكتاتورى و ارتجاع حزب امرى واداشت.

سپس از مبارزه با استبداد و خودكامگى، رواج فرهنگ گفتمان، احياى فرهنگ محبّت و مهربانى؛ به عنوان روش‏هاى مبارزه سيدالشهدا(ع) با انحراف باند اموى نام برده و به بحث درباره آنها می پردازیم.

محمد جواد صاحبی



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 4 آبان 1393  ساعت 12:51 PM | نظرات (2)

کرامات امام حسین (ع)

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 4 آبان 1393  ساعت 12:48 PM | نظرات (2)

عاشورا در نگاه اهل سنّت

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 4 آبان 1393  ساعت 12:46 PM | نظرات (1)

امام حسین (ع) از دیدگاه دکتر شریعتی

دكترعلى‏ شریعتى متفكر و اندیشمندى بود كه در یك دوره تاریخى، تأثیر فزاینده‏اى بر روى نهضت اسلامى گذاشت. شهید دكتر بهشتى با اشاره بدین موضوع، حق مطلب را ادا مى‏كند:

«دكتر در طول چند سال حساس، هیجان مؤثرى در جوّ اسلامى و انقلاب اسلامى به وجود آورد و در جذب نیروهاى جوان درس خوانده و پر شور و پر احساس به سوى اسلام اصیل، نقش سازنده‏اى داشت و دل‏هاى زیادى را با انقلاب اسلامى همراه كرد. این انقلاب و جامعه باید قدردان این نقش مؤثر باشد.» (1)

آثار دكتر شریعتى از فراز و فرودهاى بسیارى برخوردار است؛ برخى آثار وى همچون «اسلام‏شناسى متعهد با مخاطب‏هاى آشنا» و «تشیع علوى، تشیع صفوى» داراى ضعف‏هاى ساختارى و اساسى مى‏باشد، و برخى از آثار وى از جمله «على‏علیه السلام»، «فاطمه، فاطمه است» و «نیایش» را باید در رده كتاب هاى خوب و تأثیرگذار وى محسوب كرد.



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 4 آبان 1393  ساعت 12:42 PM | نظرات (1)

حرف دل یک عاشق

امام صادق (ع) :

سلام من به ششم ماه فاطمیّ بقیع سلام من به گل یاس هاشمیّ بقیع یا صادق آل محمّد علیه السلام

حضرت رقیه خاتون(س) :

مثل یک کبوترم ، پر می زنم ، پر می زنم ،پر می زنم امشب گفته بابام که بهت سر می زنم ، سر می زنم ، سر می زنم امشب دیگه از همسفرها دل می کنم ، دل می کنم ، دل می کنم امشب چه خوشه پیش بابام جون کندنم ، جون کندنم ،جون کندنم امشب

حضرت ابالفضل العبّاس (ع):

سقّای کودکانم ، بر لب رسیده جانم ـ بر لب رسیده جانم ـ بر لب رسیده جانم جان اخا ، برادر ، از بادهء تو مستم ـ چه غم ، اگر جدا شد ، از عشق تو دو دستم از علقمه می آید بوی غم جدایی ، سقّا به خون نشسته ، امّ البنین کجائی ؟ حسین ، حسین ، حسین جا دارد از خجالت ، سقّا اگر بمیرد از دست خالی من ، حسین بوسه بگیرد حسین ، حسین ، حسین بیا مرا کمک کن، ای آشنا به دردم تا دور مادرت من ، پروانه وار ِ گردم حسین ، حسین ، حسین

عمو عبّاس ، علمت کو ؟ عموی خوبم عمو عبّاس ، تو نرو تا که پا نکوبم عمو عبّاس ، تو نرو تا که پا نکوبم عمو عبّاس ، بی تو قلب حرم می گیره.......

