▪ نکته:هنگام مطالعه چشمان خود را در طول سطور حرکت دهید و نه سر خود را.
▪ نکته: برای کاهش مکث ها و توقفها میبایست حوزه دید خود را افزایش دهید. برای این منظور شما باید سعی کنید تا تصاویر واقع در گوشه چشمان خود را بدون اینکه بطور مستقیم به آنها نگاه کنید،ببینید.
▪ نکته:اجازه ندهید حین مطالعه دیدتان دچار سرگردانی گردد.
▪ نکته: ثابت شده که دسته بندی واژه ها قوه ادراک و فهم را افزایش میدهد. بطور کلی مفهوم را آسانتر میتوان از یک دسته واژه استخراج کرد تا از کلمات منفرد و حتی حروف تک.
-
پنج شنبه 12 آذر 1388
11:02 AM
نظرات(0)
توضيح مرگ به كودكان يكى از سخت ترين كارها براى اولياست، بخصوص هنگامى كه خود آنها با غم مرگ عزيزى دست به گريبان هستند. اما مرگ يك بخش غير قابل انكار از زندگى است و چه بخواهيم و چه نخواهيم، از خيلى خردسالى، كودكان نسبت به آن كنجكاو مى شوند و به فهميدن و پرسيدن درباره روشهايى كه احساس غم مربوط به آن را به طور طبيعىنشان بدهد، علاقه مند هستند، روشهايى كه بزرگترها عزادارى مى نامند.
-
پنج شنبه 12 آذر 1388
11:02 AM
نظرات(0)
اما دكتر احمد جليلى، رئيس انجمن علمى روانپزشكان ايران و مؤلف كتاب «شناخت بيمارى هاى روانى» كوشيده است به زبان ساده موضوع بيمارى هاى روانى را به بحث بگذارد، آنچه در ادامه مى آيد خلاصه اى از مباحث اين كتاب است.
مؤلف در مقدمه كتاب با بيان اين كه تشخيص اختلال روانى به آسانى ممكن نيست، تفاوت معيارهاى تشخيص اين بيمارى ها در جوامع و زمان هاى مختلف را گوشزد مى كند و معتقد است هرگاه شخصى احساس كند زندگى از نظر احساسى و هيجانى، آن طور كه مطابق ميل اوست نمى گذرد و احساس ناراحتى كند و اطرافيان فرد متوجه شوند او از نظر رفتارى از معيارهاى طبيعى جامعه خارج شده در اين حالت «شايد» بتوانيم بگوييم فرد دچار اختلال روانى شده است، ضمن اين كه اختلال خواب، اختلال اشتها و اختلال انرژى نشانه هاى مشتركى از اختلالات روانى هستند.
* جامعه انگ مى زند
همانطور كه انتظار مى رود و در كتاب نيز به آن اشاره مى شود يكى از مشكلات عمده بيماران روانى، انگ زدن جامعه به آنها است. يكى از دلايل عمده عدم مراجعه به موقع براى درمان بيماران، باورهاى باطلى است كه درباره مفهوم بيمارى روانى در ذهن مردم ايجاد شده است.
* نخبگان و بيمارى هاى روانى
مؤلف براى عادى سازى ذهن مخاطب درباره بيمارى هاى روانى مثالى از نخبگان علمى و فرهنگى مى زند؛ پروفسور جان نش، برنده جايزه نوبل ادبيات (۱۹۶۰) كه مبتلا به اسكيزوفرنى بود.
* نشانه ها
به اعتقاد نويسنده، نشانه هاى بيمارى روانى را از سه زاويه «عينى» (ديگران)، «ذهنى» (فرد) و «روانپزشك» مى توان بررسى كرد. در بخشى از كتاب به اين سؤال كه «چند نشانه براى تشخيص بيمارى معينى كفايت مى كند » پرداخته مى شود: «اگر كسى يك روز احساس افسردگى كرد نمى توان گفت به بيمارى افسردگى دچار شده، مگر اين كه دو هفته به طور مداوم يك دسته از علائم افسردگى (كاهش علاقه ها، كاهش وزن، اختلال خواب، بى قرارى و...) را نشان دهد.
