به گواهی تاریخ، قیام امام حسین (ع)سرمنشا بسیاری از نهضتها و قیامهای برحق در اسلام بوده است. این قیام باعث تحکیم و بقای اسلام بود. امام حسین (ع) با قیام خود در ابتدا حاکم زمان را رسوا ساخت.یزید که قبل از حادثه عاشورا شخصی منفور در بین مردم بود بعد از حادثه عاشورا مردم او را بسیار لعن و نفرین میکردند. از دیگر نتایج قیام عاشورا این بود که بار دیگر مسلمین روحیه سلحشوری را به دست آورند. از جمله قیامهایی که بعد ازعاشورا رخ داد و میتوان آن را از نتایج قیام عاشورا دانست،: .
قیام مدینه(واقعه حره) : سه روز مانده به پایان ذی الحجه سال 63 ق اتفاق افتاد. آگاهی مردم از فساد و فحشای دستگاه حاکمه و نیز اعلام و اعلان بیکفایتی یزید برای منصب خلافت ، مهمترین زمینههای قیام اهل مدینه بر ضد امویان درسال 63 ق بود . عبد اللهبن حنظله و عبدالله بن مطیع رهبران مهاجران و انصار، و معقل نیز فرماندهی تیرههای مختلف مهاجران غیر قرشی را برعهده گرفته و فرماندهی نیرویهای مدینه را درمقابل سپاه شام برعهده داشتند. طولی نکشید که سپاه اموی به فرماندهی مسلم بن عقبه، قیام را سرکوب کردند و پس از پیروزی ، جان و مال اهل مدینه را برای سه روز بر سربازان شامی مباح گردانیدند. امام سجاد(ع) دراین واقعه تقیه را پیشه خویش ساخته و به ظاهر نقشی در مبارزه مردم مدینه نداشتند.
(انقلابی علیه حکومت ستمگر) عبدالله بن حنظله با گروهی به شام رفته تا از نزدیک وضعیت یزید را ببینند، با خوشگذرانی و زندگی حیوانی روبرو میشوند باز میگردند و به مردم مدینه اطلاع می دهند و حرکت معترضین آغاز میشود و بلافاصله خبر به یزید رسیده و تصمیم به سرکوب شورشیان میگیرد سپاهی را مامور میسازد و به طرف مدینه حرکت و با مردم مدینه به جنگ پرداخته و عده زیادی را در سرزمین حره میکشند و باقیمانده ها که به قبر پیامبر پناه برده اند هم رحم نمیکنند و حرم پیامبر را آلوده میسازند و امام هر چند با این حرکت موافق نبود برای جلوگیری از قتل عام مردم مداخله و در این جریان جان سالم میبرد و زمانی که با فرمانده سپاه یزید روبرو میشود به واسطه دعای مخصوصی که میخواند ترس بر فرمانده آشکار شده و تقاضای امام را مبنی بر آزاد گذاشتن حدود چهار صد نفر پناهنده را که به او متوسل شده اند میپذیرد . هدف این انقلاب خونخواهی نبود بلکه انقلابی بود علیه حکوت ستمکار بنی امیه. شرکت کنندگان در این قیام یک هزار تن بودند که به دست سپاهیان شام و با نهایت وحشیگری سرکوب گردید.
انقلاب مطرف بن مغیره: وی در سال 77 هجری علیه حجاج بن یوسف شورید و عبد الملک بن مروان را از خلافت خلع کرد.
انقلاب ابن اشعث: او نیز بر علیه حجاج در سال 81 هجری شورید و عبد الملک مروان را از خلافت خلع کرد. این شورش تا سال 83 به طول انجامید.در آغاز، پیروزیهای نظامی به دست آورد اما بعدها شکست خورد.
قیام حسین بن علی، شهید فخ: فخ نام وادی و محلی است در قسمت غربی و یک فرسخی شهر مکه و آنجایی است که حسین بن علی( صاحب فخ) علیه حکومت عباسی در سال 169 هجری قیام کرد و با یاران خویش به شهادت رسید. وی یکی از سادات و علمای اسلام بود که برای عظمت تشیع با خون خویش پس از حدود یک قرن از ماجرای کربلا اثری عمیق در عالم تشیع به جای گذاشت.