از طرف علقمه ، بوی گل یاس آمد ، بوی گل یاس آمد نفخهء روح افزا از پیکر سقّا آمد ، پیکر سقّا آمد تو دلربائی ، ابالفضل تو دلربائی ، ابالفضل اُمید مائی ، ابالفضل ، اُمید مائی ، ابالفضل

چو در خیمه، نالهء تو رسید با دلی آشفته ، دویدم من میان ره ، هر دو دست تو را ، روی چشمانِ خود کشیدم من ابالفضلم ، ای علمدارم ، ای امیر سپاه و برادر من

امام حسن مجتبی(ع) :

حسن ، حسن ، شده دینم حسن ، سجود من است حسن ، حسن ، شده عشقم حسن ، وجود من است حسن ، حسن ، شده ذکرم به صبح و شام و سحر که غیر نام ِ "حسن" بر دلم نمانده دگر

امام حسین (ع) :

الهی ، یا الهی ، یا الهی الهی که مرا حالا ببخشند به نام اکبر لیلا ببخشند یا علی اکبر علیه السلام

سقّای کودکانم ، بر لب رسیده جانم ـ بر لب رسیده جانم ـ بر لب رسیده جانم جان اخا ، برادر ، از بادهء تو مستم ـ چه غم ، اگر جدا شد ، از عشق تو دو دستم از علقمه می آید بوی غم جدایی ، سقّا به خون نشسته ، امّ البنین کجائی ؟ حسین ، حسین ، حسین جا دارد از خجالت ، سقّا اگر بمیرد از دست خالی من ، حسین بوسه بگیرد حسین ، حسین ، حسین بیا مرا کمک کن، ای آشنا به دردم تا دور مادرت من ، پروانه وار ِ گردم حسین ، حسین ، حسین

ای اهل حرم ، میر و علمدار نیامد سپه دار نیامد ، سپه دار نیامد سقّای حسین ، سید و سالار نیامد علمدار نیامد ، علمدار نیامد

شام غریبان حسین ، امشب است ، امشب است نالهء طفلان حسین ، امشب است ، امشب است طفل یتیمی ز حسین ، گم شده ، گم شده قامت زینب ز الم ، خم شده ، خم شده

حسین جان! گویا که کعبه هم ز عزایت به ماتم است زیرا که رخت سیه کرده به تن ، خانهء خدا

السلام على عبد الله بن ‏الحسين الطفل الرضيع المرمى الصريع المشحط دما المصعد دمه فى السماء المذبوح ‏بالسهم فى حجر ابيه لعن الله راميه حرملة بن كاهل الاسدى

به ابی انت و امّی كه تویی مظهر عشق عشق را مظهر آثار علی اكبر توست طفل شش ماه به هنگام شهادت خنديد آری آنكه بر مرگ زند خنده علی اصغر توست

ای دل تو چه می کنی؟ می مانی یا می روی؟ داد از آن اختیار که تو را از حسین(ع) جدا کند ! این چه اختیاری است که برای روی آوردن بدان باید پشت به ارادهء حق نهاد؟

حرف دل یک عاشق : یه کربلا داری ، دیوونه ام کرده ارباب به عشق شش گوشه، دلم پُر درده ارباب به عشق شش گوشه، دلم پُر درده ارباب

دلم به عشق یارم گرفته حال و هوایی نوشته روی قلبم به خط کربُبلایی : همه هستیَم حسینه می و مستیَم حسینه سروُر لبم حسینه خواب هر شبم حسینه

امشبي را شه دين در حرمش مهمان است، مكن اي صبح طلوع، مكن اي صبح طلوع عصر فردا بدنش زير سم اسبان است، مكن اي صبح طلوع، مكن اي صبح طلوع

علي، اي همسفر، كمي آهسته تر، مرا با خود ببر حبيبي يا حسين طبيبي يا حسين اميري يا حسين حسين جانم حسين حسين جانم حسين

برادرم قدری آهسته برو از برم همسفرم ، تو مکن خاک عزا بر سرم گفته مادر ، دم آخر بوسه گیرم ز گلویت گفته مادر ، دم آخر بوسه گیرم ز گلویت برادرم قدری آهسته برو از برم همسفرم تو مکن خاک عزا بر سرم ای حسینم ، نور عینم ، من فدای گل رویت ای حسینم ، نور عینم ، من فدای گل رویت

لیلَة القدر : می جویمت چنان که لب تشنه آب را می خواهمت چنان که تن خسته خواب را

امیری ، حسین امیری ، حسین اُمیدم اینه دستم بگیری امیری ، حسین امیری ، حسین اُمیدم اینه دستم بگیری حسین

