شاعر سربدار ولایت
ابن سکیت
یکی از «سربداران ولایت » در میدان شعر و ادب، ابن سکیت است. وی در یکی از روزهای گرم خوزستان در سال 186 هجری قمری در شهر«دورق » کودکی چشم به جهان گشود. کودکی که از تبار سربداران خوزستان گردید. دورق یکی از مراکز علمی و فرهنگی کهن ایران اسلامی است وعلما، خطبا و شعرای شهیری از این منطقه قد برافراشتند; چنانکه امروزه کلمه «دورقی » را در پی نام بسیاری از علمای بزرگ می بینیم.
پدرش اسحاق نام داشت. این مرد صالح و درستکار در فنون ادبیات عرب، به ویژه لغت و شعر، استاد شمرده می شد; دوستدار دانشمندان بود. و از اصحاب کسائی، یکی از قراء سبعه، به شمار می آمد. اسحاق ادیبی فرزانه و شاعری زبردست بود; ولی براساس آموزه های اسلامی سکوت را برسخن ترجیح می داد. به تدریج درسایه افراط درسکوت، به «سکیت » (بسیار سکوت کننده)شهرت یافت.بدین سبب،فرزندش را «ابن سکیت » خوانده اند.
این دانشمند بزرگ شیعه ذخایر گرانبهای یاد شده را از خطرنابودی نجات داد و ادبیات عرب را وامدار ساخت. بی تردید ابن سکیت، در مقایسه با همگنانش، از بیشترین سهم برخوردار است. نمونه ای از اشعار این «شاعر شهید ولایت » چنین است:
اذا اشتملت علی الیاس القلوب وضاق لما به الصدرالرحیب
و او طنت المکاره و استقرت ودارست فی امکانها الخطوب
و لم ترلانشکاف الضر وجها و لااعنی بحیلته الاریب
اتاک علی قنوط منک غوث یمن به اللطیف المستجیب
و کل الحادثات اذا تناهت فموصول بها فرج قریب
چون دلها را یاس و نومیدی فراگیرد و سینه ها وسیع و مصیبتهاو شدایدی که در آنها فراهم آمده تنگ شود
و ناملایمات درمیان دلها بارگشاید و دانشمندان چاره جویی ندانند و برای کشف زیانهاراهی نیابند،
در آن هنگام خدای دانای مهربان البته فریاد رسی می کند و درعین ناامیدی، امیدوار می سازد
زیرا وقتی حادثه ها وتلخی ها به بی نهایت رسند، گشایش از راه می رسد.
شمع ولایت
این دانشمند خوزستانی درکنار تعلیم و تعلم علوم عربی هیچ گاه از فراگیری و تعلیم معارف شیعی غفلت نکرد. چون به خوبی می دانست که سعادت و عزت درآثار ائمه اطهار(علیهم السلام)نهفته است. بدین سبب، هرگز از این منبع فیض الهی دور نمی شد و همواره چون پروانه ای پیرامون شمع ولایت می چرخید.
نجاشی در کتاب «الرجال » درباره وی چنین می نویسد:
او نزد ابوجعفر حضرت جواد و ابوالحسن هادی(علیهما السلام)مقرب بود... و به خاطر ایمان به اهل بیت(علیهم السلام)به دست متوکل کشته شد. او شخصی ثقه است و طعنی براو وارد نیست.
محمدبن احمد ذهبی نیز درکتاب «سیراعلام النبلاء» وی را بسیاردیندار و نیکوکار خوانده است. گفتار دانشمندان رجال نشان می دهدکه او درنقل روایت استادی مورد اعتماد بود. در این که او در شمار یاران نزدیک حضرت جواد و امام هادی(علیهما السلام)جای داشت، اختلافی نیست.