مقدّمه
نهضت عاشورا در تاریخ اسلام، نقطه عطفی است که از بسیاری جهات، آغاز گر تحولات در ساخت، بافت و اندیشه جامعه مسلمین است. مهم ترین و محسوس ترین این تحولات را می باید در نحوه و چرایی اقبال دگر باره وسیع مردم به خاندان هاشم و چگونگی اندیشه و نحوه رویارویی آنان با حکومت گران اموی و به تبع آن، تحکیم و بسط پایه ها و نگره های سیاسی شیعی و تغییر فضای جامعه آن زمان دانست. از این رو «جریان شناسی سیاسی بنی هاشم» می تواند در شفافیت و روشن شدن زوایای این مسئله، کارساز و مؤثر باشد. بدین جهت، این موضوع را به لحاظ زمانی از سال 61 هجری قمری ـ سال رخداد واقعه عاشورا ـ تا سال 146 هـ.ق، سال سرکوب قیام حسینیان توسط منصور عباسی ـ که نزدیک 85 سال را در بر می گیرد پی گرفته ایم. گفتنی است که در این پژوهش، منظور از بنی هاشم، بیشتر نقش نخبگان هاشمی در هدایت حرکت های سیاسی آنان است.
در این مقاله فرضیه تحقیق بر این پایه استوار است که پس از قیام عاشورا و بر اثر آن، بنی هاشم در جامعه ای که سلاح های سیاسی ، متمرکز در دست بنی امیه بود، جریان های کلان و خردی پیدا نمودند. در بعد کلان به دو پارادایم اعتقادی ـ فرهنگی ـ سیاسی که امامیه آن را نمایندگی می کند و پارادایم سیاسی سایر جریان ها تقسیم می شوند. با وجود آن که مبارزه همه این جریان ها با رژیم است، از لحاظ خُرد، برخی از این جریان ها به مبارزه پنهانی و برخی مبارزه زیرزمینی، برخی با روش اصلاحی ـ البته با اهداف انقلابی ـ و برخی به روش انقلابی روی می آورند.
چارچوب نظری
این تحقیق از دو مفهوم، یکی در حوزه روش شناسی علمی و دیگری در حوزه جامعه شناسی سیاسی یاری می گیرد؛ از پارادایم در حوزه روش شناختی و از بحث «استراتژی های سیاسی» در حوزه جامعه شناسی.
1. پارادایم، روشی در چارچوب نظریه به مشابه ساختار است که «تامس کوهن» به تفصیل بدان پرداخت و نخستین شکل آن در کتابش با عنوان ساختار انقلاب های علمی مطرح و در سال 1962 منتشر شد. کوهن حرفه علمی خود را به عنوان فیزیک دان آغاز کرد و سپس توجهش به تاریخ علم معطوف شد. وی ضمن این کار متوجه شد که پیش پندارهایش درباره ماهیت علم از هم پاشیده و متشتّت گردیده است. ویژگی عمده نظریه وی تأکیدی است که بر ممیزه انقلابی پیشرفت های علمی دارد، به طوری که موافق آن، انقلاب متضمن طرد و رد یک ساختار نظری و جایگزینی آن با ساختار ناسازگار دیگری است.
ویژگی دیگر نقش پر اهمیتی است که ممیزات جامعه شناختی جوامع علمی، در نظریه کوهن ایفا می کند. بر این اساس پارادایم مشتمل است بر مفروضات کلی نظری و قوانین و فنون کاربرد آن ها که اعضای جامعه علمی خاصی آنها را بر می گیرند. پارادایم ها همچنین شیوه های مقبول و مرسوم تطبیق قوانین بنیادی به چند وضعیت گوناگون را شامل می شود.(1)
2. در تحلیل درونی تحقیق از بحث «استراتژدی های سیاسی» کتاب جامعه شناسی سیاسی موریس دوورژه، بهره گیری شده است. وی در این راستا مفاهیمی چون جامعه با تمرکز یا عدم تمرکز سلاح های سیاسی، مبارزه باز و مبارزه پوشیده، مبارزه پوشیده نهانی و مبارزه پوشیده زیرزمینی، مبارزه با رژیم و مبارزه در رژیم، اصلاح طلبی و انقلابی گری نام می برد(2) که ما بر اساس این مفاهیم به تبیین رویکردهای پارادایم ها و جریان های هاشمی پس از عاشورا پرداخته ایم. با تسامح هر کدام را به استفاده از یکی از این استراتژی ها و پیش زمینه ها متصف نموده ایم.
1. جوامع با تمرکز سلاح ها که همه سلاح های سیاسی یا دست کم سلاح های اصلی، در دست طبقه واحد یا گروه واحد اجتماعی قرار دارد.
2. جوامع با پراکندگی سلاح ها که وضع چند گانگی و تنوع حکمفرما است. و بخشی از سلاح های سیاسی در دست گروهی و بخشی دیگر در دست گروه دیگر است.