هر که هستم بین مَردم ، انتسابم با حسینه سرخوشم من، روز محشر ، چون حسابم با حسینه مُهر و محرابم حسینه ، جان و جانانم حسینه کیست مثل من به عالم ، چون که اربابم حسینه ای حسین جانم حسین ای حسین جانم حسین ای حسین جانم حسین

همه شب نهاده ام سر ، چو سگان بر آستانت که رقیب در نیاید به بهانهء گدایی به بهانهء گدایی حسین ، جانم حسین ، جانم

شهادت حضرت علی (ع) :

خداحافظ ، ای نان خشک و نمک خداحافظ ، ای غصب گشته فدک خداحافظ ، ای صبر لب سوخته خداحافظ ، ای خانهء سوخته خداحافظی می کنم با همه که چشم انتظارم بود فاطمه

آن لحظه ای که علی (ع) ـ شکافته فرق ـ در محراب مسجد کوفه به خون غلطید ، رستگاری ظهور کرد

ولادت امام رضا (ع):

بنویسید به روی قبر و روی کفنم عاشق و دیوونه ی امام رضا (ع) منم منم

عید سعید فطر :

اللّهم اهل الکبریاءِ وَ العَظمةِ وَ اهل الجود و الجَبروت وَ اهل العَفو و الرّحمة

فطر چیدن میوه هائی است که از فطرت می جوشد ! فطر سپاس نعمتی است که در رمضان المبارک نازل شده است

ای کسی که رحم می کنی بر کسی که بندگانت بر او رحم نمی کنند و ای آنکه تحفه های کوچک را می پذیری و در برابر کارهای اندک سپاس می گویی و ای کسی که به هر که به تو نزدیک می شود نزدیک می شوی

شهادت جواد الائمه (ع) :

برای جواد الائمه علیه السّلام : السّلامُ علیکَ یا ابا جَعفَر محمّدَ بن علی ٍ البَرّ التّقی الاِمام الوَفیّ السّلامُ علیکَ ایّها الرّضیُ الزّکیُ السّلامُ علیکَ یا ولیّ الله السّلامَ علیکَ یا نجیّ الله السّلام علیکَ یا سَفیرَ الله السّلامُ علیکَ یا سِرّ الله السّلامَ علیکَ یا ضیاء الله السّلامُ علیکَ یا سَناءَ الله السّلامُ علیکَ یا کلمة الله

اللّهمَ صَلّ علی مُحمّد بن علی الامام التّقی النّقی الرضیّ المَرضیّ وَ حُجّتِکَ مَن فَوق الارض وَ مَن تَحتِ الثّری صَلوة کَثیرة نامیة زاکیَة مُبارکَة مُتَواصلة مُتَرادِفة مُتواترة کَافضل ما صلّیتَ علی اَحد مِن اَولیائکَ

روز عرفه :

یا مُولای اَنت الّذی مَننتَ اَنت الّذی اَنعَمتَ اَنت الّذی اَحسنتَ اَنتَ الّذی اَفضلتَ اَنتَ الّذی اَکمَلتَ اَنتَ الّذی رَزقتَ اَنتَ الّذی وفّقتَ اَنتَ الّذی اَعطَیتَ اَنتَ الّذی اَغنیتَ اَنتَ الّذی اَقنیتَ اَنتَ الّذی اوَیتَ اَنتَ الّذی کَفیتَ اَنتَ الّذی هَدیتَ اَنتَ الّذی عَصَمتَ اَنتَ الّذی سَترتَ اَنتَ الّذی غَفرتَ اَنتَ الّذی اَقلتَ اَنتَ الّذی مکّنتَ اَنتَ الّذی اَعززتَ اَنتَ الّذی اَعَنتَ حسین



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 4 آبان 1393  ساعت 12:39 PM | نظرات (1)

انبیاء و زمین کربلا

مرحوم شوشتري مي نويسد : ورود به زمين كربلا باعث حزن و رقت است چنانكه نسبت به جميع انبياء واقع شد چون روايت شده كه همه پيامبران به زيارت كربلا توفيق يافته اند : (همه انبياء زيارت نمودند آن مقام شريف را و در آن توقف كرده گفتند : اي زمين تو مكاني پر خير هستي در تو دفن خواهد شد ماه تابان امامت ) (1)

هر يك از پيامبران كه وارد كربلا مي شدند صدمه اي بر ايشان وارد مي شد دلتنگ مهموم گشته از خداوند سبب آن را سؤال مي نمودند خداوند وحي مي فرمود كه اين زمين كربلاست و در آن حضرت حسين عليه السلام شهيد خواهد شد . (2)

1- چون اهل بيت وارد كربلا شدند ام كلثوم عرض كرد : اي برادر اين باديه هولناكي است كه از آن خوف عظيم بر دلم جا گرفته ؟!



