«و شاورهم في الامر»(قرآن، آل عمران /159) رابطه رهبري و مردم، کارگزاران و تودهها به گونهاي متقابل و دوسويي در ميآيد و جامعه از قوامي درست برخوردار مي شود. نسبت حاکم و محکوم، ظالم و مظلوم و بالا دست وزير دست منتفي شده، همگان ميدان انديشه و نظر و شرکت در آن چه به آنان مربوط است مي يابند. به روشني مي توان دريافت که يکي از عوامل موفقيت پيامبر در پيشبرد هدف هاي اسلامي، همين مسأله مشورت بوده است آن حضرت نشان داد که جامعه را چگونه مي توان به سلامت اداره کرد و چگونه مي توان جلوي خودرأيي و خودسري را که از بزرگترين آفت هاي اجتماعي است گرفت. انسان هايي که از فکر قوي برخوردارند و صاحب بهترين نظرها هم هستند، اگر خود را بي نياز بينند و احساس کنند که نيازي به رأي و انديشه ديگران ندارند، خوي استبداد پيدا مي کنند. اما اگر با مردم رابطه برقرار کنند، از نظرهاي ديگران استفاده کنند، علاوه بر رشدي که به آن ها مي دهند، از خطر فرو رفتن و غلتيدن در استبداد دور مي شوند. وقتي کسي خود را بي نياز از ديگران مي بيند، هر چند که از نظر انديشه قوي باشد، شخصيت مردم را ناديده مي گيرد. انديشه ها را متوقف مي کند. استعدادهاي آماده را نابود مي سازد. بدين ترتيب بهترين سرمايه و پشتوانه يک حکومت و نظام از بين مي رود و سير انحطاط آغاز مي شود. بهترين افراد و محکم ترين نظام ها در صورت فرو رفتن در استبداد به هلاکت مي رسند و اين حقيقتي است گريز ناپذير که بر زبان امام بيان، اميرمؤمنان(ع) چنين آمده است: امر شاورهم پيمبر را رسيد بنابراين، مشورت کننده بر جانب و مشرف بر رستگاري است 20 و از خطا ايمن و به دور است. 21 از همين روست که امير مؤمنان(ع) به مشورت توصيه کرده است: «شاور ذوي العقول تأمن الزّلل و الندم.» با صاحبان خرد مشورت کن تا از لغزش ها و پشيماني ها ايمن گردي.22 بدرستي که هيچ عاقلي از مشورت کردن بي نياز نمي شود 23 و آن که خود را بي نياز از مشورت ببيند و در کارها بر عقل و رأي خود اعتماد کند، خود را در خطر افکنده 24، گمراه شود 25 و آن که به رأي و انديشه خود اکتفا کند هلاک شود. 26 شورا از چنين جايگاهي برخوردار است و رسول خدا(ص) نه تنها خود مشورت مي کرد، بلکه توصيه مي کرد و تأکيد داشت که مسلمانان چنين کنند و به سيره او تأسي نمايند. علي(ع) گويد که چون پيامبر مرا به يمن اعزام مي کرد وصايايي کرد، از جمله فرمود: «يا علي... ولاندَمَ من استشار» اي علي... و آن که مشورت کند پشيمان نشود.27 هرگز کسي از استبداد رأي سود نبرده و کسي از مشورت کردن زيان نديده است، و پيامبر حق به درستي فرمود: «ما شقي قطّ عبد بمشورة ولا سعد باستغناء رأي.» هيچ بندهاي با مشورت کردن بدبخت نشد و هيچ کس با بي نياز دانستن خود از مشورت سعادت نيافت. 28 مشورت باعث مي شود که با بهرهگيري از خرد ديگران، موارد خطا بهتر شناخته شده از فرو رفتن در آن ها اجتناب شود. «من استقبل وجوه الاراء عرف مواقع الخطاء.» کسي که از افکار ديگران استقبال کند موارد خطا را مي شناسد.29 براي پرهيز از اشتباه و جلوگيري از لغزش بايد انديشه ها و آرا را به هم زد تا از تضارب آن ها آن چه راست و درست است ظهور کند: «اضربوا بعض الرأي ببعض يتولّد منه الصواب.» برخي از آرا را به برخي ديگر بزنيد تا رؤي درست زايد و به دست آيد بدين ترتيب است که پشيماني ها کاسته خواهد شد.30 مشورت ادراک و هشياري دهد مشورت کردن آن قدر نزد پيشوايان حق، اعتبار داشت که علي(ع) مي فرمود: «اذا عزمت فاستشر.» 