اهمیت و لزوم مشاوره خانواده با توجه به شیوههای زندگی نوین و پیچیدهتر شدن شرایط زندگی افراد با استرسها و فشارهای حاصل از این زندگی مواجه هستند. مشاوره خانواده فرآیندی است که راه کارهای مناسب برای سازگاری افراد با این شرایط و مدیریت استرس فراهم میسازد. علاوه بر این چنین شرایط پیچیده زندگی نیاز افراد به دریافت اطلاعات مناسب در زمینههای مختلف را موجب میشود. از اینرو مشاوره خانواده چنین وظیفهای را بر عهده میگیرد، به ارائه راهنمایی ، اطلاع رسانی و حل مسائل خانوادگی مبادرت میورزد. موضوعات قابل طرح در مشاوره خانواده هر چند میتوان گفت که بطور کلی تمام زمینههایی که با خانواده و مسائل آن مرتبط هستند به عنوان موضوع قابل طرح در مشاوره خانواده مطرح هستند، اما به مواردی از موضوعات رایج در این فرآیند اشاره میشود: ازدواج و تشکیل خانواده یا مشاوره قبل ازدواج هر چند مشاوره قبل از ازدواج عموما اصطلاح کلیتری است و زمینههای مختلف را در جریان ازدواج در بر میگیرد از جمله مشاورههای پزشکی و ژنتیکی. اما مشاوره قبل از ازدواج از لحاظ روان شناختی موضوع بسیار مهمی است که امروزه مورد توجه فراوان قرار گرفته است. آشنایی افراد با مشکلاتی که اغلب بعد از ازدواج منجر به پدیدههای شومی چون طلاق میشود، انگیزه افراد را برای انجام مشاوره قبل از ازدواج از لحاظ روان شناختی برانگیخته است. چنین فرآیندی به جوانانی که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند کمک خواهد کرد، اطلاعات مناسب و کاملتری از ویژیگیهای یکدیگر کسب کنند و تنها به معیارهای ظاهری به عنوان ملاک انتخاب همسر توجه نکنند. در این راستا روانشناسان و مشاوران کمک شایان توجهی در جهت شناسایی افرادی که ازدواج آنها با یکدیگر اغلب مشکل آفرین بوده و ازدواجهای ناموفقی را سبب میشوند، مینمایند. به عنوان مثال ازدواج یک فرد درون گرا با یک فرد برون گرا و در سطوح تخصصیتر ، افراد ناایمن اجتنابی با افراد ناایمن دوسوگرا. مشاوران خانواده در این فرآیند از انواع مصاحبه و در صورت نیاز از آزمونهای روانی استفاده میکنند. تربیت فرزندان مقوله تربیت فرزندان از موضوعات بسیار مهمی است که اغلب مشاوران خانواده ، مراجعین زیادی در این راستا دارند. بطوری که خانوادهها با افزایش اطلاعاتی که در زمینه تربیت مناسب فرزندان و لزوم آن پیدا کردهاند و رغبت فزاینده در جهت آموزش راهکارهای مناسب برای تربیت کودکان و نوجوانان خود نشان میدهند. در این زمینه خدمات مشاوران ممکن است درزمینه آموزش و ارائه راهنمایی باشد و یا زمینه حل یک مشکل تربیتی. در موضوع اول مشکلی اتفاق نیافتاده و خانواده راغب است به صورت پیشقدم مطالبی مفید را در زمینه تربیتی بیاموزد، اما در موضوع دوم اغلب بعد از بروز مشکل است که خانواده مراجع میکنند و در جهت حل مشکل اقدام میکند. به عنوان مثال خانوادههایی که متوجه شدهاند فرزند آنها مدتی است دروغهای زیاد میگوید. شیوههای ارتباطی مناسب بین همسران روابط موجود بین اعضاء خانواده در سلامت خانواده و اعضاء آن از جنبههای مختلف جسمی ، روانی و اجتماعی اهمیت فراوانی دارد. بسیاری از مشکلاتی که بین همسران رخ میدهد و گاه آنها را تا مرحله طلاق پیش میبرد به خدشه بودن روابط بین آنها