هر شـام ز مـاه رمضـان صـبـح امیدی اسـت


رمضان یک ظاهری دارد و آن امساک و نخوردن و پرهیز از نوشیدن است. این ظاهر رمضان برای شعرای فارسی ابزاری شده تا آمدن این ماه را شروع محدودیت و ممنوعیت تلقی کنند.

 

به همین دلیل اگر گذری به شعر رمضان در میان اشعار کهن فارسی داشته باشیم برخی از شعرا آمدن رمضان را نشانه ی پایان کار صراحی و می و باده دانسته و لذا آمدن رمضان را موجب شکستن دل نازک ساغر می دانند.

و به قول خواجوی کرمانی:

 

رمـضـان آمـد و شـد کـار صـراحـی از دسـت بـدرسـتـی کـه دل نـازک سـاغـر بـشـکـسـت
من که جـز بـاده نمی بـود بـدستـم نفسی دست گیرید که هست این نفسم باد بدست

 

و رمضان یک باطنی دارد . که بر اساس آن سکوت عابد سکوت نیست بلکه تسبیح است یعنی بالاترین سخن. و خوابش عبادت است. دعایش مستجاب است . به همین دلیل برخی هم باطن رمضان را نشانه رفتند و حقیقت رمضان را در قالب شعر آورده اند. در این میان جایگاه میرزا محمد علی صائب تبریزی از شاعران عهد صفویه یک جایگاه ویژه ای است.

او حدود سال ۱۰۰۰ هجری قمری در اصفهان (و به روایتی در تبریز) زاده شد. در جوانی مانند اکثر شعرای آن زمان به هندوستان رفت و در زمان پیری در باغ تکیه در اصفهان اقامت کرد و همواره عده‌ای از ارباب هنر گرد او جمع می‌شدند. در سال ۱۰۸۰ هجری قمری وفات یافت و در همین محل (باغ تکیه) در کنار زاینده‌رود به خاک سپرده شد.

 

صائب به باطن و حقیقت رمضان توجه کرده و چنین می گوید:

هر شـام ز مـاه رمضـان صـبـح امیدی اسـت هر روز ازین ماه مبـارک شب عیدی است
هــر آه جــگــرســوز کــه از ســیـنــه بــرآیــد در دامن صحـرای جـزا سـایه بـیدی اسـت
هـر نـوع شـکـســتــی کـه تــرا روی نـمـایـد چون موج درین بحر پر و بال جدیدی است
تــا خــلــوت یــوســف کــه صــبـــا راه نــدارد از دیده یعقوب عـجـب راه سـفیدی اسـت
در دامن دشتی که تو می می کشی امروز هر لاله او شمع سر خـاک شهیدی است
صـائب اگـرت دیـده بــیـدار نـخــفـتــه اســت در پـرده شبـگیر عجـب صبـح امیدی است