انقلاب زید بن علی بن حسین: در سال 122هجری، زید بن علی در کوفه به شورش برخاست، اما آن شورش بی درنگ به وسیله سپاهیان شام که در آن هنگام در عراق بودند سرکوب گردید. ولی زیدیه در طول مبارزه تا ۸۰ سال ادامه دادند و پیروزی هایی را بدست آوردند . و این نکته را باید اضافه کرد انقلابها در سطح جهان در ورای زمانها تا به امروز به ویژه جنبشها و نهضتهای آزادی بخش اسلامی و شیعی بودهاند. انقلابها و جنبشهایی که همواره در وجود مردم ستم دیده نورانیتی خاص ایجاد میکردند . پیام قیام با شکوه سید الشهدا(ع) منحصر به آن زمان نیست ، بلکه این پیام پیامی جاوید و ابدی است و فراتر از محدوده زمان و مکان است، هرجا و در هر جامعهای که به حق عمل نشود و از باطل خودداری نشود، بدعتها زنده و سنتها نابود شود، هرجاکه احکام خدا تغییر و تحریف یابد و حاکمان و زمامداران با زور و ستمگری با مردم رفتار کنند، درهر جامعهای که ویژگیهای جاهلیت را داشته باشد آن جامعه، جامعهای یزیدی بوده و مبارزه و مخالفت با مفاسد و آلودگیها و آمران و عاملان آنها ، کاری حسینی خواهد بود.
قیام توابین
شیعیان کوفه از پیمان شکنى خود پشیمان بودند. در اندیشهىجبران گناه و اشتباه خود بودند. آنان مخفیانه با یکدیگر صحبتمىکردند و نقشهى انتقام را مىکشیدند. حجاز و عراق پس از شهادت امام حسین(ع)دوران پرحادثهاى راگذراند. عبدالله بن زبیر از احساسات مردم نسبتبه شهادت امامحسین(ع) به نفع خود سود جست و علیه یزید طغیان کرد. روز به روزبر شمار هواداران او افزوده شد. مردم مکه و مدینه از هواداران او بودند. عبدالله ،با تبلیغات فراوان توانست محبوبیتفراوانى در بین مردم حجاز و عراق پیدا کند. مردم مدینه در سال63 ه .ق فرماندار آنجا را که از سوى یزید انتخاب شده بود، عزل کردند و با عبدالله بیعت کردند. اندک اندک دامنهى نفوذش گسترش یافت. بسیارى از کارگزاران یزید،مخفیانه با او بیعت کردند. عبدالله فرماندارانى براىشهرهاى حجاز، عراق، یمن، خراسان و مصر گسیل داشت. یزید در سال63 ، لشکرى را براى بازپسگیرىمدینه مجهز کرد. و سه روز اموال، ناموس وجان مردم حجاز را برلشکر ش حلال کرد.هزاران نفر کشته و به صدهازن مسلمان تجاوز شد. جنایتیزید به نام واقعه «حره»در تاریخمشهور است. با مرگ یزید(64 ق)آغاز خلافت مروان،درگیرىهاى شدیدى بین لشکرهاى مروان و عبدالله درگرفت. عبدالله ، پس از شکست در واقعهاى حره بهدنبال تدارک قوا بود و این فرصتبا مرگ یزیدى فراهم شد. مردمکوفه شورش کرده و فرماندار را عزل کردند.