مربوط است و اگر بررسی دقیقی صورت بگیرد، میبینیم که در واقع هیچ مشکل جدی و حادی مطرح نبوده است. در این مقوله مشاوره خانواده تلاش میکند به همسران بعد از تشکیل خانواده آموزشهای لازم را بدهد، به آنها را در شناخت یکدیگر کمک نماید. همچنین به آنها کمک خواهد کرد شکل مناسبی به روابط خود بدهند، شیوههای مناسب ارتباط با یکدیگر بشناسند و از همه مهمتر به تفاوتهای موجود بین زن و مرد که اغلب مشکلات ارتباطی را به بار میآورد، آشنا شوند. بررسی اختلافات خانواده و ارائه راهکارهای مناسب هر چند وجود برخی مشکلات در اکثر خانوادهها به صورت جزئی و خفیف طبیعی به نظر میرسد، اما خانوادههایی نیز وجود دارند که با مشکلات حادتری روبرو هستند. بحث و بررسی این نوع اختلافات در جریان مشاوره خانواده اغلب کمک شایان توجهی به این خانوادهها میکند. هر چند در گذشته حل چنین مسائلی اغلب به صورت ریش سفیدی و کمک بزرگان خانواده صورت میگرفت. ولی آنچه اهمیت مشاوره خانواده را امروزه در این قبیل مسائل بارزتر میسازد دور شدن خانوادهها از یکدیگر و فقدان اطلاعاتی مناسب افراد در زمینه مسائلی است که خانواده با آن روبروست. در چنین جلساتی اغلب اعضاء مشکلدار و حتی اعضاء غیر مشکلدار شرکت میکنند. از جمله این مشکلات عبارتند از اختلافات مربوط به خانوادههای همسران ، دخالت آنها و یا سایر عوامل و ... . مشکلات روحی اعضاء خانواده وجود یک عضو که از لحاظ روانی دارای مشکلاتی است تأثیرات زیادی روی بافت خانواده دارد. این مشکلات چه خفیف باشند مثل یک افسردگی خفیف و چه عمیق باشند، مثل وجود یک فرد اسکیزوفرن یا عقب مانده ذهنی در خانواده قابل توجه هستند. با توجه به اینکه این دسته از مشکلات اغلب کل اعضاء را میتواند به نحوی تحت تاثیر قرار دهد مشاوره با کل اعضاء خانواده لازم به نظر میرسد. به عنوان مثال آموزش خانوادهای که یک عضو معتاد دارد. به عبارتی مشاوره خانواده در این کارکرد خود علاوه بر شناسایی و ارجاع مناسب اختلالات روانی مثل انواع افسردگی ، اضطرابها ، اختلالات شخصیت ، اختلالات روان تنی ، اختلالات جنسی ، اختلالات سوء مصرف مواد ، آموزشهای لازم را برای سایر اعضاء سالم خانواده ارائه میکند. وضعیت فعلی مشاوره خانواده در ایران امروزه در کشور ایران ما این فرآیند گسترش فراوانتری نسبت به گذشته پیدا کرده است. مردم اطلاعات بیشتری در زمینه انواع مشکلات پیدا کردهاند و به لزوم انجام مشاوره تمایل بیشتری نشان میدهند. با افزایش گرایش مردم به انجام مشاورههای خانواده در زمینههای گوناگون ، مراکزی که چنین خدماتی را ارائه میدهند نیز افزایش چشم گیری داشتهاند. این مراکز در دو دسته دولتی و خصوصی انجام وظیفه میکنند. استفاده از خدمات دولتی به علت پایین بودن هزینه جلسات که اغلب تعداد جلسات هم زیاد است طرفداران بیشتری پیدا کرده است. مراکز وابسته به بهزیستی ، بیمارستانها ، ادارات بیمه و کارخانجات معمولا چنین خدماتی را ارائه میکنند. مباحث مرتبط با عنوان آزمونهای روانی اهمیت خانواده خانواده از دیدگاه اسلام خانواده درمانی درمان طبیعی استرس روانشناسی ازدواج زوج درمانی طلاق مدیریت استرس مشاوره ازدواج مشاوره قبل از ازدواج کارکردهای خانواده
-
چهارشنبه 26 اسفند 1388
7:09 AM