* اعتراف
در بخش ديگرى از كتاب «شناخت بيمارى هاى روانى» به اين واقعيت تلخ اشاره مى شود كه بيمارى هاى روانى در جامعه پزشكى ما به درستى شناخته نشده اند: «در جامعه پزشكى فكر مى كنند روانى كسى است كه حتماً اختلال عمده اى در رفتارش ديده شود... اما اكثر بيماران روانى موقع مراجعه از نظر شكايت تفاوتى با بيماران جسمى ندارند، از نظر ظاهر و باطن هم تفاوت چشمگيرى ندارند.»
* اختلال شخصيت
به زعم نويسنده «اختلال شخصيت» زمانى پيش مى آيد كه فرد به هر علتى توان انطباق خود را با محيط از دست مى دهد و يا به اندازه كافى توانايى ندارد تا هماهنگى لازم را ميان رويدادها و عواطف و رفتار خودش به وجود آورد. از طرفى اختلالات شخصيت از نوجوانى شروع مى شوند و شكل مى گيرند و اغلب در تمامى عمر با شخص همراه هستند. اين نابهنجارى ها زندگى شخص را رنگ آميزى مى كنند. معمولاً درمان اين حالات دشوار است و زمان درمانى طولانى و همين طور دارودرمانى دراز مدت را طلب مى كند.
مهمترين اختلال هاى شخصيت عبارتند از: اختلال شخصيت پارانوئيد، نمايشى، اسكيزو تايپال (خرافه پرست)، اسكيزو ئيد (گوشه گير)، مرضى، خودشيفته، وسواسى و ضداجتماعى و...
* عوامل زمينه ساز، آشكارساز و تداوم بخش
وراثت، پرورش جنين، تولد، دوران كودكى و مجموعه حوادث و رويدادها از عوامل زمينه ساز بيمارى هاى روانى هستند و رويدادهاى مهم زندگى (امتحان، طلاق، اختلافات خانوادگى، مشكلات مالى، مرگ عزيزان و...) عوامل آشكارساز در بيمارى هاى روانى به شمار مى روند. دكتر جليلى عوامل تداوم بخش را با مثالى توضيح مى دهد. يك ورشكسته مالى كه دچار افسردگى شده، از طرفى چك هاى برگشتى، اخطاريه هاى دادگاه، سفته هاى پرداخت نشده، مراجعه پى در پى و سخت گيرانه طلبكارها بر دامنه بيمارى و تداوم آن مى افزايد.
* تربيت والدين و بيمارى هاى روانى
تجربه هاى كودكى و نوجوانى و بلوغ، عوامل مؤثر در سلامت روان يك فرد است، از طرفى براى شكل گيرى «من» و «من برتر» شخصيت كودك بايستى والدين از بايدها و نبايدها استفاده كنند نه اين كه «بچه بايد آزاد باشد وگرنه عقده اى بار مى آيد.»
در اين كتاب از شيوه تربيتى آزاد در آمريكا نام برده مى شود كه اختلالات روانشناسى، جامعه شناسى و وقوع جرم را پيش كشيد، به گونه اى كه اسپاك، تئوريسين اين نظريه اعتراف كرد نظريه و توصيه اش غلط بوده است.
مسئله مهمى كه در اين بخش به آن پرداخته مى شود اين است كه «آمريت پدر و مادر نبايد حذف شود... از طرفى حتى اگر والدين توان برآورده كردن خواسته هاى فرزندان شان را داشته باشند جامعه چنين اجازه اى به او نمى دهد.» اشاره نويسنده به بى حد و حصار بودن خواسته ها در شيوه تربيتى است اما زمانى كه نوجوان يا جوان به تدريج وارد مناسبات اجتماعى مى شود و احساس مى كند ديگر نمى تواند فرمانرواى مطلق خواسته هايش باشد آن وقت است كه دچار بيمارى هاى روانى، اختلال هاى اجتماعى و خطاكارى مى شود.
* بيمارى روانى به طبقه خاصى تعلق دارد
دكتر جليلى با طرح دو نظريه «طبقه اجتماعى در ايجاد بيمارى هاى روانى مؤثر است» و «بيمارى هاى روانى باعث تغيير در طبقه شخص مى شود» معتقد است: فشارهاى روانى در طبقه فرودست ها و بالادست ها مشترك است اما شكل اين فشارها متفاوت است، به اين صورت كه در حلقه محروم، مشكلات اقتصادى و مالى مردم را زير فشار قرار مى دهد اما در طبقه مرفه، بى دردى و ناپروردگى، عامل بيمارى است: «طبيعتاً غم نان در طبقه مرفه نيست ولى حمايت هاى افراطى در دوران كودكى خود يك عامل بيمارى زا در ميان افراد مرفه جامعه است... در طبقه فرادست بى اشتهايى روانى بيشتر رواج دارد ولى در طبقه فرودست مردم به دنبال يافتن چيزى هستند تا آن را ببلعند تا از پا نيفتند.»