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 4 آبان 1393  ساعت 12:37 PM | نظرات (1)

مراتب عزاداری

مرتبه اول عزاداري

در اين مرتبه عزادار فقط در قلب خود از مصيبت وارده بر سيّدالشهدا(ع) غمگين و ناراضي است؛ بدون اينكه غم و نارضايتي خود را معمولاً بروز دهد. اين مرتبه كمترين درجه عزاداري است؛ و پايين تر از آن، مرتبهء دشمنان حضرت است يعني مرتبه اي كه شخص به مصيبت هاي حسيني اگاه شود و ناراحت نگردد و به آن راضي باشد. درباره اين گروه در زيارت وارث چنين مي خوانيم:

لَعَنَ اللهُ اَمَّةً قَتَلَتْكَ وَ لَعَنَ اللهُ اُمّةً سَمِعَتْ بِذلكَ فَرَضِيَتْ بهِ

خداوند لعنت كند امّتي را كه تو را كشتند و به تو ظلم كردند؛ و خداوند لعنت كند امّتي را كه خبر چنين جنايتي را شنيدند و به آن راضي شدند

(مفاتيح الجنان)

كساني كه در مرتبه اول عزاداري هستند، از هر دين و آييني كه باشند به خاطر اندوه قلبي شان براي مصيبت امام حسين(ع) در نزد خداوند از ثواب و پاداشي به تناسب عقيده شان برخوردار مي شوند.

عظمت مقام اهل بيت (عليهم السلام) به قدري است كه كوچكترين كاري كه براي آنها صورت گيرد، با پاداش هاي بزرگي از ناحيه آنها جبران خواهد شد. حال اگر يك كافر هم خدمتي به آنها كند يا ادبي را نسبت به آنها رعايت نمايد، چون شخص كافر در آخرت اهل نجات نيست، پاداش او را در دنيا به او مي دهند و اگر شخص، كوچكترين سنخيت و آمادگي را داشته باشد، چه بسا پاداش اهل بيت(عليهم السلام) موجب هدايت او نيز مي شود.

مرتبه دوم عزاداري

در اين مرتبه عزادار غم و نارضايتي خود را به شكل هاى گوناگون از قبيل گرفتگي چهره،گرفتن حالت بغض و گريه(تباكي)، گريه كردن، پوشيدن لباس عزا، به سينه و سر زدن و ... بروز مي دهد و در اين كار گاهي تنها و گاهي به همراه ديگران عزاداري مي كند.

عزادار در اين مرتبه نوعي انس و الفت و نيز نوعي كشش و نياز به آن حضرت پيدا مي كند و همين يافت دروني و نيز انس غريب، او را وادار مي كند كه براي آن حضرت گريه كند و در عزاداري ايشان شركت كند.

گرايش عزاداران كليمي، مسيحي و پيروان ساير مذاهب ـ كه براي امام حسين(ع) گريه مي كنند ـ همچنين احساسي كه نسبت به آن حضرت دارند، نشان دهنده اين حقيقت است كه حضرت براي آنها يك "غريب آشنا" است.

معمولاً نفوذ اين "غريب آشنا" به درون قلب عزادار و ايجاد محبت و شدت گرفتن آن، رفته رفته او را به سوي مرتبه سوم عزاداري مي كشاند.