33(هرگاه عزم کاري کني مشورت کن) و رسول خدا(ص) مي فرمود: «من أراد أمراً فشاور فيه و قضي، هدي لاَ رشدِ الامور.»34 (هر کس تصميم به به اجراي کار گيرد و براي آن مشورت کند و انجام دهد، به بهترين راه دست يابد). سلامت تصميمگيري ها و گرو مشورت است. جامعهاي که فاقد سنت مشورت است، در تب و تاب خود محوري ها و خودسري ها مي سوزد و در عدم تعادل سير مي کند، و جامعهاي که در آن شورا يک اصل مسلم است و از اجزاي ضروري حيات آن محسوب مي شود، بهترين راه و کامل ترين مسير در برابرشان گشوده خواهد شد، همان طور که رسول حق(ص) فرمود: «ما تشاور قوم قط الا هدوا لارشد أمرهم.» هيچ قومي مشورت نکردند جز آن که به بهترين امور هدايت يافتند. 35 اصولاً مردمي که امور مهم خود را با مشورت يکديگر انجام مي دهند، کمتر گرفتار لغزش و پشيماني مي شوند و آنان که گرفتار خودرأيي و استبدادند، هر چند افراد فوق العادهاي باشند، غالباً در اشتباه به سر برده، موجب تنش هاي اجتماعي - سياسي مي شوند. فقدان سنت مشورت در جامعه، شخصيت مردم را مي کشد و رشد افکار را متوقف مي سازد. چنين مردمي شايستگي زندگي حقيقي را از دست مي دهند، آن ها مرده هاي زندهاند؛ چنان که در حديث شريف نبوي به اين حقيقت اشاره شده است: «اذا کان امراءکم خيارکم و أغنياءکم سمحاء کم و أمرکم شوري بينکم فظهر الارض خيرکم من بطنها و اذا کان امراءکم شرارکم و اعتياء کم بخلاء کم لم يکن أمرکم شوري بينکم فبطن الارض خيرلکم من ظهرها.»36 هنگامي که زمامداران شما نيکان تان و توانگران شما سخاوتمندان تان باشند و کارهايتان به مشورت انجام شود، در اين موقع روي زمين از زير زمين براي شما بهتر است(شايسته زندگي و بقا هستيد) ولي اگر زمامداران تان بدان و توانگران تان افراد بخيل باشند و کارهاي به مشورت برگزار نشود، در اين صورت زير زمين از روي آن براي شما بهتر است. ملاحظه مي شود که در نظر پيامبر اکرم(ص) جامعهاي با رهبران خودسر و توانگران تنگ چشم و فاقد سنت مشورت، حق حيات ندارد. در نگاه پيامبر، شورا چنين جايگاهي دارد و از عناصر اصلي حياتبخش جامعه هاست. از اين رو، آن حضرت با وجود اين که نيازي به مشورت نداشت، 37 براي زنده ساختن و زنده نگاه داشتن جامعه بيش از هر کس مشورت مي کرد. چنين جايگاهي است که موجب فضيلت شورا و اهميت آن مي شود مردمان بيدار و آگاه و اهل صلاح و سداد و رشد يافته، اهل مشورتند. در کلام الهي، در اهميت، جايگاه و اعتبار آن آمده است: هر چيزي که دارا شدهايد برخورداري زندگاني دنياست، و آن چه نزد خداست بهتر و پايدارتر است براي کساني که ايمان آوردند و بر پروردگارشان توکل مي کنند، و کساني که از گناهان سهمگين و از کارهاي بسيار زشت دوري مي کنند و چون به خشم آيند درگذرند، و کساني که دعوت پروردگارشان را اجابت نمودند و نماز را به پا داشتند و کارشان ميان شان به شور است و از آن چه به آنان روزي دايم انفاق مي کنند. و کساني که چون تجاوز مسلحانهاي به آنان شود يکديگر را در انتقام