آغاز قیام : سلیمانبن صرد دراجتماعی در منزلش گفت: «ما وعدهى یارى به اهلبیت پیامبر(ص)دادیم، ولى یاریشان نکردیم و به انتظار فرجام کار ماندیم تا آن که فرزند پیامبرمانکشته شد. خدا از ما راضى نخواهد شد مگر این که با قاتلان او بجنگیم. شمشیرها را تیز کنید و هرچه مىتوانید نیرو و اسب تهیه کنید تافراخوانده شوید دیگری، گفت: «ماگرفتار عمرطولانى شدیم و در معرض انواع آزمایشهاى الهىقرار گرفتیم. نامهها و فرستادگان امام حسین(ع)به ما رسید و برما اتمام حجتشد. سرانجام سلیمان بن صرد خزاعى به رهبرى قیام برگزیده شد
اهداف قیام توابین1- انتقام از قاتلان امام حسین(ع) و یاران او 2 - سپردن خلافت به اهل بیت پیامبر جاسوسان حکومت نیز در صدد شناسایى کانونهاى مخالفتبا حکومتبودند و در جلسات مخفیانه باهم در ارتباط بودندو پنهانى دیگران را به قیام دعوت مىکردند. شیعیان حدود چهارسال انتظار کشیدند تا روز قیام فرار رسد. گروهى از توابین، پس از مرگ یزید،نزدسلیمان بن صرد آمدند و پیشنهاد کردند تا با شورش بر عمروبنحریث، فرماندار کوفه، قیام را آغاز کنند. سلیمان بن صردپیشنهاد آنان را نپذیرفت و گفت: قاتلان امام حسین(ع)اشراف کوفهو دلیران عرب هستند. . اگر الان شما قیام را آغاز کنید، زود کشته خواهید شد. اندک اندکدامنهى قیام درازتر شد و شهرهاى دیگر عراق را در برگرفت. عبیدالله بنزیاد، حاکم بصره ،از ترس از بصره گریخت و به شامرفت. مردم کوفه پس از مرگ یزیدسربه شورش گذاشتند و عمروبن حریث را عزل و «عامر بن مسعود»را به فرماندارى کوفه نصب کردند
رهبران قیام توابین بااین شورش موافقنبودند. سه ماه از این شورش نگذشت که عبداللهبنزبیر، فرماندار منتخب مردم را عزل و «عبدالله بن یزید» را به جاى او نصبکرد. کوفه در تب و تاب یکجنبش بزرگ مىسوخت تا این که فرماندار جدید، در نخستین عکسالعمل در برابر اقدامات توابین، موقعیت تازهاى فراهمساخت. فرماندار کوفه، عبدالله بن یزید به مردم گفت: به من خبر رسیده است که گروهى از شما مىخواهند به خونخواهىحسین(ع)قیام کنند. خداوند این گروه را مورد رحمتخود قرار دهد. همگی آنها را می شناسم و حتى دستور دارم تا آنها رادستگیر کنم. اما من خوددارى کردم و گفتم: اگر بامن جنگ کردند، با آنان مىجنگم ولى براى چه با من جنگکنند؟! در امان هستید. آشکاراقیام کنید و به سوى قاتل حسین(ع)به راه بیفتید. من هم پشتیبانشما هستم. ابن زیاد قاتل حسین(ع)و یارانش است.او در حال لشکرکشىبه عراق است
ابراهیم (نوهى طلحه)که سرپرستخراج(مالیات)کوفه بود، از سخنان فرماندار بر آشفت و به مردمگفت: اى مردم!سخنان این مرد چرب زبان، شما را غافلنکند. اگر کسى علیه ما قیامکند، او را خواهیم کشت. مسیب گفت: اى فرزند پیمان شکنان تو با شمشیر ،خود ما را تهدیدمىکنى!چون پدر بزرگ و پدرت راکشتهایم. تو تنها مامور دریافت جزیه هستى. ابراهیم ، فرماندار کوفه را تهدید کرد که بهابن زبیر گزارش خواهد داد. فرماندار کوفه با عذرخواهى از اومانع این کار شد از طرفی مختار ثقفى، به کوفه آمد و با اوجفعالیتهاى توابین رو به رو شد. مختار نسبتبه قیام توابین نظر مساعدى نداشت. او این قیام راناکام مىدانست. مختار از فرماندهى قیام انتقاد مىکرد و مىگفت: سلیمان تجربهاى از جنگ ندارد. تبلیغات مختار علیه سلیمان بن صرد خزاعى بسیار مؤثر شدو حدود دو هزار نفر از توابین به مختار پیوستند. در صورتی که سلیمان ، بیش از 90 سال عمر داشتو حداقل پنجاه سال تجربهى نظامى داشت. او درتمام جنگهاى امامعلى(ع)علیه دشمنان اسلام شمشیر کشیده بود.
