-
پنج شنبه 17 دی 1388
6:29 AM
نظرات(0)
دوريس شرودر - ترجمه كاوه فيض اللهي:
اخلاق تكاملي مي كوشد بر شكاف ميان فلسفه و علوم طبيعي پل بزند. به اين ترتيب كه استدلال مي كند انتخاب طبيعي حسي اخلاقي را در انسان القا كرده است، طبعي براي نيك بودن. اگر چنين باشد اخلاق را مي توان همچون پديده اي كه ضمن تكامل موجوداتي اجتماعي و هوشمند خود به خود پديد مي آيد درك كرد و نه آن طور كه الاهي دانان يا فيلسوفان مي گويند، همچون نتيجه وحي الاهي يا كاربرد قواي ناطقه. از اين ديدگاه اخلاق به عنوان سازشي سودمند تفسير مي شود كه با فراهم ساختن امتيازي انتخابي شايستگي دارندگان خود را افزايش مي دهد. اين قطعاً با نگرش ادوارد ويلسون (E.Wilson) پدر زيست شناسي اجتماعي، تطبيق مي كند. ويلسون در فصل پاياني كتاب «سوسيوبيولوژي: تلفيق نوين» (1975) مي نويسد «اكنون دانشمندان و متخصصان علوم انساني همه بايد اين احتمال را در نظر بگيرند كه زمان آن فرا رسيده است تا اخلاق موقتاً از دست فيلسوفان خارج شده و زيست شناختي سازي شود.»چالشي كه پيش روي زيست شناسان تكاملي نظير ويلسون قرار دارد آن است كه نيكي1 را با ارجاع به نظريه تكامل تعريف كرده و سپس تبيين كنند چرا انسان بايد نيك باشد.
-
پنج شنبه 17 دی 1388
6:27 AM
نظرات(0)
-
پنج شنبه 17 دی 1388
6:25 AM
نظرات(0)