مبارزه باز و مبارزه پوشیده: تمایز میان مبارزه باز و مبارزه پوشیده اساسی است و بر دو گروه از رژیم های سیاسی منطبق است. در دموکراسی، مبارزه سیاسی در روز روشن جریان می یابد، ولی در نظام های اقتدارگرا، باید روی پنهان کند و به رخسار خویش نقاب استتار بزند. مبارزه باز در دموکراسی و مبارزه پوشیده در نظام های اقتدارگرا اتفاق می افتد. مبارزه پوشیده خود دو نوع دارد؛ مبارزه پنهانی و مبارزه زیرزمینی. در تعارض های پنهانی، تعارض های سیاسی خود را در پس تعارض های غیر سیاسی که در برخی از زمینه ها مجاز شناخته شده است، پنهان می کنند. از این طریق، سازمان های غیر سیاسی در عمل می تواند سازمان های سیاسی شوند. در نظام های اقتدار سالار، فقط یک نوع پنهان کاری؛ یعنی مخفی کردن هدف های سیاسی زیر ظواهر هدف های غیر سیاسی وجود دارد، زیرا پیکار سیاسی آشکار ممنوع است.(3)
اما در رژیم مطلق گرا و همه گیر؛ پیکارهای سیاسی حقیقی را امکان جریان نیست مگر در خفا و به کمک سازمان های زیرزمینی. در کلیه رژیم های اقتدار سالار، گرایش طبیعی به سوی پیدایش این نوع پیکارهای زیرزمینی وجود دارد. دوورژه دامن رده شدن و جدی شدن پیکارهای زیرزمینی را با دو شرط قابل تحقق می داند. نخست آن که بخش بزرگی از مردم رژیم را تحمل ناپذیر شمرند. دیگر آن که باید امیدی به سرنگون کردن رژیم وجود داشته باشد. اگر چنین به نظر آید که رژیم به گونه دیرپایی مستقر است، تنها تنی چند از آشتی ناپذیران جرأت آن را دارند تا فعالیت زیر زمینی کنند و توده مردم، هنگامی از آنان پشتیبانی می کند که امکان نتیجه ای در آن بینند.(4) نهضت های زیرزمینی، از حیث وسایل، عملکرد و ساختشان با سایر نهضت ها تفاوت دارند؛ یعنی به طور کلی بر جلسات سری، نشر شایعات دهان به دهان، تبلیغات منفی و انتشار اعلامیه های بی نام، اعمال خشونت چون نفوذ در دستگاه دولت و خرابکاری از داخل، توطئه، سوء قصد و ترور بنا می شود. مشخصه سازمانی همگی این است که نهضت در پایه از گروه هایی تشکیل شده که تا آنجا که ممکن است کوچک و محدودند.
فقط رئیس هر گروه در هر مرتبه بامرتبه بالاتر در تماس است.
مبارزه در رژیم و مبارزه با رژیم: در حالت مبارزه در رژیم، پیکار سیاسی هر حزب یا گروه عبارت است از کوشش برای به چنگ آوردن قدرت و سپس اعمال آن ضمن حفظ نهادهای موجود و قواعد پیکار سیاسی که خود به وجود آورده است - به سود طبقات و گروه های اجتماعی که نماینده آنهاست. پس این نهادها و این قواعد مورد توافق همگان است. در حالت دوم، پاره ای از احزاب و گروه ها، چنین گمان می کنند که منافع طبقات و دسته هایی را که در بردارند نمی توان در چارچوب این نهادها ارضا کرد. پس می خواهند قواعد دیگری به وجود آورند ونهادهای دیگری خلق کنند. تمایز میان پیکار با رژیم و پیکار در رژیم با مفهوم حقانیت بستگی دارد. اگر کلیه شهروندان رژیم را حقانی شمرند و اگر این رژیم موضوع یک توافق عمومی واقع شده باشد، پیکار در چارچوب رژیم باقی می ماند ولی اگر چنین توافقی از میان برود و تنها برخی از طبقات و برخی از گروه ها و برخی از احزاب، رژیم موجود را حقانی بشناسد در حالی که سایر طبقات، گروه ها و احزاب به حقانیت دیگری پایبند باشد، پیکار با رژیم به جریان می افتد. اگر توافق سیاسی عمیقاً منقطع شده باشد، این وضع انقلابی منجر به مبارزه با رژیم خواهد شد.
انقلابی ها و اصلاح طلبان ضد رژیم، روش انقلابی آن است که نظم موجود را به گونه ای خشونت آمیز و ناگهانی و یک سره سرنگون کرد و با همان خشونت نظم سراسر نوینی را جایگزین آن ساخت. روش اصلاح طلبانه آن است که نظم کهن را کم کم، و به تدریج تخریب کرد، و به جای هر قسمتی از آن بخشی از نظم نو گذاشت.
نکته ای که در اینجا قابل تذکر است این که مفاهیمی که ذکر شد اصولاً و عموماً در جهت تبیین مسائل جهان مدرن است. دو نوع حکوت و رژیمی نیز که در آن مد نظر است دموکراسی و رژیم اقتداگرا است. از این رو کمتر معطوف به جهان ما قبل مدرن اند. به طور مثال هنگامی که از مبارزه در رژیم و با رژیم سخن گفته می شود، مفروض آن وضعیت فعلی جوامع است، در موضوع مورد پژوهش تمامی پارادایم ها و جریان ها، در جهت تغییر کلی ساختار نیستند و رژیم معمول همه آنها رژیم خلافت است. با وجود این، مفاهیم پیش گفته می تواند ظرفیت سنجی شود و با تسامح به دیگر زمان ها تعمیم داده شوند.
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 29 آبان 1393 ساعت 12:15 PM | نظرات (0)