بقیه فرماندهانتوابین نیز جزو دلاوران عرب و پهلوانان کوفه بودند که سابقهىحداقل چهل ساله در جنگ داشتند. به نظر مىرسد علت مخالفت مختار با سلیمان ،به ارتباط او و عبدالله برمىگردد. مختار که در حادثهى عاشورا درکوفه زندانى شده بود، با وساطت داماد خود که از طرفدارانعبدالله بن زبیر بود، آزاد شده بود و عبدالله ، مختار را به کوفه روانه کرده بود تا فرماندهى قیام رابه دستبگیرد. و به این صورت ابن زبیر بتواند از جنبش خونخواهى امامحسین(ع)به نفع خویش بهره بجوید. اکثریت توابین همچنان به پیمان خود وفادار ماندند و فرماندهىسلیمان را پذیرفتند. بالاخره قیام به شکست قیام کنندگان منجر شد ، هر چند گام مهمی در پیشبرد مذهب تشیع بود و قوام این مذهب را به مرحله ثبوت رساند. سلیمان میگفت باید به شام رفت و پسر زیاد را که قاتل حسین (ع) است را از میان برداشت. دیگران میگفتند قاتلان حسین در کوفه به سر میبرند نخست باید آنان را بکشیم. چون سلیمان بانگ خون خواهی سر داد از 16000 تن بیش از 4000 هزار نفر نزد او نیامد. به هر حال سلیمان و سپاهیانش به سمت کربلا رفتند و در کنار قبر امام توبه و پیمان بستند .
مختار بن ابی عبیده ثقفی از مردم طائف است. وی در سال یکم هجرت متولد شد. در زمان خلافت عمر همراه پدر خود به مدینه رفت . پدرش در واقعه یوم الحجر در عراق به قتل رسید. مختار بعدها از شیعیان شد، تا جایی که زمانی که مسلم بن عقیل به کوفه آمد، در منزل او اقامت گزید. مختار زمانی که ابن زیاد مسلم را دستگیر و به قتل رساند، در کوفه نبود. وقتی به کوفه وارد شد دستگیر شد. در تمام مدتی که جریان کربلا رخ داده ،در زندان بود تا اینکه بعدها با وساطت عبدالله بن عمر حاکم مکه از زندان آزاد و مجبور به سفر به طائف گردید. امام علی(ع) و امام حسین(ع)بشارت قیام مختار را داده بودند . پس از بازگشت مختار به مکه، ابن زبیر او را دعوت به همکاری کرد. او نیز با گرفتن تعهد مبنی بر اینکه در فرماندهی کوفه را به عهده گیرد با او معامله کرد. در جریان محاصره مکه توسط سپاه اموی، مختار نیز در کنار دیگران بشدت از حرم الهی دفاع کرد. پس از پایان محاصره، مختار به کوفه بازگشت. در این زمان کوفه به دست طرفداران عبدالله بن زبیر افتاده بود . ورود او به کوفه مصادف با آمادگی توابین برای خروج از شهر بود. طبعاً مختار نمی توانست در مقابل سران توابین قد علم کند. به همین جهت صبر کرد تا عاقبت کار توابین مشخص گردد.توابین معتقد بودند که بایستی انتقام را از سران سپاه شروع کرد ولی مختار چنین اعتقادی نداشت و با هوشیاری عمل میکرد . پس از خروج توابین از شهر، قاتلین امام حسین ع که از ناحیه مختار هراس زیادی داشتند، حاکم زبیری کوفه را وادار کردند تا مختار را زندانی کند.
مختار دوباره زندانی شد، اما پس از مدتی با شفاعت عبدالله بن عمر نزد ابن زبیر آزاد گردید. وی پنهانی مشغول آماده کردن قیام خود گشت و از بازماندگان توابین خواست تا آماده باشند. او آنان را به کتاب خدا، سنت رسول، انتقام خون اهل بیت، دفاع از ضعفا و جهاد با کسانی که حرام اسلام را حلال کرده اند،دعوت می کرد. مختار شیعیان را در محلهای خاصی گرد هم می آورد و خود را به عنوان نماینده محمد بن حنفیه مطرح می ساخت. امام سجاد بخشی از امور را به محمد حنفیه سپرده بود و کاملا مورد اطمینان امام بود. گروهی از شیعیان نزد محمد بن حنیفه در مدینه رفتند و از او در این باره پرسیدند. محمد بن حنیفه نیز به صورت سر بسته و مبهم از مختار حمایت کرد، یعنی گفت که: من دوست دارم تا خدا به دست هر کسی که خود از بندگانش می خواهد، انتقام ما را بگیرد. اما این سخنان به صورت حمایت رسمی محمد بن حنفیه از مختار در میان شیعیان منتشر و موجب شد تا شیعیان زیادی به وی بپیوندند.