* رابطه جنسيت و بيمارى هاى روانى
از ديدگاه مؤلف زن ها به خاطر تفاوت هاى بيولوژيكى، فيزيولوژيكى، تفاوت هورمون ها، باردارى، زايمان (عاملى كه مى تواند بيمارى هاى پنهان زنان را آشكار كند) و عادات ماهانه نسبت به مردها بيشتر به برخى بيمارى هاى روانى مبتلا مى شوند اما عوامل ديگرى هم وجود دارد: «در جوامع مردسالار، سنت ها، عادات و قوانين به نحوى تنظيم شده يا مى شود كه معمولاً زنان را از نظر حقوقى يا عاطفى به مقدار زيادى در تنگنا و فشارهاى روانى قرار مى دهد.»
* جدى گرفتن احتمال خودكشى
داستان مستند عبرت انگيزى كه مؤلف بيان مى كند در ارتباط با آن دسته از خودكشى هايى است كه با هدف جلب توجه و زير فشار قرار دادن اطرافيان براى رسيدن به خواسته ها انجام مى شود و يادآورى اين نكته كه هميشه اين نوع خودكشى ها ختم به خير نمى شود: «خانمى با شوهرش مشكل داشت و سعى مى كرد با تهديد به خودكشى شوهرش را تحت فشار قرار دهد. شوهر هر روز ساعت ۵ بعدازظهر از سر كار به خانه برمى گشت، اين طور كه حدس زده اند اين خانم حوالى ساعت ۴ بعدازظهر مقدارى قرص خورده بود شايد به اين خيال كه شوهرش يك ساعت ديگر مى آيد و او را خواب آلوده مى بيند و او را به اورژانس بيمارستان مى رساند و مانند يكى دور مورد قبلى دل و روده اش را شست و شو مى دهد و سرانجام كار به خير و خوشى تمام مى شود و شوهر و اطرافيان تحت فشار قرار مى گيرند ولى از قضا آن روز براى شوهر مشكلى پيش مى آيد و تا ساعت ۹ شب به خانه برنمى گردد. آن روزها تلفن همراه وجود نداشت تا همسرش را در جريان قرار دهد. شوهر ديروقت به خانه مى رسد و زن را بيهوش و كف بر لب آورده مى بيند. او را به بيمارستان مى برد ولى ديگر دير شده بود و كار از كار گذشته بود.»
* درمان بيمارى هاى روانى
به زعم مؤلف، تحمل، صبر و حوصله كليدهاى درمانى بيمارى هاى روانى هستند. مهمترين شيوه هاى درمانى، دارودرمانى (۸۰ درصد درمان را انجام مى دهد)، روان درمانى، رفتاردرمانى، مددكارى اجتماعى، شوك درمانى و رفع مشكلات فرد در جامعه است... از سويى هيچ كدام از شيوه هاى درمان نبايد شيوه ديگر را در سايه قرار دهد و مثلاً تصور كرد دارو بد است و فقط با گفت وگو مى توان درمان شد.
مؤلف نسبت به شوك درمانى نيز جبهه نمى گيرد: «شوك درمانى يكى از قديمى ترين و مؤثرترين شيوه هاى درمان است. بايد گفت شوك درمانى به ناحق بدنام شده است. در اين روش جريان تخفيف يافته و هدايت شده الكتريسيته را از مغز بيمار در حالت بيهوشى عبور مى دهند. در فرآيند عبور الكتريسيته در مغز فعل و انفعالاتى صورت مى گيرد كه اختلالات عمده روانى را در فرد درمان مى كند، چگونگى جريان كنش و واكنش ها هنوز براى ما دقيقاً شناخته شده نيست ولى نتيجه رضايت بخش و مفيد است...»
-
پنج شنبه 12 آذر 1388
11:00 AM
نظرات(0)