نظرات(0)
متاسفانه چیزی در حدود %50 از ازدواجها با شکست رو برو میشود و بسیاری از آنها حتی یک سال هم دوام نمی آورد. فهـمیدن عـلت شکست ایــن ازدواج ها می تواند به شما در بهـبـود زنـدگـی زناشویی خودتان کمک کند. برخی از عوامل دخیـل در شـکست ازدواج شـامـل ضـعـف در بـرقراری ارتباط، مشـکلات مـالـی، و شرایط محیطی است. همه این مسائل در ازدواج هـای ـسالم و بـادوام هـم وجـود دارنـد، امـا اگـر بـه طـریق منـاسـب با آنـها بــرخورد نشود، منجر به شکست آن ازدواج خواهد شد. برقراری ارتباط و گفتگو یکی از اصلی ترین عوامل موفقیت در ازدواج اسـت. بــدون برخورد و مکالمه درست، اختلافات و جر و بـحـــث ها به مشکلات بسیار بزرگی تبدیل می شوند. اگر زن و مرد مهارت های ارتباطی لازم برای حل و فصل اختلافاتشان را نداشته باشند، حتی کوچکترین مشکلشان، غیرقابل حل خواهد شد. گفتگو باعث رشد و پیشرفت رابطه ها می شود و به طرفین فرصت می دهد تا رویاها، نگرانی ها، امیدها و آرزوهایشان را با یکدیگر سهیم شوند. بدون آن زن و مرد قادر نخواهند بود آنطور که باید و شاید به یکدیگر نزدیک شده و با هم صمیمی شوند. ارتباط و مکالمه همچنین به زن و مرد فرصت می دهد تا مشکلاتشان را به طریقی سالم حل و فصل کنند. اگر یکی از طرفین یا هر دو آنها فاقد مهارتهای ارتباطی باشد، حل مشکلات بسیار دشوار خواهد شد، چون زن و مرد قادر نخواهند بود نقطه نظرات و حرف های همدیگر را به درستی بفهمند و درک کنند. اگر ازدواجی دچار مشکل شده است، زن و مرد باید روی مهارت های ارتباطی خود تا حد ممکن کار کنند تا بتوانند ازدوجشان را نجات دهند. فقدان مهارت های صحیح ارتباطی باعث شکست ازدواج خواهد شد. ممکن است عشق یارای مقابله با همه مشکلات را داشته باشد، اما گاهی اوقات وقتی دو طرف با مشکلات جدی مالی روبه رو هستند، حتی عشقشان هم نمی تواند به کمکشان بیاید. ممکن است خودِ مشکلات مالی باعث شکست یک ازدواج نشود، اما فشار و بحران های ناشی از آن در این زمینه بسیار مؤثر است. برخورد و کنار آمدن با مشکلات مادی کار بسیار دشواری است که فشار بسیار زیادی بر هر دو طرف رابطه وارد می آورد. این فشار خود به تنهایی برای ویران کردن پایه های یک ادواج سالم کافی است. اگر یکی از طرفین ازدواج خود را در مسائل مادی غرق کند، قادر نخواهد بود به جنبه های دیگر ازدواج نیز توجه داشته باشد. این رفتار مسامحه کارانه باعث خواهد شد که طرف دیگر احساس کند مورد بی تفاوتی و بی توجهی همسر خود قرار گرفته است که بسیار ویرانگر است. محیط و شرایط پیرامون ازدواج نیز گاهي ممکن است باعث شکست ازدواج شود. ازدواجهای مصلحتی، ازدواج سالمی نیست. وقتی تصمیم ازدواج بر مبنای چیزی جز عشق واقعی باشد، حالت معامله به خود می گیرد. یکی از نمونه های این نوع ازدواج، ازدواج هایی است که طرفین به خاطر فشاری که از طرف خانواده یا دوستان و اطرافیان متحمل می شوند، تن به آن می دهند، یا برخی دیگر که به خاطر صاحب فرزند شدن ازدواج می کنند. هیچیک از این دلایل نمی تواند دلیل سالم و صحیح برای ازدواج باشد و بدن شک به طلاق منجر خواهد شد. یکی دیگر از این عوامل محیطی ازدواج کردن در سنین پایین است. البته سن ازدواج به خود فرد و آمادگی های او بستگی