مرتبه سوم عزاداری

در اين مرتبه كه شيعيان حضرت بيشترين اعضای آن را تشكيل می دهند، عزادار تنفّر و اعتراض خود را به املين مصيبت و جنايتكاران در حق سيدالشهدا (ع) و يارانش و بطور كلی همه اهل بيت(عليهم السلام) اظهار می كند و بر آنها لعن و نفرين نثار می كند؛ آنچه موجب شده كه عزادار از مرتبه دوم به مرتبه سوم ترقی كند، شناخت و معرفتی است كه عزادار به وجود مقدس سيدالشهدا (ع) پيدا كرده و اعتقاد بالاتری است كه نسبت به مقام آن حضرت و فهم محدود و نسبي درباره قيام ايشان در برابر يزيد و يزيديان يافته است.

همچنين علاوه بر موارد ذكر شده، شدت يافتن محبت به آن حضرت، عواطف عزادار را رقيق تر نموده است تا جائی كه عزادار در درون خود از يك سو به عنايت حضرت و از سوی ديگر به گريه و آه و سوز برای ايشان و نيز اعلان برائت از قاتلان او احساس نياز بيشتری می كند. در اين مرتبه عزاداری به نيّت كسب ثواب، برآورده شدن حاجات و عرض ادب صورت می گيرد.

عزادار در مرتبه سوم با تجليات گوناگونی از عظمت امام حسين (ع) و خاندان و اصحابش آشنا می شود. در اين حال احساس می كند كه ماندن در مرتبه سوم او را اشباع و راضی نمی كند و به همين خاطر در اين مزتبه عطش و ظرفيت بيشتری برای درك عظمت محمد و آل محمد (عليهم السّلام) و به خصوص سيّدالاشهدا (ع) در خود احساس می كند، كه ديگر توجيه ها و توضيح های مداحان و بعضی گويندگان و نويسندگان كه خود نيز در مرحله سوم قرار دارند، روح تشنه او سيراب و قانع نمی كند، چرا كه هركس به اندازهء فهم خود از امام حسين و ساير معصومين (عليهم السّلام) می گويند و می خوانند ولی عزادار به خوبی احساس می كند كه حقيقت، بالاتر از چيزی است كه آنها می گويند.

مرتبه چهارم عزاداری

اساساً آنچه عزادار را از مرتبه سوم كه مرتبه "مشترك" بين مسلمين و غيرمسلمين است، بالاتر می برد و در گروه عزاداران و شيعيان حقيقی معصومين (عليهم السلام) وارد می سازد، صفای باطن و بالا رفتن ميزان محبت و معرفت او نسبت به حقايق جهان است.

چگونه ممكن است درباره وجود با عظمت اين انوار طيّبه (عليهم السلام) آن طور كه شايسته است بگويند و بنويسند. هيچكس به جز خداوند عظيم و اعلي نمی تواند وجود معصومين (عليهم السلام) را آن طور كه شايسته است معرفی و توصيف نمايد. بنابراين پس از مدتی كه از سلوكش در مرتبه سوم می گذرد و مجهولات و پرسشهايش به اوج می رسد، و او را تحت فشار قرار می دهد، به سراغ خداوند تبارك و تعالی كه خالق محمّد و آل محمّد (عليهم السلام) است و نيز به سراغ خود ايشان می رود تا او را به معرفت جديد برسانند و عطش او را برطرف كنند. او پس از جستجو و پرهيز از كسالت و تلاش پيگير و نيز مشورت با اهل علم و دانش، به خصوص روحانيّت و علمای دين، كه آشناترين مردم به خدا و دين خدا و معصومين (عليهم السلام) هستند ـ و خود مراتب چهارم و پنجم را طی كرده اند ـ به منابع معرفتی و اطلاعاتی مهمی دست می يابد.

 

مهمترين منابع شناخت معصومين (عليهم السلام) :

قرآن كريم، زيارت عاشورا، جامعه كبيره، زيارت ناحيه مقدسه

 

عزاداری در اين مرتبه وسيله ای براي احيا و حفظ ازرش های مقدّس است كه اهل بيت (عليهم السلام) به خاطر آنها به شهادت رسيدند. اين مراسم از دروغ، حرام، تحريف و اختلافات به دور است و مردم با شركت در اين مجالس بيش از پيش با دين و وظايف خود آشنا می شوند.