کشيدن ياري دهند.38 در اين آيات مسأله شوري در کنار نماز و انفاق و به عنوان يک ويژگي اساسي از ويژگي هاي انسان هاي رشد يافته آمده است. علامه طباطبايي(ره) متذکر شده است که: در جمله«وأمرهم شوري بينهم» اشاره شده است که آن ها مؤمنان اهل رشد و عمل به واقع هستند که دربه دست آوردن و استخراج رأي و نظر صحيح دقت مي کنند وبه صاحبان خرد مراجعه مي کنند در نتيجه آيه شريفه از نظر معنا نزديک به آيه«الذين يستمعون القول فيتبعون أحسنه» 39 است.»40 انسان هاي رشد يافته و اهل ايمان کساني هستند که کارهايشان با مشورت انجام مي گيرد و داخل هيچ کاري نمي شوند و دست به عملي نمي زنند مگر آن که ابتدا مشورت کنند و اين ويژگي از شدت تدبر و بيداري و هشياري آنان در امور است.41 انسان هاي کمال يافته به کاري پيش از مشورت اقدام نمي کنند زيرا بدرستي گفته شده است: «ما تشاورقوم الا و فقوا لاحسن ما يحضرهم.» 42(هيچ قومي در کارهايشان با يکديگر مشورت نکردند مگر آن که به بهترين راه هاي موجود دست يافتند). انسان هاي هدايت يافته با يکديگر مشورت مي کنند و استبداد رأي نمي ورزند زيرا از أنانيت و خودخواهي خارج شدهاند و در طلب خير و بيان آن به يکديگر اعتماد دارند.43 پي نوشت ها: منبع: سايت راسخون
مسأله شور و مشورت و مشاوره در اسلام و در منطق عملي پيشوايان حق از اهميت بسياري برخوردار است. در سيره پيامبر اکرم(ص) نوشتهاند که آن حضرت با اصحاب خود بسيار مشورت مي کرد.1 و نيز از برخي اصحاب آن حضرت و عايشه نقل شده است که هيچ کس را نديديم که با اصحاب خود بيشتر از رسول خدا با اصحابش مشورت کند.2 رسول خدا و ائمه هدي(ع)، با وجود آن که معصوم بودند و نيازي به مشورت نداشتند و حتي قطع نظر از وحي و مقام خليفة اللهي، داراي چنان انديشه کامل و نيرومندي بودند که از مشورت بي نيازشان مي کرد، با اين حال مشورت مي کردند.3 عمل به شورا، از اصول مسلم سيره پيامبر اکرم(ص) و اوصياي آن حضرت است. اين که چرا آنان مشورت مي کردند و چه ضرورتي در اين کار مي ديدند، مطلبي است که در طي اين فصل بخوبي روشن مي شود، اما مقدمتاً به نکاتي اشاره مي شود رسول خدا(ص) با مشورت کردن، از يک سو مسلمانان را متوجه اهميت شورا مي کرد و از ديگر سو به آنان مي آموخت که به اين سيره عمل کنند و پس از آن حضرت به اين سنت نيک تأسي و به اين روش اقتدا کنند.4 مسلمانان مي آموختند که شورا بايد به عنوان يک اصل و قسمتي از برنامه زندگي شان باشد، نه يک امر فرعي وخارجي از برنامه زندگي. شورا مايه الفت اجتماعي، پيوند مردم، ارزش يافتن آن ها و مشخص شدن قدر و جايگاهشان در امور اجتماعي بود. 5 مشورت کردن پيامبر با اصحابش براي مراعات حال آن ها و احترام ايشان بود.6 اين حرکت، خود موجب رشد انديشه و تفکر در جامعه اسلامي مي شد. با اين اقدام، صاحب نظران و اهل انديشه و صاحبان رأي رشد کرده، جايگاه واقعي خود را مي يابند روحيه انفعال در مردم، دور بودن از امور جامعه و بي اهميتي نيست به مسائل رنگ مي بازد. روحيه انزوا و مرده بودن مردم به دليل نظر داشتن ولي امکان شرکت نيافتن در امور جامعه از بين مي رود. مردم اعتبار يافته، پيوندهاي اجتماعي مستحکم مي شود روحيه مسئوليت پذيري و شرکت در امور قوت مي يابد.