دارد، اما اکثریت اعتقاد دارند که ازدواج در نوجوانی یا ابتدای بیست سالگی صحیح نیست. ازدواج کردن قبل از اینکه فرد فرصت لذت بردن از زندگی را داشته باشد می تواند باعث بی میلی در ازدواج شده و به شکست آن منجر شود. یکی دیگر از دلایلی که می تواند منجر به شکست ازدواج ها شود، جامعه است که اهمیت کمی به ازدواج قانونی می دهد. امروزه زن و مرد می توانند به راحتی با یکدیگر زندگی کنند، و حتی صاحب فرزند شوند درحالیکه قانوناً زن و شوهر نیستند. این انحطاط جامعه می تواند دلیل بسیاری از طلاق ها باشد. با این روند، زوج ها تلاش کمتری برای نگاه داشتن زندگیشان می کنند و با هر مشکل کوچکی تقاضای طلاق کرده و زندگیشان را رها می کنند. خیلی از ازدواج ها حتی قبل از شروع هم دچار مشکل هستند. از آنجا که ازدواج دیگر قدم ضروری برای ایجاد رابطه با جنس مخالف نیست، زوج ها تمایل بیشتری به طلاق پیدا میکنند و برای حل مشکلاتشان تلاش نمی کنند. ضعف در برقراری رابطه و مشکلات مالی و همچنین شرایط محیطی از عوامل موثر شکست در ازدواج هستند.
-
چهارشنبه 26 اسفند 1388
7:08 AM
نظرات(0)
برخی از خانواده ها به خوبی توانسته اند خود را با این حقیقت که در دنیایی از تضاد زندگی می کنند وفق دهند و با رویی باز از این موضوع استقبال کنند. اما افرادی نیز هستند که در این راه اندکی نابخردانه و مردد عمل می کنند، به ویژه اگر در گذشته به حد کافی با افرادی که متفاوت از خودشان هستند، ارتباط برقرار نکرده باشند. البته توانایی کودکان نسبت به والدین در برقراری ارتباط با افراد غیر هم فرهنگ خود، بیشتر است. چرخه دوستان، همکلاسی ها، و حتی تیم های ورزشی کودکان نسل جدید، نسبت به یک نسل پیش، از تنوع نژادی و فرهنگی بیشتری برخوردار می باشد. اما به راستی دلیل این موضوع که والدین باید به فرزندان خود کمک کرده و آنها را برای رویارویی با محیط های درسی و شغلی گوناگون آماده کنند، تا چه حد از اهمیت برخوردار می باشد؟ تعلیم نحوه رویارویی با سایر فرهنگ ها به این دلیل حائز اهمیت است که اگر فردی یاد بگیرد چگونه می تواند با روی باز از تضادها استقبال کند، آنگاه فرصت های بیشماری در زمینه شغلی، تجاری، و سایر موارد به رویشان باز خواهد شد. به طور خلاصه باید گفت که موفقیت فرزندان ارتباط مستقیمی به تحمل و بردباری آنها در مقابل افراد و شرایط مختلف دارد. موفقیت به معنای امروزی - و حتی در آینده - بسته به توانایی درک و فهم شما از سایرین است. بردباری چیست؟ بردباری به منزله اظهار احترام به تفاوت هایی است که در افراد مختلف وجود دارد. شاید معنای ابتدایی آن را بتوان در متون مذهبی و کتیبه های نژاد پرستانه یافت کرد، اما مفهموم کلی بردباری را می توان به پذیرش و کنار آمدن با تفاوت در تمام زمینه ها از جمله مقوله های: جنسیت، ناتوانی معلولین جسمی یا ذهنی، و ... نسبت داد. بردباری یعنی احترام گذاشتن به دیگران، ارزش قائل شدن برای تفاوت ها، پل زدن ما بین شکلاف های فرهنگی، عدم پذیرش کلیشه های غیر منصفانه، پیدا کردن راهی به منظور رسیدن به ارزش های مشترک، و خلق پیوندهای جدید نا گسستنی. می توان گفت که در بسیاری از موارد بردباری درست معنایی در مقابل تبعیض را در بر دارد. اما آیا بردباری به این معناست که ما ملزم به پذیرش تمام رفتارهای دیگران هستیم؟ نه؛ البته که اینطور نیست. به هیچ وجه نباید با رفتاری و اسلوبی که منجر به آزار و رنجش دیگران می شوند (مثل بدجنسی و گردن کلفتی)، و یا رفتارهایی که سبب زیر پا گذاشتن قوانین اجتماعی می شوند ( نظیر دروغگویی و دزدی ) ، مدارا کرد. بردباری به این معناست که اطرافیان خود را همانطور که هستند بپذیرید، نه اینکه رفتار نا متعارف افراد ناشایست را قبول کنید. بردباری یعنی با دیگران همان طور رفتار کنید که دوست دارید آنها با شما رفتار کنند. چگونه بردباری آموزش داده می شود؟ مانند سایر گرایش های رفتاری دیگر، بردباری نیز باید از راههای زیرکانه و نافذ آموزش داده شود. کودکان پیش از اینکه صحبت کردن را آغاز کنند به دقت اطراف خود را نگاه کرده و دیده های خود را عیناً تقلید می کنند - به ویژه از پدر و مادر - کودکان در هر سنی که باشند، ارزش های شخصی خود را تا حد بسیار زیادی بر اساس ارزش ها و رفتار کسانی که برایشان ارزش قائل هستند، توسعه می دهند. اکثر پدر و مادرها در محیط های مختلف اداری مشغول به کار هستند و افرادی را ملاقات می کنند که کمی تا قسمتی با فرهنگ خانوادگی آنها در تضاد می باشند. نحوه برخورد و میزان احترام والدین به آنها تبدیل به جزء جدا نشدنی وجودشان می شود، و حتی بدون اینکه خودشان هم تصور کنند، آنرا به راحتی به نسل بعدی انتقال میدهند. آنها رفتارهایشان را به سادگی و همانطور که زندگی عادی شان را دنبال می کنند به فرزندانشان منتقل می کنند. آن دسته از افراد که در زندگی روزانه خود بردباری نشان می دهند، پیغام های نیرومندی را برای فرزندانشان می فرستند. و نتیجه هم این است که فرزندانشان یاد می گیرند تا برای تفاوت ها احترام قائل شوند. به طور قطع منظور از احترام گذاشتن به تفاوت های دیگران، به معنای دست کشیدن از ارزش های نژادی فرد نیست. مطمئنا خانواده شما سنن قومی، نژادی، و مذهبی خاصی دارد که باید به تک تک آنها افتخار کنید. اما مهم اینجاست که در عین حال که فرهنگمان را برای خودمان محترم می شماریم، یاد بگیریم برای تفاوت های دیگران نیز به طور یکسان ارزش قائل شویم. به علاوه فرهنگ اصیل خود را حفظ کرده و به نسل های آینده انتقال دهیم. والدین چه نقشی را در آموزش بردباری به فرزندان ایفا می کنند؟ والدین می توانند با استفاده از مثال های عینی و یا سایر موارد، بردباری را به فرزندان خود آموزش دهند. گفتگو در مورد بردباری و احترام گذاشتن به دیگران، به کودکان کمک می کند که راحت تر با ارزش هایی که شما می خواهید در وجودشان پرورش دهید، آشنایی پیدا کنند. فضا دادن به کودکان برای بازی و همکاری با دیگران نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. این امر در وهله اول به کودک یاد می دهد که هر کسی چیزی برای ارائه کردن دارد و همچنین او را قادر می سازد که در هر لحظه با بهره گیری از تفاوت ها و شباهت های موجود، چیزهای نویی را تجربه کنند. در این قسمت نکاتی وجود دارد که والدین با استفاده از آن می توانند بردباری را به فرزندان خود آموزش دهند. مراقب طرز برخورد و رفتار شخصی خود باشید. والدینی که تصمیم دارند تا فرزندانشان برای تنوع و گوناگونی ارزش قائل باشند، باید