چرا معمولاً تمايل داريم که تمام احساسات قلبي، و افکارذهــني خود را با کسي که عميقاً به او اهميت مي دهيم و دوستش مي داريم، در ميان بگذاريم؟ چـرا دوسـت داريم کـه صميمت خود را تا آخرين حد، نسبت به اين افراد ابراز کنيم؟ چرا هيچ راه ثابت شده و قطعي در اين زمينه وجود ندارد؟ به اين دليل که عشق در شکل ها و فرم هاي مختلفي بروز مي کند، تمام انسان ها با يکديگر متفاوت هستند، عشق را به طرق مختلف ابراز کرده و دريافت مي دارند، هيچ کس نمي تواند به طور کامل کليه روش هاي عشق ورزي را فرا بگيرد، به همين دليل هيچ کارشناس کارکشته اي در اين زمينه وجود ندارد؛ اما به هر حال همه ما در زندگي روزمره خود انواع جديد آن را تجربه مي کنيم. پس مي توان گفت که تک تک ما به نوعي جزء دانش آموزان کلاس عشق به شمار مي رويم. ابراز صميمت تنها به گفتگو و برقراري رابطه با همسرتان باز مي گردد، به گونه اي که با صداقت کامل احساسات خود را با او در ميان بگذاريد و هيچ گاه قضاوت اشتباهي در مورد شريک زندگي خود نکنيد. لازم به ذکر است که احساسات هم مي توانند خوب باشند هم مي توانند بد باشند، مي توانند سازنده و يا ناسالم باشند، اما همانند چاقو که هم مي توان از آن در آشپزي استفاده کرد و هم مي توان با آن آدم کشت، بايد در مسير مناسب از آنها بهره گرفت. به عبارت ديگر، روشي که شما از طريق آن احساسات خود را به نمايش گذاشته و آنها را به طرف مقابل انتقال مي دهيد، جزء مواردي است که از اهميت بسيار بالايي برخوردار مي باشد. شيوه اول: صادقانه در کنار هم بنشينيد و در مورد موضوعات مختلفي که هر يک دوست دارد در مورد آن کمي آشکار تر صحبت کند، مانند: احساسات، افکار، ترس ها و غيره با هم به گفتگو بپردازيد. اگر مي خواهيد در نهايت به نتيجه دلخواه برسيد، هر دو طرف بايد در بحث شرکت فعال داشته باشند. شيوه دوم: به هم قول بدهيد که ديگر از اين به بعد زمانيکه مي خواستيد در مورد مسائل مختلف صحبت کنيد هيچ يک از طرفين قضاوت نسنجيده اي در مورد طرف مقابل از خود ابراز نکند. به عبارت ديگر هيچ کس حق ندارد به ديگري بگويد که احساسات و ترس هاي تو در مورد مسائل مختلف مزخرف و احمقانه است. بلکه با روي خوش بايد آنها را بپذيرد. اگر شما دائما بخواهيد شريکتان را قضاوت کنيد، آنوفقت طرف مقابل سرخورده شده و ترجيح مي دهد که احساساتش را با شما در ميان نگذارد و نهايتا به هيچ کجا نمي رسيد و در همان موقعيت اوليه باقي خواهيد ماند. شيوه سوم: فکر مي کنم آسان ترين جايي که مي توان بحث را شروع کرد، صحبت کردن در مورد آمال و آرزوهاي ذهني است. شما صحبت کردن با هر کسي را مي توانيد با بيان آرزوهايتان شروع کنيد، فقط کافي است جايي را براي شروع پيدا کنيد. دقت داشته باشيد که اين امر نيازمند گذشت زمان و اندکي تلاش مي باشد، پس دست به دست هم دهيد و يکديگر را آماده کنيد. گاهي اوقات اتفاق مي افتد که شريکتان ساکت مي ماند و ترجيح مي دهد که چيزي به زبان نياورد، اما شما صبور باشيد، موقعيت هايي هستند که در آن افراد ترجيح مي دهند در مورد موضوع مشخصي در آن زمان مشخص، صحبت نکنند اما با گذشت زمان خودشان با روي باز از قضيه استقبال کرده و در مورد آن با شما به گفتگو مي نشينند. شيوه چهارم: در عين حال بايد هميشه به خاطر داشته باشيد که ما احساسات خود را تنها با کساني در ميان مي گذاريم که ما را احمق تصور نمي کنند و در حين گفتگو، احساس آرامش به ما مي دهند. براي صحبت کردن، بايد محيط آرامي را به وجود آوريد که شريکتان در آن احساس راحتي کند و بدون هيچ محدوديتي بتواند به احساسات شما گوش دهد و عواطف خودش را نيز با شما در ميان بگذارد و در عين حال از انجام چنين کاري لذت ببرد. مراقب رفتار و حرکات دست و بدن خود باشيد! به راحتي مي توان دريافت که چه زمان طرف مقابل به شما گوش نمي دهد و به احساساتتان توجهي ندارد.