پس ازشکست توابین،مختار با جمع آوری توبه گزاران شکست خورده و طرح شعار خونخواهی سالار شهیدان و مبارزه با قاتلان کربلا، خود را به عنوان نماینده محمد بن حنفیه معرفی کرد و رهبری شیعیان عراق را به دست گرفت و توانست بزرگانی چون ابراهیم پسر مالک اشتر را که درشجاعت همچون پدرش بود با خویش همراه کند. مختار در روز جمعه نیمه ماه رمضان و شش ماه بعد از هلاکت یزید، در سال 4 ق وارد کوفه شد. حرکت توابین ، شور و هیجان زاید الوصفی در کوفه ایجاد کرده بود اما مختار با ایشان همراه نشد و رهبران آن قیام را فاقد بینش صحیح سیاسی و تجربه نظامی دانست. دسته های سپاهیان او در شهر می گشتند تا هر که می خواهد به آنان ملحق شود. در جریان تسخیر شهر کوفه توسط نیرو های مختار، درگیری های متعددی رخ داد.
سرانجام کوفه بدست مختار افتاد و عبدالله بن مطیع حاکم زبیری مخفیانه از شهر خارج شد. وی با مردم شهر به عنوان امیر آنها بیعت کرد. اما اشراف کوفه که از مختار هراس داشتند دست به قیام زدند، که قیامشان سرکوب شد. مختار با شعار انجام اصلاحات ریشه ای، توانست موالی ، بردگان و مستضعفان را به خود نزدیک کند . او در فییء به تساوی میان مردم از اشراف و بردگان رفتار کرد و این موجب نارضایتی اشراف کوفه بود که پنهانی به ابن زبیر علاقه داشتند و از موقعیت اعطایی مختار به بردگان در شخصیت سیاسی و اجتماعی سخت ناراحت بودند و چنین میگفتند: " این مرد( مختار) بدون رضایت ما برما فرمان می راند، بردگان ما را به خود نزدیک ساخته و آنان را بر چارپایان نشانیده و سهم فییء ما را به آنان بخشیده و خورانده است و دیگر بردگانمان از ما فرمان نمیبرند". پس از این جریان مختار ماموریت اصلی خود یعنی کشتن قاتلین امام حسین را آغاز کرد. وی اعلام کرد: هر کس در خانه خویش را به روی خود ببندد، امنیت خواهد داشت، مگر کسی که در ریختن خون فرزندان پیامبر مشارکت داشته باشد، بسیاری از اشراف که در ماجرای کربلا دست داشتند به سمت بصره فرار کردند. اما یاران مختار بسیاری از آنان را دستگیر کرده و نزد مختار می آوردند. او نیز دستور می داد که آنان را به قتل برسانند. حتی دست و پای بعضی را که جرمشان سنگینتر بوده قطع کرده و به قتل می رساندند. تعداد تخمینی کسانی که به جرم شرکت در حادثه کربلا کشته شدند، حدود سه هزار نفر ذکر شده است. از جمله این افراد ، ابن زیاد ،شمر بن ذی الجوشن، حرمله و عمر بن سعد را می توان نام برد. بعد از این وقایع، مختار سپاهی را به سمت مدینه فرستاد تا مدینه را از تسلط عبدالله بن زبیر، خارج ساخته و به این ترتیب زمینه را برای حاکمیت شیعی بر حجاز آماده کند. اما این سپاه از سپاه عبدالله ، شکست خورد. مختار حتی نامه ای هم به محمد بن حنفیه نوشت که در آن هدفش را تصرف بلاد برای حاکمیت او ذکر کرده و از او خواست تا سپاهی را به سوی مدینه گسیل کند. اما محمد با تمجید از او نپذیرفت .