ابتدا از خودشان شروع کنند و پایشان را را فراتر از کلیشه های نادرست بگذارند. به خاطر داشته باشید که گوش بچه ها در هر حالتی شنواست. مراقب صحبت کردن در مورد افرادی که نسبت به شما متفاوت هستند، باشید. شوخی هایی نکنید که باعث جاودانه کردن تصورات قالبی و کلیشه ای در ذهن کودک شود. شاید برخی از این جوک ها برای زمانی موقتی موجبات خوشحالی و سرگرمی شما فراهم آورند، اما در دراز مدت تاثیر منفی در بر داشته و توانایی احترام به تقابل فرهنگی را از کودک شما سلب می کنند. در خرید کتاب، اسباب بازی، موزیک، کارهای هنری و فیلم را دقت کنید. تاثیر قدرتمند رسانه گروهی در شکل گیری نگرش فرزند خود را هیچ گاه از ذهن دور نسازید. کلیشه های غیر منصفانه ای که از رسانه های گروهی پخش می شود را به صورت آگاهانه در پیش روی کودک مخاطب قرار داده در مورد آنها با یکدیگر صحبت کنید. به سوالات کودکان در این زمینه صادقانه و با احترام پاسخ دهید. این امر به آنها آموزش می دهد که در فضایی سرشار از احترام متقابل می توانند بر روی تفاوت های خود با دیگران انگشت گذاشته و در مورد آنها گفتگو کنند. به تفاوت های موجود در افراد خانواده خود احترام گذاشته و آنها را تایید کنید. موافقت و پذیرش خود را از توانایی ها، و علائق، و سلایق متنوع فرزندتان اعلام کنید. به یگانگی و تمایز هر یک از اعضای خانواده احترام بگذارید. به خاطر داشته باشید که بردباری به معنای تحمل رفتارهای غیر قابل قبول نیست، بلکه به این معناست که هر کسی استحقاق دارد از سوی دیگران مورد احترام قرار گیرد و همانطور که از دیگران انتظار احترام دارد، خودش نیز باید به آنها احترام بگذارد. به فرزندانتان کمک کنید تا احساس خوبی نسبت به خودشان پیدا کنند. کودکانی که احساس خوبی نسبت به خودشان ندارند، با دیگران نیز به بدی رفتار می کنند؛ اما از سوی دیگر کودکانی که عزت نفس دارند، برای خود ارزش و احترام قائل هستند، و این امر سبب می شود تا با دیگران نیز با ملاحظه و بزرگداشت برخورد نمایند. به فرزند خود کمک کنید تا احساس پذیرفتگی، مورد احترام بودن، و ارزش قائل شدن را در خود احساس کنند. به آنها این فرصت را بدهید تا با کودکانی که دارای فرهنگ های متفوتی هستند ارتباط برقرار کرده و یا با آنها بازی کنند. زمانیکه یک مدرسه، مهد کودک، و یا اردوگاه را برای فرزند خود انتخاب می کنید، سعی کنید محیطی را انتخاب کنید که مملو از جمعیت های متفاوت باشد. با یکدیگر در مورد تعطیلات و جشن های مذهبی- فرهنگی ملل دیگری که جزء سنن و آیین شما نسیتند، مطالعه داشته باشید. به سنن مرسوم خانواده خود احترام بگذارید و آنها را به فرزندان خود نیز یاد بدهید و اگر لازم شد به افراد دیگری که در خارج از خانواده شما بوده و از خود به یادگیری آن دارند. زمانیکه والدین تصمیم به تشویق فرزندان به منظور پرورش بردباری می گیرند، باید در مورد ارزش های فردی با آن ها صحبت کنند، و الگوهای رفتاری که تمایل دارند در فرزاندانشان ایجاد شود را در وهله اول خودشان بروز دهند. با به کارگیری موارد ذکر شده می توانید مطمئن باشید که کودکان هم جا پای قدم های شما می گذارند و همواره از شما دنباله روی خواهند کرد.
-
چهارشنبه 26 اسفند 1388
7:07 AM
نظرات(0)