مي دانـيـد چـرا؟ اين امر جزء پرسش هايي بوده که من به شخصه، تا کنون بارها و بارها از خودم سوال کرده ام.
من احساس مي کنم که تمام اين واکنش ها را تنها به اين خاطر انجام مي دهيم، چرا که دوست داريم طرف مقابل نيز يک چنين کارهايي را در قبال ما انجام دهد؛ براي اينکه در اعماق قلب خود عشق، عاطفه، و مهرباني آنها را طلب مي کنيم به همين دليل از اعماق وجود خود به آنها عشق مي ورزيم. هر کسي دوست دارد که مورد عشق و علاقه و احترام ديگران قرار بگيرد! و من احساس مي کنم که هيچ اشکالي وجود ندارد که در ازاي عشق ورزيدن به ديگري انتظار دريافت عشق داشته باشيم.
روش درست اين است که شريک زندگيتان نه تنها معني کلمه هايي را که به زبان مي آوريد، متوجه مي شود، بلکه با اين روش او معناي چيزهايي که در ذهن داريد اما به زبان نمي آوريد را نيز از روي حرکات بدن و حالات صورتتان متوجه مي شود.
بنابراين ابراز صميميت در بيان احساسات، افکار، عقايد، ايده ها، ترس ها، اميدها و آرزوها خلاصه مي شود. با اين روش خود واقعي مان را به کسي که برايش ارزش و اهميت بسيار زيادي قائل هستيم، نشان مي دهيم. مي توانيد از اينجا شروع کنيد:
-
شنبه 29 اسفند 1388
6:36 AM
نظرات(0)
امروز مي خواهيم يک نکته بسيار ساده درمورد اعتماد به نفس برايتان عنوان کنيم که نه تنها روي اعتماد به نفس دروني شما تاثير مي گذارد، بلکه باعث مي شود بقيه هم شما را فردي با اعتماد به نفس بيشتر ببينند. اين تغيير کوچک در رفتارتان اگر بطور مداوم مورد استفاده قرار گيرد، تاثير شگرفي روي زندگيتان خواهد گذاشت، گرچه ساده ترين نکته اي است که بتوانيد تصور کنيد: چانه تان را بالا بگيريد. حالا براي لحظه اي از جلوي آينه کنار برويد و ژستتان را طوري تنظيم کنيد که چانه تان خيلي بالاتر از حد نرمال قرار گيرد. درواقع، چانه تان را آنقدر بالا بگيريد که باعث شود کمي ژستتان ناشيانه به نظر برسد (بعداً برايتان توضيح مي دهم که چرا چنين حسي داريد). حالا برويد و جلوي آينه بايستيد و خودتان را با اين ژست جديد برانداز کنيد. ببينيد که چقدر آن کسي که در آينه مي بينيد با اعتماد به نفس به نظر مي رسد. مطمئناً اين ژست با ژست قبليتان تفاوت زيادي دارد، درست است؟ وقتي اعتماد به نفس نداشته باشيم ناخودآگاه چانه مان را کمي پايين تر از حد نرمال مي گيريم. اين کار بعد از مدتي شکل عادت به خود مي گيرد و ژست طبيعي صورتمان مي شود. به خاطر اين عادت است که وقتي براي بار اول چانه تان را خيلي بالا نگه مي داريد احساس ناشي بودن بهتان دست مي دهد. اما دليل آن فقط اين است که به آن عادت نداريد، همين. بالا نگه داشت چانه دو تاثير خيلي قوي دارد: 1. به ديگران نشان مي دهد که اعتماد به نفس بالايي داريد و براي خودتان احترام زيادي قائليد. اما چطور يک بالا نگه داشتن ساده چانه چنين تصوري در اطرافيان ايجاد مي کند؟ داستان آن دراز است اما بيشتر به خاطر سمبل هايي است که ما بعنوان برخي انواع رفتار و شخصيت در ذهنمان داريم. نکته آخر اين است که همه آنهايي که اعتماد به نفس بالايي دارند، چانه هايشان را بالا مي گيرند. و اين هيچ استثنايي ندارد. 2. بالا نگه داشتن چانه باعث مي شود احساس اعتماد به نفس بيشتري کنيد. اين يک مفهوم روانشناسي از مکتب رفتارگرايي است. اين يک واقعيت شناخته شده روانشناسي است که برخي رفتارهاي فيزيکي توليدات شيميايي درون مغز را تغيير مي دهند. صاف ايستادن و بالا نگه داشتن چانه دقيقاً چنين رفتاري است و با چنين ژستي از درون احساس اعتماد به نفس بالاتري خواهيد کرد. و اما يک هشدار: دفعات اولي که با اين ژست (يعني صاف ايستادن و چانه را بالا گرفتن) در مجامع عمومي ظاهر مي شويد ممکن است کمي احساس ناشي گري و خامي به شما دست دهد—انگار مي خواهيد خودتان را طوري وانمود کنيد که نيستيد. اين مسئله باعث مي شود که احتمالاً اعتماد به نفستان از زمان عادي هم پايينتر بيايد. اما نگران نباشيد: اين مسئله کاملاً متداول است و براي همه ما پيش مي آيد. نکات بيشتر در رابطه با اعتماد به نفس اعتماد به نفس پايين يکي از مخرب ترين عادات و قالب هاي فکري است که کسي مي تواند داشته باشد. هرچقدر خودتان و توانايي هايتان را براي رسيدن به اهداف مختلف در زندگيتان پايينتر ببينيد، متقاعد کردن ديگران براي خلاف آن سخت تر خواهد بود. 1. به زمان هايي در گذشته فکر کنيد که به خيلي از اهدافتان رسيده بوديد. احساسي که آنزمان داشتيد را به ياد آوريد و همان لذت و رضايت را دوباره تجربه کنيد. 2. از منطقه امنتان بيرون بياييد. گاهي اوقات يک کمي که خودتان را هل بدهيد باعث مي شود آزادي بيشتري احساس کنيد و اين مي تواند کمکتان کند که اعتماد به نفس بيشتري در قسمت هايي که قبلاً نداشتيد به دست آوريد. 3. خودتان را تحسين کنيد. اکثر افراد به اندازه کافي از خودشان تعريف و تمجيد نمي کنند. هرچقدر بيشتر خودتان اينکار را بکنيد، ديگران هم بيشتر تحسينتان مي کنند.
از طرف ديگر، پايين انداختن چانه هميشه نشانه بارز پايين بودن اعتماد به نفس است. و اين ژست نه تنها به ديگران نشان مي دهد که اعتماد به نفس پاييني داريد، به ذهن ناخودآگاه خودتان هم اين پيام را مي رساند و باعث مي شود که اعتماد به نفسمان حتي پايينتر هم بيايد.
تاثير دوگانه اين ژست آنرا به يکي از ساده ترين راه ها براي ايجاد اعتماد به نفس دروني و بيروني تبديل مي کند. مشخص است که اين دو تاثير از همديگر هم تغذيه مي کنند و باعث مي شود اعتماد به نفس شما بالا و بالاتر رود.