مهم ترین اقدام مختار را می توان مقابله با سپاه شام دانست. این جنگ در سال 67 هجری میان سپاه اعزامی مختار به فرماندهی ابراهیم بن مالک اشتر و سپاه شام به فرماندهی عبیدالله بن زیاد، حصین بن نمیر سکونی، شرحبیل بن ذی الکلاع سپاه شام نیز شکست خورده و متفرق گردید. حمله سپاه زبیریان به فرماندهی مصعب بن زبیر را باید پایان کار مختار به حساب آورد.آنها می خواستند مختار را سرکوب کرده و کوفه را زیر سلطه خود درآورند. در این رابطه افرادی چون محمد بن اشعث بن قیس که از قاتلین امام حسین بود، در شمار افرادی بود که به عنوان یکی از فرماندهان نیروهای زبیری به کوفه حمله برد. جریان درگیری به نفع زبیریها خاتمه یافت و مختار با گروهی از یارانش به شهادت رسیدند. (سال 67هجری) گرچه ممکن است انگیزه های مختار کاملاً حق نبوده باشد، اما او کسی است که با انتقام گرفتن از قاتلین اهل بیت، دل امامان شیعه را شاد کرد . از امام باقر روایت شده که فرمود: او را دشنام ندهید، او قاتلین کشته های ما را کشته، انتقام ما را گرفته، یتیمان ما را شوهر داده و در وقت عسرت به ما کمک مالی کرده است: امام على بن الحسین (ع) :الحمد لله الذى ادرک لى ثارى من أعدائى و جزى الله المختارولى آنچه مسلم است امام در مورد دعوت براى رهبرى شیعیان، روى خوش به مختار نشان نداده است. در روایتى که از منهال بن عمرو است گوید: سالى به حج رفتم و على بن الحسین (ع) را دیدم .پرسید:حرملة بن کاهل چگونه به سر مىبرد؟ ـ او را در کوفه زنده دیدم. امام دستهاى خود را بالا برد و گفت: خدایا گرمى آهن را بدو بچشان! چون بکوفه رسیدم حرمله را نزد مختار آوردند. وى فرمود تا دست و پاى او را بریدند، سپس او را بآتش سوزاندند.
قیام مختار از نگاه دوم
مختار فردی بسیار شجاع و دارای هوش بسیار بود . مختار از نوجوانی روحیه جنگاوری را در خود داشت و بسیار علاقه مند به شرکت در جنگها بود. مختار ثقفی در هنگام قیام مسلم بن عقیل ابتدا برای یاری او لشکر کشی کرد اما با آگاه شدن از شهادت مسلم بن عقیل از قیام دست کشیده و انتقام گرفتن را به وقت معین موکول و به دست عبید الله بن زیاد دستگیر و زندانی شد. عبید الله بن زیاد که وجود مختار راحتی در زندان و در زنجیر برای حکومتش خطرناک میدید دستور قتل او را صادر کرد. در این میان نامهای از سوی یزید به دست عبیدالله رسید مبنی بر اینکه مختار ثقفی باید آزاد گردد. مختار که در زندان از آینده خود توسط میثم تمار آگاه شده بود پس از آزادی به کوفه وارد شده و خود را مامور خونخواهی حسین (ع) نامید و عدهای را دور خود گرد آورد. گروهی از بنی امیه که از قصد مختار باخبر شده بودند نزد حاکم کوفه رفته ودرخواست دستگیری او را داشتند. بدین ترتیب دوباره مختار ثقفی به فرمان حاکم کوفه دستگیر و زندانی شد.
مختار در زندان نامهای را برای سلیمان بن صدد نوشت و از او خواست که او را یاری دهد تا از زندان رها شده و برای خونخواهی امام حسین(ع) قیام کند. مختار پیکی را هم به مدینه فرستاد تا از عبدالله بن عمر درخواست کند که نزد حاکم کوفه تقاضای آزادی او را بکند. پس بار دیگر مختار با تقاضای عبد الله بن عمر از حاکم کوفه، از زندان آزاد میشود. پس از آزادی مختار، بار دیگر مردم را از قصد خود مطلع کرد و شیعیان کوفی نزد او رفتند و با او بیعت کردند. در این میان عبد الله بن مطیع که به تازگی به ولایت کوفه دست پیدا کرده بود.
