تكريم ارباب رجوع -4
تكريم ارباب رجوع
بخش چهارم
تکریم یا تفضيل
معنای تفضیل و تکریم یکی نیست. برای همین در آیه ۷۰ سوره اسراء این دو معنا جداگانه بیان شده است:
وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ .... وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا. یعنی: ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم ..... و آنها را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت کامل بخشیدیم.
برای عموم انسانها کرامت قائل است و حق تکریم را یک حق عمومی برای هر انسانی دانسته است. بنابراین لازم نیست کسی که تکریم می شود حتما برتر از دیگران باشد. ولی «تفضيل» برای اقشار و اصناف خاص است که برتر از دیگران شده اند. تعبیری از برخی مفسران گزارش شده که بر اساس آن «تکریم» مربوط به نعمت های دنیاست که هر انسانی از آن برخوردار است ولی «تفضيل، مربوط به نعمتهای آخرت» است[1]. و برخی گفته اند تکریم انسان به دلیل برخورداری از قوه عقل و فهم و تمییز است[2].
برخی گفته اند «تکریم» اشاره به نعمتهاى خدادادى در وجود انسان است، اما نعمتهایی که بدون تلاش بدست آمده است. ولى «تفضیل» اشاره به نعمتهايى است كه با تلاش خود انسان همراه با توفيق الهى بدست آمده است. و نیز گفته اند «تکریم» مربوط به نعمتهاى مادّى است، ولى «تفضیل» مربوط به نعمتهاى معنوى است.[3]
ویژگیهای کرامت انسان
با دقت بیشتر بر این آیه قرآن، ویژگی هایی را می توان برای حق کرامت استنباط نمود. برخی از آنها عبارتند از:
عمومی و جهانشمول بودن
کرامت حقی است که برای همه انسانها در سراسر جهان ثابت و جاری است. تعابیر همه متقدمین در کتب تفسیر، به یک معنا دلالت بر عمومیت و جهانشمول بودن این حق است. مراد از این ویژگی آن است که این حق برای نسل خاص یا قوم خاص یا نژاد خاص وضع نشده است. بلکه همه انسانها اعم از زن و مرد، پیر و جوان، مسلمان و غیر مسلمان، سیاه و سفید از این حق برخوردارند. تا جایی که برخی مفسرین معتقدند که حق کرامت فقط برای نیکوکاران نیست بلکه خطاکاران و فاجران هم از این حق برخوردارند[4].
تعابیری از مفسرین متقدم در علت کرامت انسان گفته شده که توسط متأخرین مورد توجه قرار نگرفته اند، مثلا از «عبدالله بن عباس» نقل شده که این تکریم برای آن است که حیوانات با دهان غذا می خورند ولی انسان با دست غذا در دهان می گذارد. و در جای دیگری می گوید: همه انسانها به عقل تکریم شده اند. و «ضحاک» معتقد است تکریم همه انسانها به قوه ناطقه و تمییز است و «عطا» گفته است که تکریم انسان به قامت بلند و راست قامتی است.[5] و البته برخی مانند «ابن عطیه» تصریح کردند که علت تکریم انسان همان «عقل» است و مابقی اقوال نادرست و خطاست[6].
همان طور که ملاحظه می شود همه تعابير و اقوال مفسرین متقدم، در یک امر با هم اشتراک دارند و آن جهان شمول بودن و کلیت و عمومیت حق تکریم است. اگرچه در موضوع تکریم یا متعلق تکریم با هم اختلاف دارند.
اولویت داشتن
«اولویت» به معنای برتری، ترجیح، تفوق، تقدم، رجحان، ومزیت است[7]. منظور از اولویت داشتنِ حق کرامت، این است که این حق بر حقوق دیگر ترجیح و تقدم دارد. و هیچ حق دیگری نمی تواند جلوی آن را سدّ کند. پس حق کرامت سلب ناپذیر است و دولت ها و حکومت ها نمی توانند آن را از مردم سلب کنند.
یکی از دلایل اولویت داشتن حق تکریم آن است که در آیه فوق ابتدا به اصل کرامت توجه شده (وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ) و سپس سایر ضرورت ها و حقوق بشری ذکر شده است (و حملناهم في البر و البحر و رزقناهم من الطيبات). بنابراین تقدم اصل کرامت در این آیه بر احتياجات و قوانین دیگر بشری، بیانگر اولویت داشتن این حق است.
تخلف ناپذیری
منظور این است که هیچ انسانی به دلیل دین خاص یا نژاد خاص یا زبان خاص یا امتیاز خاص یا به دلیل پایگاه بد اجتماعی، از شمول این حق خارج نیست. در برخی تفاسیر تأکید شده با این که در میان اولاد آدم، افراد کافر و گمراه بسیارند ولی همه را به خلعت «کرامت» مفتخر ساخته است[8] .
علامه طباطبایی معتقدند که مراد از آیه مذکور، بیان حال جنس بشر است. صرف نظر از کرامت ها و فضائل خاص و فضائل معنوی که به عده ای اختصاص دارد. بنابر این آیه، مشرکین و کفار و فاسقین را هم در بر دارد[9].
اختلاف ناپذیری
منظور از اختلاف ناپذیری این است که حق تکریم برای برخی انسانها شديد و فوری و برای برخی دیگر ضعیف و قابل تأخیر نیست. نسبت هیچ کدام از انسانها به حق تکریم، برتر با شدیدتر از دیگران نیست.
[1] - طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البيان، تهران، انتشارات فراهانی، ج ۱۴، ص ۱۷۸
[2] - القرطبی، همان، ج10، ص294
[3] - قرائتی، محسن، تفسیر نور، مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، تهران، چاپ اول، 1388ش.
[4]- الألوسي، شهاب الدين محمود، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، تحقیق علي عبد الباري عطية، بیروت، نشر دار الكتب العلمية ، 1415، ج8، ص112
[5]- خزاعی نیشابوری، حسین، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القرآن (۱۳۷۴)، مشهد، بنیاد آستان قدس رضوی، ج ۱۲، ص ۲۵۰
[6]- الألوسي، شهاب الدين محمود، همان
[7] - حسن عمید، فرهنگ عمید، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ هشتم ۱۳۷۱
[8] - طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج ۱۴، ص ۱۷۷
[9] - الطباطبایی، سیدمحمد حسین، الميزان، تهران، دارالکتب الاسلاميه، ج ۱۳، ص ۱۶۵