همچنين، مجالس عزاداری در اين مرتبه محل "شناخت و نيز پيدا كردن روح انتقام" است.مراسم عزاداری در اين مرحله، رنگ و بوی سيدالشهدا (ع) دارد. روح و حقيقت سيدالشهدا (ع) بر آن حاكم است. اين نوع مجالس از طرفی مردم را با حقيقت و جايگاه سيدالشهدا (ع) آشنا می كند و از طرفی همان كاری را می كند كه ايشان در كربلا كردند؛ يعنی آثار وجودی حضرت (نجات مردم از جهالت و خروج از گمراهی و تاريكی، مهمترين توصيه بزرگان دين به برپائی مجالس عزای حسينی) را منتقل می كند و بين مردم و حضرت شباهت بوجود می آورد.

گريه برای عزادار در اين مرتبه صرفاً يك عمل احساسی نيست؛ بلكه وسيله ای برای زنده نگه داشتن پيام عاشورا برای نسل امروز، بالا بردن سطح معرفت مردم و پيوندشان با اهل بيت (عليهم السلام) ، تبعيت از گريه های حضرت زهرا(س) (گريه ای سياسی و جهت دار) و آزار و تهديد غاصبين خلافت و دشمنان اميرالمؤمنين است.

به فرموده شهيد مطهّری كه خود بسيار اهل گريه و عزاداری حقيقی بود؛ " گريه بر شهيد شركت در حماسه او است" .

مرتبه پنجم عزاداری

عزادار در این مرتبه که کامل شدهء مرتیه چهارم است از صفای باطن بالاتر و معرفتی عمیق تر برخوردار است، به مودّت نسبت به اهل بیت (ع) و نیز به برائت از دشمنان ایشان دست یافته است و بیشتر به " عمل " روی می آورد؛ در این مرحله عزادار ، نه تنها بر آنچه در کربلا بر حسین بن علی (ع) و یارانش گذشته است متأثر ،گریان و .... می باشد بلکه در اعمالش آنچه را که دین مبین اسلام و اهل بیت(ع) برای کمال انسانی بیان کرده اند در وجود خویش بالفعل می سازد، گویی همگام با امامش در کربلا و روز عاشورا در برابر ظلم ، فساد و جهل زمانه به پا می خیزد و

مراحل سه گانه احیای خون امام حسین (ع):

1 ) لعن و برائت زبانی ، از آنجا که قطع یا ضعیف کردن رابطهء انسان ها با خداوند و معصومین علیهم السلام بزرگترین جنایت و خیانت در زندگی آدمیان است ، تمامی کسانی که در طول تاریخ تاکنون در این جنایت دست داشته اند ، مورد لعن خداوند و فشته های الهی و پیامبران قرار می گیرند.

معانی لعن : 1) دور بودن از رحمت و هدایت الهی و جدا بودن از راه خوشبختی

2) طلب عذاب و نفرین برای عاملین چنین ظلمی

در زیارت عاشورا سه گروه از دشمنان ، مورد لعن و برائت زبانی قرا گرفته اند که عبارتند از :

1) دشمنانی که با تغییر مسیر خلافت و غصب آن، ظلم های بعدی از جمله جنایات در روز عاشورا را پایه گذاری کردند.

2) دشمنانی که امام حسین (ع) و اصحابش را به شهادت رساندند و یا مقدّمه آن جنایت را با سکوت و یا همکاری با لشکر دشمن فراهم کردند.

3) دشمنانی که بعد از عاشورا به وجود خواهند آمد تا روز قیامت.

2 ) لعن و برائت عملی : دوری از فرهنگ تسلط و تسلطِ فرهنگی دشمنان اسلام و پرهیز از اخلاق و عقاید آنان .

امام صادق (ع) فرمودند : دروغ می گوید کسی که ادعای دوستی ما را می کند و از دشمنان ما برائت نمی جوید.

بحار الانوار،ج 27 ، ص 58

3 ) جهاد با دشمنان اسلام و اهل بیت علیهم السّلام و حداقل، محدود کردن قدرت آنان تا نابودی کاملشان ؛ دفاع از حق فطری انسانها ـ که همان توحید است ـ لازم و مبارزه با عامل کفر و شرک ضروری است. در آیات قرآن نیز وجوب جهاد در برابر کسانی که درصدد خاموش کردن نور الهی هستند مورد توجه قرار گرفته است ( سوره توبه، آیه 32 ـ سوره انعام ، آیه 26 و ...).