«من استبد برأيه هلک» هر کس استبداد رأي ورزد هلاک مي شود.7 هر انساني و هر نظامي در نتيجه استبداد رأي بدون پشتوانه مي شود. مهم ترين جنبه يک حکومت، مردمي بودن آن است که نقش بهترين پشتوانه را بازي مي کند؛ و مردم با اعتبار يافتن و شرکت در امور است که نقش واقعي خود را مي يابند. شرکت دادن مردم در مسائل، در قالب مشورت با ايشان پشتوانهاي گران سنگ براي هر نظامي است. «ولا مظاهرة أوثق من المشاورة» و هيچ پشتيباني مطمئن تر از مشورت نيست.8 مشورت کردن در امور مايه پشت گرمي و خاطر جمعي است 9 و خوب ياري کردن يکديگر در مشورت است 10، زيرا با مشورت است که هر يک ديگري را به آن چه صلاح او باشد راهنمايي مي کند و راه درست نمايان و پيروزي حاصل مي شود. 11 و هر که با عقلا و خردمندان مشورت کند به دور انديشي و درستي(گفتار و کردار) رسد. 12 اين مفهوم واقعي شورا است که چون عسلِ استخراج شده است، زيرا«شورا» از «شارالعسل» گرفته شده است و به معناي بيرون آوردن عسل از کندو و عسل استخراج شده مي باشد.13 بدين ترتيب مشورت کردن عين هدايت است 14 و گرد آوردن خوبي ها و خيرها در مشورت کردن است. 15 هر که با خردمندان مشورت کند به انوار خردهاي آنان روشني يابد 16 و مشورت کردن، شرکت جستن در عقل و دانش صاحبان خرد است.17 دستور«شاورهم في الامر» براي لطف به امت وکرامت آن هاست، براي آن است که به اين سنت نيکو آراسته شوند و بدان چه در اهميت شورا گفته شده دست يابند.
گر چه رايي نيست رايش را نديد
در ترازو جو رفيق زر شدست
ني از آنک جو چو زر گوهر شدست
روح، قالب را کنون همره شدست
مدتي سگ حارس درگه شدست18
مشورت کن با گروه صالحان
بر پيمبر امر شاورهم بدان
امرهم شوري براي اين بود
کز تشاور سهو و کژ کمتر رود
اين خردها چون مصابيح انورست
بيست مصباح از يکي روشن تر ست19
عقل ها مر عقل را ياري دهد31
مشورت در کارها واجب شود
تا پشيماني در آخر کم بود 32
1- «و کان(ص) کثير المشاورة لهم.»ص 82.
2- ر.ک: فتح الباري، ج 13، ص 420 ، تفسير الکشاف، ج 1، 432؛ سنن بيهقي، ج 7، ص 45، ج 9، ص 218؛ الخصائص الکبري، ج 2، ص 230؛ الدرّ المنثور في التفسير بالمأثور، ج 2، ص 90؛ نيل الاوطار من احاديث سيد الاخبار، ج 7، ص 225؛ الوفاء باحوال المصطفي، ج 2، ص 467؛ سنن الترمذي، ج 4، ص 186.
3- ر.ک: الفصول المختارة من العيون و المحاسن، صص 12 - 14؛ بحارالانوار، ج 10، صص 414 - 416؛ سيد قطب، في ظلال القرآن، ج 1، ص 501؛ الجامع لاحکام القرآن، ج 4، ص 250.