مهمترين چيزي که بايد درمورد اين ژست به ياد داشته باشيد اين است که هر روز آن را انجام دهيد. تداوم کليد کار است. حتي وقتي تنها هستيد اينکار را تمرين کنيد.
بايد به راهتان ادامه دهيد و بپذيريد که زمان مي برد تا با اين ژست جديدتان خو بگيريد و بايد درک کنيد که ممکن است اول کار کمي برايتان سخت باشد. اما بدانيد که اين سختي و ناراحتي خيلي زود وقتي اين ژست جديد برايتان شکل عادت درآمد برطرف مي شود.
يکي از مهمترين و اصلي ترين ويژگي هاي يک فرد براي داشتن يک زندگي خوب و شاد اين است که خود را بالا ببيند و به توانايي هاي خود براي رسيدن به بزرگترين دستاوردها ايمان داشته باشد. هرچقدر بيشتر بتوانيد خودتان را فردي ببينيد که مهارت ها و ويژگي هاي لازم براي رسيدن به آرزوها و اهداف زندگي خود را دارد، ديگران هم بيشتر شما را آنطور مي بينند. و اين مي تواند فرصت هاي زيادي براي خودتان و آينده تان پيش رويتان قرار دهد. در زير به چند نکته براي کمک به بالا بردن اعتماد به نفستان اشاره مي کنيم:
از اين سه نکته استفاده کنيد و اجازه بدهيد که حس اعتماد به نفس بالاتري را تجربه کنيد. بدانيد که شايسته تحسين هستيد، لايق آن اعتماد به نفسيد و موقعيت هاي عالي همه جا منتظر شماست.
-
شنبه 29 اسفند 1388
6:36 AM
نظرات(0)
همانگونه که هدف از تربیت اسلامی، ساختن انسان متعادل است، هدف از ارتباط جرأت مندانه نیز ارتباطی بر مبنای اعتدال و به دور از افراط و تفریط است، ارتباطی که حد وسط برخورد منفعلانه و پرخاشگر است.
● تعریف جرأت ورزی: جرأت ورزی یعنی توانایی بیان افکار، احساسات و عقاید خود به شکل مستقیم، صادقانه و متناسب به نحوی که به حقوق خود و دیگران صدمه نرسانیم.
● انواع رفتار جرأت مندانه ۱) ردّ جرأت مندانه: ۲) درخواست جرأتمندانه: ۳) بیان جرأتمندانه:
● هدف های جرأتمندی در مهارت جرأت مندی، هدف تغییر خود ماست، نه دیگران، تا بتوانیم نیازها و احساسات و افکار خود را ابراز کنیم و از آسیب های احتمالی در امان بمانیم. البته در بعضی مواقع ممکن است به هدفی که میخواهیم دست نیابیم ولی از این که توانستهایم اصول رفتار جرأت مندانه را اجرا کنیم، حس نشاط و اعتماد به نفس بیشتر در ما تقویت میشود. مواردی که رفتار جرأت مندانه توصیه نمیشود: ۱) زمانی که در موقعیت خطرناکی قرار داریم. مثلاً زمانی که شاهد صحنه تصادف در خیابان هستیم و از ما میخواهند مجروحان را به مرکز درمانی برسانیم، رد جرأت مندانه میتواند بسیار خطرساز باشد.
● مهارت هایی برای ابراز جرأتمندی برای عینی تر کردن کاربرد مهارت ها، فرض کنیم کسی ما را به میهمانی دعوت میکند که اصلاً دیگران و آن خانه را نمی شناسیم، در این صورت میتوانیم از روش های بیان جرأت مندانه زیر استفاده کنیم: ۱) «نه» گفتن: ۲) تغییر دادن موضوع: ۳) دلیل آوردن: ۴) بیان موضوع در قالب شوخی: ۵) پافشاری و اصرار در رد درخواست: ۶) دور شدن از موقعیت: ۷) ابراز همدلی: ۸) پیدا کردن راه حل مناسب با نظر خواستن از طرف مقابل: ۹) معذرت خواهی: ۱۰) تشکر و قدردانی: نویسنده: امیرمحمد کاکیا منبع: روزنامه اطلاعات
افرادی که از جرأت ورزی بیبهرهاند، نمیتوانند از خودشان دفاع کنند، غالباً در برخورد با دیگران منفعل، پشیمان و ترسو هستند، به نیازها و خواسته های خود اهمیت نمی دهند و از خواسته و نظر دیگران تبعیت میکنند.