در این مرحله، عزادار با نگاه ابدی و صحیحی که به انسان از یک طرف، و به دین و رهبران معصوم (ع) از سوی دیگر دارد و در سایه آگاهی دقیق نسبت به زمان خود ، دشمنان حیات انسانی و ابدی انسان ها و موانع حقیقی رشد و سعادت آنها را می شناسد و جهادی مبتنی بر محبت همیشگی به انسان ها را برای نابودی آفات و موانع حیات الهی و انسانی ، آغاز می نماید.

پیوند عزادار حقیقی با منتقم خون امام حسین (ع)

دو عامل عاطفی و معرفتی که در وجود عزادار در این مرحله ، شدت گرفته است، در او کششی مستمر به سوی وجود مقدّس امام زمان (عج) ایجاد می کند؛ چرا که انتقام خون امام حسین (ع) جز با ظهور منتقم اصلی ممکن نخواهد بود و عزادار به یکی از مهم ترین و بالاترین مقاماتی که ممکن است یک انسان به آن برسد ، نایل می شود و آن مقام " انتظار" است.

و اینجاست که برای عزادار " کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا " معنا پیدا می کند؛ بدان معنی که در هر مکان و زمانی از گناه، ظلم و ... دوری می جوید و با ظالم و مفسد مبارزه می کند. از سپیده دم تا شامگاهان در اندیشهء احوال بشریت بوده و آزادگی را سرلوحهء حیات خویش قرار می دهد.

 

بر گرفته از كتاب عزادار حقيقی ، اثر: محمد شجاعی



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 4 آبان 1393  ساعت 12:34 PM | نظرات (1)

دو جنبه قيام عاشورا

حادثه و تاريخچه كربلا دو صفحه دارد؛ يك صفحه سفيد و نورانی و ديگری صفحه ای سياه و ظلمانی، كه هر دو صفحه در صحنه روزگار، بی نظير است.
صفحه ظلمانی از آن نظر كه در آن فقط جنايت ديده می شود كه شايد به جای حادثه بهتر باشد فاجعه بناميم. آب ندادن به انسانها را می بينيم، شلاق زدن زن و بچه اسير و تشنه را می بينيم، سوار كردن اسير بر شتر بی جهاز را مي بينيم، ترساندن زن و بچه های يتيم و آتش زدن خيمه های آنها را می بينيم، عريان كردن سر بهترين زنان عالم را می بينيم كه جانيان آن يزيد بن زياد و عمرسعد و شمر و خولي و حرمله و هستند.
در دنيا جنگهای بسياری ديده شده مانند جنگهای صليبی، جنگ اروپائيان در اندلس ،كشتار آمريكائيان در ويتنام و ... ولي اين طور فاجعه ای ديده نشده كه اهل بيت و دوستان و بزرگان خود را اينگونه به شهادت برسانند.


صفحه نورانی آن كه مقدّس و دارای درس اخلاقی ولی گريه آور است افتخارات امام، يارانشان و اسراء است كه چگونه ايثار و فداكاری را برای بشريت به ارمغان آورده اند، اين صفحه بحدی نورانی است كه دستگاه بنی اميه به اشتباه خود پی برد و هر كدام تقصير را به گردن ديگری انداخت، ديدند كه پيكر بی روح حسين(ع) از زنده ايشان برای آنها مزاحم تر است.


تربت مرقد امام، كعبه صاحبدلان شد بطوريكه زينب(س) فرمود:

"كدكيدك ، واسع سعیک ، ناصب جهدك فو لله لاتمحوذكرنا، ولا تميت و حينا":

"هر نقشه ای كه داری ، بكار ببر ولی مطمئن باش تو نمی توانی برادر مرا بكشی ، برادرم زندگيش طوری ديگر است او نَمُرد بلكه زنده تر شد."

حتی خود امام در شب عاشورا می فرمايد: من يارانی در جهان بهتر از ياران خود سراغ ندارم و شما را بر ياران جنگ بدر كه ياران پيغمبر(ص) بودند ترجيح می دهم. اشخاص نورانی كننده اين صفحه امام حسين (ع)، حضرت اباالفضل (ع)، علی اكبر(ع)، علی اصغر(ع)، حبيب بن مظاهر ، زهير، مسلم بنی عقيل و مسلم بن عوسجه هستند.