4- اهل حديث و مفسران و مورخان در بيان علت مشورت آن حضرت مطالبي را آوردهاند که گوياي اين است که يکي از اهداف آن حضرت در مشورت کردن با امت همين بوده است. ابوجعفر محمد بن جرير طبري مي نويسد: «ايتبعه المؤمنون بعده... و يستنوا بسنته في ذلک» تفسير الطبري، ج 4، ص 101؛ امام فخر رازي از قول حسن و سفيان بن عيينه چنين آورده است: «ليقتدي به غيره في المشاورة و يصير سنة في امته.» التفسير الکبير، ج 9، ص 66؛ آلوسي بغدادي نيز مي نويسد: «ان تکون سنة بعده لأُمتّه.» روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، ج 4، ص 106؛ و برخي چنين تعبير کردهاند: «لتقتدي به امته في المشاورة» التبيان في تفسير القرآن، ج 3، ص 32؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 1، ص 527؛ سفينة البحار، ج 1، ص 781.
5- ر.ک: سيرة ابن هشام، ج 3، ص 70؛ تفسير الطبري، ج 4، ص 100؛ تفسير ابن کثير، ج 2، ص 142؛ التفسير الکبير، ج 9، ص 66؛ التبيان في تفسير القرآن، ج 3، ص 32؛ مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 1، ص 527؛ تفسير روح المعاني، ج 4، صص 106 - 107؛ تفسير البيضاوي، ج 1، ص 187؛ تفسير الصافي، ج 1، ص 310؛ الجامع لاحکام القرآن، ج 4، ص 250، ج 16، ص 37.
6- «مراعاة لهم و احتراماً» تفسير محيي الدين بن عربي، ج 1، ص 213.
7- نهج البلاغه، حکمت 161؛ ربيع الابرار، ج 4، ص 49؛ وسائل الشيعة، ج 8، ص 425 ؛ بحارالانوار، ج 75، ص 104.
8- نهج البلاغه، حکمت 113؛ الکافي، ج 8، ص 20؛ التوحيد، ص 376؛ تفسير الصافي، ج 1، ص 310؛ بحارالانوار، ج 75، ص 104؛ از امام صادق(ع) نقل شده که اين عبارت از جمله وصيت هاي پيامبر اکرم(ص) به علي(ع) است. المحاسن، ص 601؛ وسائل الشيعة، ج 8، ص 424؛ بحارالانوار، ج 75، ص 100، ج 91، ص 254؛ و نيز از امير مؤمنان(ع) نقل شده: «لا ظهير کالمشاورة»(هيچ پشتيباني چون مشورت نيست). نهجالبلاغه، حکمت 54؛ وسائل الشيعة، ج 8، ص 425؛ بحار الانوار، ج 75، ص 104. 9- «المشاورأ استظهارٌ» شرح غررالحکم، ج 1، ص 52.
10- «نعم المظاهرة المشاورة» شرح غررالحکم، ج 6، ص 157.
11- «من شاور ذوي النهي والا لباب فاز بالنجح و الصواب»(هر که با عقلا و خردمندان مشورت کند به راه راست و پيروزي دست يابد) شرح غررالحکم، ج 5، ص 337.
12- «من استشار ذوي النهي والالباب فاز بالحزم و السداد.» شرح غررالحکم، ج 5، ص396.
13- مجمع البيان، ج 1، ص 526؛ و نيز ر.ک: محمد مرتضي الزبيدي، تاج العروس من جواهر القاموس، دار مکتبة الحياة، بيروت، ج 3، ص 318؛ المفردات، ص 270.
14- «الاستشارة عين الهداية» نهجالبلاغه، حکمت 211؛ شرح غررالحکم، ج 1، ص 256؛ وسائل الشيعة، ج 8، ص 425.
15- «جماع الخير في المشاورة» شرح غررالحکم، ج 3، ص 368.