خبر بیعت 20 هزار نفر از شیعیان را که بیشتر آنها عجم بودهاند شنید و دستور داد مختار را دستگیر کنند. ابن مطیع گروهی را برای دستگیری مختار به سوی او فرستاد . ابن قدامه از فرستادگان ابن مطیع، مختار را از قصد حاکم خبردار میکند. مختار هم خود را به مریضی میزند و اعلام میکند که حال خوبی ندارد . خبر ناخوشی مختار به حاکم میرسد واو از تصمیم خود منصرف میشود.مختار یارانش را در کوفه برای قیام در ماه محرم آماده کرد . در این میان گروهی دچار تردید درباره برحق بودن قیام مختار شدند که برای همین منظور با محمد بن حنیفه وامام زین العابدین (ع) دیدار کردند وامام آنها را به یاری کردن مختار دستور داد.به روایت تاریخ، مختار در ربیع الثانی سال 66 هجری در کوفه با شعار ( یامنصور امت) و یا لثارات الحسین قیام کرد . سپاهیان مختار و ابراهیم بن مالک اشتر که اوهم فردی شجاع بود و با مسلم بیعت کرده بود در ابتدای قیام با سپاهیان دشمن که قصد سرکوب آنها را داشتند به جنگ پرداختند.پس از گذشت جنگهای فراوان بین مختار و سپاهیان ابن مطیع بالاخره مختار به پیروزی های بزرگی دست پیدا میکند .مختار شهر را تصرف کرده و به سمت دارالاماره رفته و آنجا را محاصره میکند. طبق تاریخ عبد الله بن مطیع شبانه به صورت مخفی از قصر خارج میشود. صبح روز بعد مختار قصر را تصرف کرده و بعد از آن مردم کوفه با مختار بیعت میکنند.
آغاز انتقام: آن دسته از مردم کوفه که در جنگ با امام حسین (ع در سپاه دشمن حضورداشتند از کوفه فرار کرده و به شهرهای دیگر از جمله مکه پناه میبرند.مختار هم در اولین اقدام خانههای آنها را تخریب میکند. اسب سواران کسانی بودند که در روز عاشورا بر بدن مبارک امام حسین(ع) اسب تاختند. طبق تاریخ این گروه از اولین گروهایی بودند که مختار آنها را مجازات کرده است. مختاردستور داد آنها را بر زمین میخکوب کرده و با اسب بر آنها بتازند. گروه بعدی عدهای بودند که اموال امام را در عاشورا غارت کرده و در بازار فروختند. به دستور مختار آنها در بازار به دار آویخته شدند. از جمله کسانی که مختار آنها را به سزای اعمالشان رساند عمر بن سعد و خولی بودند. به دستور مختار سر از بدن این دو جدا کردند و بدنهایشان را سوزانده و سرها را برای مختار ارسال کردند. حرمله ، شمر، سنان بن انس وشمر بن ذی الجوشن لعنت الله علیه در درگیری با سپاهیان مختار کشته شدند. سنان ابن انس که جرمش نیزه زدن بربدن امام حسین (ع) میباشد به دستور مختار انگشتان و بعد دست و پایش را قطع کرده واو را در دیگی از آب جوش انداختند. حرمله هم بدین صورت ابتدا دستها و پاهایش قطع شده و پس از آن او را در میان آهن ذوب شده سوزاندند.
طبق روایات، امام سجاد (ع) از خداوند متعال درباره حرمله چنین درخواستی کرده بودند: اللهم اذقه حر النار اللهم اذقه حر الحدید: خدایا حرارت آتش و حرارت آهن را به او بچشان. ابن سلیم لعنت الله کسی بود که انگشت امام حسین (ع) را قطع کرد و انگشتر آن حضرت را غارت کرد ، به دستور مختار او را تکه تکه کردند. مختار ثقفی بدین ترتیب کسانی را که در کربلا در سپاه دشمن حضورداشتند مجازات کرد.عبیدالله بن زیاد هم که جنگی را برای سرکوب مختار راه انداخته بود شکست خورده و کشته میشود. به دستور مختار سر عبیدالله و دیگر سرها برای امام سجاد(ع) فرستاده شد. پس از این موضوع آمده است که امام سجاد ع بسیار مختاررا دعا کرده و ازخدا جزای خیر برای او خواستند.
نوشته شده در تاريخ دوشنبه 19 آبان 1393 ساعت 1:10 PM | نظرات (1)