برگرفته ازسایت تخصصی امام حسین



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 4 آبان 1393  ساعت 12:31 PM | نظرات (0)

ماهیّت قیام حسینی

یکی از مسائل در مورد نهضت امام حسین(ع) این است که ماهیّت این نهضت چه بوده است؟ چون نهضتها هم مانند پدیده های طبیعی ماهیِتهای مختلفی دارند. یک شیء را اگر بخواهیم بشناسیم؛ یا به علل فاعلی آن می شناسیم، یا به علل غائی آن (که امروزه شناخت علل غائی را چندان قبول ندارند.)، یا به علل مادّی آن یعنی اجزاء و عناصر تشکیل دهنده ء آن، و یا به علّتصوری آن، یعنی به وضع و شکل و خصوصیّتی که در مجموع پیدا کرده است.
اگر نهضتی را هم بخواهیم بشناسیم، ماهیّتش را بخواهیم بدست آوریم؛ ابتدا باید علل و موجباتی را که به این نهضت منتهی شده است بشناسیم تا آنها را نشناسیم ماهیّت این نهضت را نمی شناسیم (شناخت علل فاعلی). بعد باید علل غائی آن را بشناسیم، یعنی این نهضت چه هدفی دارد؟ سوم باید عناصر و محتوای این نهضت را بشناسیم که در این نهضت چه کارهائی، چه عملیّاتی صورت گرفته است؟ و چهارم باید ببینیم این عملیّاتی که صورت گرفته است، مجموعاً چه شکلی پیدا کرده است؟



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 4 آبان 1393  ساعت 12:27 PM | نظرات (0)

ماهيت قيام کربلا

براي حفظ هويت نهضت عاشورا و اهداف آن، بايد «ماهيت‏» آن را خوب شناخت. ماهيت قيام امام حسين‏ «ع‏» را از منابع مستند و خدشه ناپذير زير مي‏توان شناخت:
الف: خطبه‏هاي امام و اهل بيت، که در مکه و بين راه حجاز و عراق و در کربلا وپس از آن در کوفه، شام و مدينه ايراد شده است.
ب: سخناني که امام، در پاسخ به پرسشها، پيشنهادها و خيرخواهيهاي اين و آن، درطول نهضت بيان کرده است.
ج: رجزهايي که امام و اصحاب او، روز عاشورا در مقابل دشمن خوانده‏اند و همه ‏آنها در مآخذ معتبر ثبت‏شده است.
د: نامه‏هايي که ميان امام و مردم کوفه و بصره رد و بدل شده است، نامه‏هاي يزيد به ‏ابن زياد، ابن زياد به يزيد و عمر سعد، نامه‏هاي عمر سعد به ابن زياد، ابن زياد به حاکم مدينه و... .
از مجموع اين منابع و اسناد مکتوب و موجود، مي‏توان اهداف، ماهيت، ديدگاههاي ‏طرفين را به دست آورد.در عين حال مي‏توان گفت نهضت امام حسين‏ «ع‏» چهار بعد داشت: ويران کردن، ساختن، تجديد و آفريدن و ابداع.اما توضيح مختصر اين ابعاد:
«ويران کردن‏»: در هم شکستن و ويران کردن هيکل و اسکلتي که به امويان امکان داده‏ بود به اسم‏ «دين‏»، ستمگري کنند و به نام خلافت، کاخهاي عياشي خود را بر استخوانها و جمجمه‏هاي محرومان و آزاديخواهان بنا کنند و آزاد مردان را از صحنه کنار بزنند يا به‏ شهادت برسانند. انقلاب کربلا، بنيان ستم و تحميق و تزوير را در هم شکست و پايه‏هاي ‏آن را متزلزل ساخت.
«ساختن‏»: دميدن روح شهامت و بيداري در کالبد جامعه اسلامي و پروراندن نسلي ‏خداجوي و شهادت طلب و ستيزه‏گر با سلطه ستم، به دليل حرکتهاي انقلابي پس از عاشورا.



ادامه مطلب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 4 آبان 1393  ساعت 11:39 AM | نظرات (1)

تعداد صفحات :6   1   2   3   4   5   6