16- «من شاور ذوي العقول استضاء بانوار العقول.» غررالحکم، ج 2، ص 203.
17- «و من شاور الرجال شارکها في عقولها» نهجالبلاغه، حکمت 161؛ ربيع الابرار، ج 4، ص 49.
18- مثنوي معنوي، دفتر اول، ج 1، ص 186.
19- همان، دفتر ششم، ج 3، ص 186.
20- شرع غررالحکم، ج 1، ص 319.
21- شرح غررالحکم، ج 1، ص 316.
22- شرح غررالحکم، ج 4، ص 179.
23- شرح غررالحکم، ج 6، ص 389.
24- نهج البلاغه، حکمت 211؛ شرح غررالحکم، ج 4، ص 473.
25- شرح غررالحکم، ج 5، ص 169.
26- شرح غررالحکم، ج 5، ص 158.
27- امالي الطوسي، ج 1، ص 135؛ وسائل الشيعة، ج 5، ص 216، ج 8، ص 265؛ الدرالمنثور، ج 1، ص 90؛ تفسير ابوالفتوح، ج 1، ص 674؛ بحارالانوار، ج 75، ص 100؛ العقد الفريد، ج 1، ص 66.
28- تفسير ابوالفتوح، ج 1، ص 674؛ الجامع لاحکام القرآن، ج 4، ص 251.
29- نهجالبلاغه، حکمت173؛ الکافي، ج8، ص22، المواعظ، صص71-72؛ من لايحضره الفقيه، ج4، ص 388.
30- شرح غررالحکم، ج 2، ص 266.
31- مثنوي معنوي، دفتر اول، ج 1، ص 65.
32- همان دفتر دوم، ج 1، ص 372.
33- غررالحکم، ج 1، ص 275؛ و نير فرمود: «شاور قبل أن تعزم»(پيش از آن که عزم کاري کني مشورت کن). غرورالحکم، ج 1، ص 407.
34- الدرالمنثور، ج 6، ص 10؛ تفسير روح المعاني، ج 25، ص 46.
35- الکشاف، ج 1، ص 432، ج 4، ص 228؛ الدّرالمنثور، ج 1، ص 90، ج 6، ص 10؛ الجامع لاحکام القرآن، ج 16، ص 36؛ تفسير روح المعاني، ج 25، ص 46.
36- تفسير ابوالفتوح رازي، ج 1، ص 674؛ و نيز ر.ک: سنن الترمذي، ج 4، ص 459؛ تحف العقول، ص 26؛ الجامع لاحکام القرآن، ج 16، ص 38؛ تفسير روح المعاني، ج 25، صص 46 - 47.
37- از رسول اکرم(ص) نقل شده است : «اما انّ اللّهَ و رسوله لغنيان عنها...»(آگاه باشيد خدا و رسول او ازمشاوره و مشورت با مردم بي نيازند). الدرالمنثور، ج 2، ص 90؛ تفسير روح المعاني، ج 4، ص 106.
38- قرآن، شوري، /36-39.
39- قرآن، زمر /18.
40- الميزان في تفسير القرآن، ج 18، ص 63.
41- تفسير الصافي، ج 2، ص 518؛ تفسيرالبيضاوي، ج 2، ص 365.
42- التبيان في تفسير القرآن، ج 9، ص 168.
43- «و امرهم شوري بينهم اي امرهم ذو شوري يعني يستشيرون في امورهم ولا يستبدون بآرائهم لخروجهم من انانيتهم و اعتماد کل علي الآخر في طلب الخير و بيانه له.» تفسير بيان السعادة في مقامات العبادة، ج 4، ص 49.