افراد با برخورد پرخاشگرانه از حقوق خود دفاع میکنند، اما به شیوهای خصمانه سعی میکنند نیازها و خواسته های خود را از طریق غالب شدن، توهین و تحقیر دیگران برآورده کنند و به حقوق و خواسته دیگران اهمیت نمیدهند. این افراد بعد از مدتی خود را از دیگران بیگانه میکنند و در جزیره تنهایی و انزوای خود زندانی میشوند، اما افراد با جرأت برای خود و دیگران احترام قائلند، منفعل یا پرخاشگر نیستند و با دیگران مدّبرانه ارتباط برقرار میکنند، نه اجازه میدهند که دیگران از آن ها سوء استفاده کنند و نه خود قصد سوء استفاده دارند. جرأت ورزی موجب خودکار آمدی و خودکنترلی در افراد شده، اعتماد به نفس و عزّت نفس آن ها را تقویت میکند.
جرأت ورزی نیازمند دانش، تدبیر، مذاکره و انعطافپذیری است. جرأت ورزی، هم از مهارت های مقابله با خشم محسوب شده و هم بهترین روش ارتباط رضایت بخش با دیگران است.
زمانی که با درخواست های نادرست و نامعقول دیگران مواجه میشویم، میتوانیم با روش ردّ قاطعانه(جرأت مندانه) به درخواست آنان پاسخ منفی بدهیم.
از این روش در مواقعی که نیازمند کمک گرفتن از دیگران هستیم، استفاده میکنیم.
از این روش برای بیان احساس و افکار خود در تقدیر و تشکر از دیگران استفاده میکنیم.
۲) زمانی که طرف مقابل ما در شرایط روحی مناسبی قرار ندارد. مثلاً شخصی با حالت خشم و عصبانیت تمام، با عجله وارد نانوایی شده و خارج از نوبت نان را برمیدارد، در این جا درخواست جرأت مندانه به عمق مشکل میافزاید.
۳) زمانی که دیگران میخواهند با رفتارشان ما را تحریک کنند. مثلاً شخصی که در حال کشیدن سیگار است، میخواهد درباره مضرات مصرف سیگار با ما بحث کند.
ـ نه نمیآیم.
ـ من اهل این گونه میهمانی ها نیستم.
ـ نه حتماً باید بروم منزل.
ـ در این روش، موضوع صحبت را عوض میکنیم.
ـ راستی فیلم دیشب را دیدی؟
ـ فردا امتحان داریم؟
ـ لباسی که خریدی، خیلی زیباست!
ـ رفتن به خانهای که نمیشناسم را اصلاً درست نمیدانم.
ـ دلیلی ندارد به جایی بروم که راضی نیستم.
ـ روحیهام دراین جور میهمانی ها ضعیف میشود.
ـ من هنوز بچهام، بزرگ نشدهام.
ـ من شب ها زود خوابم میبرد.
ـ گفتم که اهل رفت و آمد با غریبه ها نیستم.
ـ دیگر حرفش را نزن، به هیچ وجه نمیآیم.
ـ در مواقعی که میبینیم شخصی خیلی اصرار میکند، بهتر است از آن محل و موقعیت دور شویم.
ـ شاید دلت میخواست که من با شما بیایم، این موضوع را میفهمم ولی متأسفانه در اینگونه میهمانی ها شرکت نمیکنم.
ـ موافقید جایی غیر از میهمانی برویم که شما هم دوست داشته باشید؟
ـ با عرض پوزش به هیچ وجه نمیآیم، امیدوارم مرا ببخشید.
ـ لطف کردید مرا به میهمانی دعوت کردید، ولی من دوست ندارم و نمی آیم.
-
شنبه 29 اسفند 1388
6:34 AM
نظرات(0)