-
شنبه 11 اردیبهشت 1389
8:27 AM
نظرات(0)
علي دايي متولد ۱ فروردين سال ۱۳۴۸، بازيکن ايراني و از مشهورترين بازيکنان تاريخ تيم ملي فوتبال ايران است. تا پايان جام جهاني ۲۰۰۶ بازيکن اصلي و کاپيتان تيم ملي ايران بود. دايي ۱۰۹ گل ملي در کارنامه خود دارد و با فاصله زيادي بهترين گل زن بازيهاي ملي در تاريخ فوتبال جهان است. دايي سابقه بازي در تيم هاي آلماني هم چون بايرن مونيخ را دارد و به همراه اين تيم به نايب قهرماني جام باشگاه هاي اروپا دست يافته است. او اکنون در باشگاه سايپا به عنوان سرمربي تيم سايپا فعاليت مي کند.
باشگاهي
دايي، فوتبال را از باشگاه هاي کوچک شهر اردبيل هم چون استقلال اردبيل و شهرداري اردبيل آغاز کرد. او پس از قبولي در دانشگاه صنعتي شريف و اقامت در تهران به تيم تاکسيراني تهران پيوست. او سپس به بانک تجارت پيوست و در اين تيم بود که او مورد توجه بيشتري قرار گرفت و براي اولين بار به تيم ملي دعوت شد. دايي بعدها به پرسپوليس تهران و سپس السد قطر پيوست و از اين اين تيم راهي اروپا شد و همراه با کريم باقري به آرمينيا بيلهفلد باشگاه آلماني و خداداد عزيزي به اف سي کلن پيوست. مقصد بعدي او بايرن مونيخ آلمان بود. فرانس بکن بائر رييس باشگاه بايرن مونيخ علي دائي را براي اين باشگاه انتخاب کرد و وي را مهاجمي در سطح جهاني قلمداد کرد. حضور دايي در بايرن مونيخ آلمان نقطه اوج فوتبال او بود، زيرا پيش از آن حضور بازيکني ايراني در يک باشگاه معتبر نظير بايرن مونيخ سابقه نداشت. دايي به همراه بايرن مونيخ تا فينال جام باشگاه هاي اروپا رفت و در نهايت مدال نقره آن بازي ها را به دست آورد. گر چه دايي در بازي فينال به ميدان نيامد. او سپس به هرتا برلين آلمان پيوست و با پوشيدن پيراهن ۹ از اصلي ترين بازيکنان اين تيم بود. دايي با هرتا برلين هم در جام باشگاه هاي اروپا بازي کرد و دو بار دروازه چلسي و يک بار دروازه آث ميلان را گشود. حضور موفق علي دائي در باشگاه هاي اروپايي راه را براي بسياري از بازيکنان آسيايي از جمله هيده توشي ناکاتا و مهدي مهدوي کيا گشود. علي دايي با باشگاه سايپا به عنوان بازيکن و سرمربي تيم سايپا فعاليت خود را آغاز کرد. اين تيم توانست در خرداد ماه ۸۶ قهرماني ششمين ليگ برتر را به دست آورد. او هم زمان با قهرماني سايپا در روز ۲۸ مي ۲۰۰۷(۷ خرداد ۱۳۸۶) بازدن گل قهرماني سايپا که آخرين گل اقاي گل جهان بود از بازي کردن فوتبال براي هميشه خداحافظي کرد. علي دايي در سال هاي اخير همواره بازيکن اصلي ايران و کاپيتان اين تيم بوده است. او بيشترين بازي ملي و بيشترين گل زده تاريخ تيم ملي را دارد(گل هاي زده او در ميان تمام تيم هاي جهان نيز اول است). او در جام ملت هاي آسيا ۱۹۹۶ امارات به همراه باقري و عزيزي از بهترين ستارگان ايران بود. او در بازي معروف ايران و استراليا در بازي پلي اف مقدماتي جام جهاني ۱۹۹۸ فرانسه پاس گل دوم ايران را براي خداداد عزيزي ارسال کرد و اين گل باعث راهيابي ايران به جام جهاني شد. او به همراه ايران در دو جام جهاني ۱۹۹۸ فرانسه و ۲۰۰۶ آلمان به ميدان آمد و تا به حال در۵ بازي ايران در اين بازي ها شرکت کرده است. اين پاس دايي بود که زمينه گذار گل مهدوي کيا به آمريکا در جام جهاني ۹۸ شد. از نقاط اوج دوران ورزشي دايي را مي توان روز ۱۴ نوامبر ۲۰۰۴ دانست. او در اين روز و در مسابقات مقدماتي راهيابي به جام جهاني ۴ بار دروازه لائوس را گشود تا نام خود را به عنوان اولين فوتباليست تاريخ جهان که ۱۰۰ گل در بازي هاي ملي به ثمر رسانده ثبت کند. علي دايي در ليگ برتر ايران در سال ۱۳۸۶ به عنوان سرمربي و بازيکن توانست تيم سايپا را به قهرماني برساندو توانايي هاي خود را به رخ منتقدان بکشد و بر افتخارات خود بيافزايد.
تيمهاي باشگاهي
▪ سلمان آباداردبيل، تاکسي راني، بانک تجارت، پرسپوليس(ايران).
بهترين گلزن در بازي هاي بينالمللي
وي يکي از بهترين گلزنان تاريخ فوتبال و نفر اول در ليست گلزنان بينالمللي است. او هم چنين بهترين گلزن در تاريخ بازي هاي آسيايي است. در دور مقدماتي جام جهاني سال ۱۹۹۸ هم، او با به ثمر رساندن 38 گل در 56 بازي در رتبهي اول قرار داشت. در سال ۱۹۹۶ با به ثمر رساندن ۲۰ گل، دايي به عنوان بهترين گلزن در بازي هاي بينالمللي توسط فدراسيون تاريخ و آمار فوتبال(IFFHS) معرفي گرديد. در ضمن دايي اولين گلزن آسيايي جام باشگاه هاي اوروپا است از جمله گل هاي بيادماندني او دوگل او به چلسي و تک گل او به ميلان ACدر ليگ قهرمانان اروپا که باعث صعودتيم هرتابرلين به مرحله بعد ليگ قهرمانان شد.
زندگي شخصي
علي دايي در اردبيل متولد شد. او بعدها به دانشگاه صنعتي شريف راه يافت و ليسانس خود را در رشته متالورژي دريافت کرد. علي دائي علاوه بر فوتبال در تجارت نيز مردي موفق بوده است. وي گرداننده چندين شرکت بزرگ و رستوران هاي متعدد است. دائي هيچ گاه از خرج کردن ثروت خود در راه کمک به افراد بي بضاعت و امور خيريه دريغ نورزيده است. اين فوتباليست برجسته ايراني طي سال هاي اوج فوتبال خود بارها در مسابقات فوتبال با نيات خيرخواهانه به ميدان رفته است، از جمله در ديدار ستارگان فوتبال جهان و تيم منتخب بوسني با همراهي روبرتو باجو و ديگر ستاره هاي افسانهاي فوتبال. او هم چنين همراه بامادلين آلبرايت و ديويد بکام با سازمان يونيسف همکاري داشته است. دايي هم چنين داراي تابعيت دوگانه ايراني و آمريکايي است.
عضويت در فيفا
علي دائي توانست براي اولين بار يک بازيکن ايراني باشد که عضو کميته بين المللي فوتبال فيفا گردد و فوتبال ايران را در عرصه بين المللي مطرح کند.
▪ آرمينيا بيلهفلد، بايرن مونيخ، هرتابرلين(آلمان).
▪ السد(قطر).
▪ پرسپوليس، صبا باتري(ايران).
▪ سايپا تهران.
-
جمعه 10 اردیبهشت 1389
4:33 AM
نظرات(1)
دو گوشه نما برای سال همت مضاعف و کار مضاعف فراهم شده است.
این گوشه نماها (لوگوهای حمایتی) را می توانید در بالا، گوشه ی راست یا چپ صفحه ی وبلاگ یا سایت خود قرار دهید. برای دریافت برای سلامتی امام عصر ارواحنا فداه صلواتی بفرستید و روی لینک زیر کلیک کنید
دریافت كد در ادامه مطلب
اللهم عجل لولیک الفرج
-
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1389
8:13 AM
نظرات(0)