نتایج تحقیقات پژوهشگران استرالیایی نشان می دهد که غم ناشی از مرگ عزیزان به شدت بر روی ضربان قلب فرد داغدار تاثیر می گذارد و می تواند مشکلات زیادی را برای وی ایجاد کند. داغداری ناشی از مرگ یک فرد بسیار عزیز مثل شریک زندگی و یا فرزند نه تنها می تواند مشکلات روحی و غم و اندوه ایجاد کند بلکه می تواند یک خطر جدی برای قلب باشد. محققان دانشگاه سیدنی با هدف بررسی آسیبهای فیزیکی یک داغداری، تحقیقاتی را بر روی ۷۸ فردی که حداقل از دو هفته قبل زیر فشار غم از دست دادن یک عزیز بوده اند انجام دادند. در این آزمایشات، سطح ضربان قلب در تمام مدت شبانه روز کنترل شد و سپس این داده ها با اطلاعات مربوط به قلب افرادی که از غم از دست دادن عزیزان رنج نمی بردند مقایسه شد. به گفته این محققان، قلب افرادی که در یک موقعیت نرمال زندگی می کنند به طور متوسط ۷/۷۰ ضربه در دقیقه می زند. این درحالی است که تعداد ضربان قلب افرادی که در غم از دست دادن عزیزانی چون فرزند و یا همسر هستند ۱/۷۵ است که این ضربان قلب سریع یک پاسخ طبیعی به اضطراب یا غم است. اما این دانشمندان زمانی نسبت به این تغییر ضربان قلب حساس شدند که یک بی نظمی قلبی را در افرادی مشاهده کردند که به صورت داغدار به زندگی خود ادامه می دهند به طوریکه در بین افرادی که عزیزان خود را از دست داده بودند و به خاطر این از دست دادن به شدت داغدار بودند یک متوسط ۲۳/۲ مورد تپش قلب در اولین هفته های بعد از داغداری ثبت شد. درحالیکه در افرادی که در یک شرایط راحت زندگی می کردند به طور طبیعی ۲۳/۱ مورد تپش قلب به ثبت رسید. نتایج این تحقیقات همچنین نشان داد که پس از یک دوره حدود شش ماه، قلب افراد آسیب دیده از یک داغداری به حالت طبیعی بازگشت اما غم حاصل از این داغ برای مدت زمان بسیار طولانی تر حتی برای همیشه می تواند باقی بماند. این تیم استرالیایی در این بررسیها دریافتند که در میان افراد آسیب دیده از داغداری، سطح افسردگی برابر با ۳/۲۶ است درحالیکه در بین داوطلبان غیرداغدار رقم افسردگی برابر با ۱/۶ است همچنین افسردگی در میان بیوه ها و والدینی که فرزند خود را از دست داده بودند ۳ برابر بیشتر از کسانی بود که با این نوع دردها آشنا نیستند.
-
چهارشنبه 1 دی 1389
6:09 PM
نظرات(0)
عشق واقعي را بايد شناخت، آن را محترم شمرد و به آن اعتماد کرد. عشق، احساسي بسيار قوي، قدرتمند و سرشار از انرژي فراوان است که هم چون آتشي وجود انسان را دربر گرفته و تمام ابعاد زندگي او را تحت تأثير خود قرار مي دهد. آيا بسياري از مردم قادرند بين عشق واقعي، عشق کاذب، مجازي و شيفتگي، تفاوت بگذارند و آن ها را از هم تميز دهند؟ عشق راستين، صبور و بردبار است و به دنبال شناخت بوده و با مرور زمان به وجود مي آيد بيشتر مردم، عشق را نمي شناسند و جاذبه جنسي يا عشق کاذب و کور را با عشق و شور واقعي زندگي اشتباه مي گيرند؛ عشق هيجاني و احساسي، در قلب جاي دارد در حالي که جاذبه هاي ظاهري مقطعي و کوتاه مدت مي باشد. آيا مشکلات و مسائل زندگي مشترک بدون دانش همسرداري و کسب آگاهي و مهارت هاي لازم و رفع ديگر نيازها، فقط با عشق، قابل حل هستند؟ به عبارت ديگر، اگر پايه و اساس زندگي مشترک شما، بدون آگاهي هاي لازم و رفع ديگر نيازها، فقط عشق باشد ولي شناخت کافي به نيازهاي آشکار و پنهان خود و همسرتان نداشته باشيد و نتوانيد آن نيازها را به صورت درست، ارزيابي کرده و برطرف سازيد، در طولاني مدت، آيا مي توانيد پاسخ هاي مثبتي از همسر خود دريافت کنيد و به پايداري و دوام عشق، اميد ببنديد؟ باورهاي عمومي بسياري از مردم جوامع مختلف اين است که: با عشق است که زن و شوهر ها در کنار هم مي مانند. با عشق است که زوجين همديگر را خوشبخت مي کنند. با وجود اين همه مشکل، با عشق مي توان شادمانه زندگي کرد. با عشق است که زن و شوهر يکي مي شوند. در زندگي زناشويي ايدهآل، هيچ مشکلي وجود ندارد. در حالي که همين باورها و افسانه هاي ازدواج اگر مبناي درستي نداشته باشند، انتظارات غير واقع بينانه ايجاد کرده و خود باعث مشکلات فراوان مي شوند. فلسفه اصلي ازدواج هاي امروزي، علاوه بر تداوم نسل، رفع نيازهاي احساسي و عاطفي، جنسي، مالي، حمايتي، استقلالي و... مي باشد. به عبارت ساده، ازدواج و انتخاب همسر به منظور تشکيل زندگي مشترک، براي رفع نيازهاي فوق الذکر زن و مرد صورت مي پذيرد. براي رفع اين نيازهاست که زن و مرد، به آگاهي و کسب مهارت هاي لازم همسرداري احتياج دارند. چون مهر، محبت و عشق، گل سرسبد احساس و عاطفه انسان است، بنابراين وقتي زوج ها زندگي مشترک را شروع مي کنند، هر کدام از ديگري مهر، صميميت، وفاداري و عشق بي قيد و شرط مي خواهد و هريک به صورت مستقيم يا غيرمستقيم انتظار دارد ديگر نيازهاي آشکار و نهانش نيز توسط همسرش برآورده شود. پرسش اين است: «آيا فقط عشق و علاقه مي تواند جايگزين آگاهي شده و پاسخگوي همه نيازها باشد؟» چون مهر، محبت و عشق، گل سرسبد احساس و عاطفه انسان است، بنابراين وقتي زوجها زندگي مشترک را شروع مي کنند، هر يک به صورت مستقيم يا غيرمستقيم انتظار دارد ديگر نيازهاي آشکار و نهانش نيز توسط همسرش برآورده شود. ازدواج زماني موفق به حساب مي آيد که اصول همسرداري را بدانيم و آگاه باشيم که با هم کاري دوطرف، نيازهاي زن توسط شوهر و نيازهاي شوهر توسط همسرش برطرف مي شود و اين امر فقط با کسب آگاهي و مهارت هاي لازم و برطرف کردن نيازهاي يکديگر(نيازهاي احساسي، عاطفي جنسي، مالي، حمايتي و استقلالي و...) امکان پذير است. به دختران و پسران به اين علت توصيه مي شود که آگاهي هاي خود را براي همسرداري و زندگي مشترک، هر چه بيش تر بالا ببرند تا بتوانند در زندگي زناشويي، به رفع نيازهاي خود و همسر شان بهصورت درست بپردازند و بتوانند همسر و خود را در مسير آرامش، شادابي، پيشرفت، ترقي و خوشبختي واقعي قراردهند. هماهنگي«عشق» و«آگاهي» و رفع نيازهاست که به زندگي مشترک شادابي، جذابيت و بالندگي مي بخشد. مهر، محبت و دلدادگي بدون آگاهي، به طور معمول در کوتاه مدت، زيبايي و جذابيت هاي خاص خود را دارد ولي براي داشتن زندگي مشترک پرطراوات و غني در طولاني مدت، علاوه بر عشق، به دانش و آگاهي همسرداري نيز نياز مبرم است چرا که عشق، بخشي از نيازهاي يک زندگي مشترک موفق را تشکيل مي دهد و به تنهايي نمي تواند ديگر نيازهاي زناشويي را که بسيار گسترده هم هستند، جواب گو باشد.
-
چهارشنبه 1 دی 1389
6:05 PM
نظرات(0)
- نحوه تصميم گيري: ازدواج به نوعي، رسيدن به يک تفاهم مشترک است که طي گفتگو و صحبت هاي في مابين حاصل مي شود، در اين تبادلات کلامي در عمل نيز بايد متعادل باشيد، بنابراين قبل از ازدواج، با مطرح کردن افکار و تصميم هاي خود، دريابيد که طرف مقابل نيز در اين موارد با شما هم عقيده است يا خير؟ البته با صحبت، گفتگو و از همه مهم تر دقّت در شنيدن صحبت هاي طرفين، بسياري از اين اختلافات نمايان و شايد هم قابل حل باشد. - وظايف در زندگي: در مورد نگاه خود به وظايف و زندگي مشترک، آشکارا صحبت کنيد، بنا به وضعيت اجتماعي و اقتصادي متفاوت با دهه هاي گذشته، به نوعي شايد نتوان خيلي مرز مشخصي براي اين وظايف و مسئوليت ها تعيين کرد و ناخودآگاه باعث بروز مشکل در آينده مي شود، بنابراين ديدگاه خود را قبل از ازدواج مشخص کنيد. - فرزند در زندگي: در مورد علاقه به بچه دار شدن و تعداد آن به توافق برسيد؟ فرزند، بخشي از زندگي مشترک است، از آن جايي که هر فردي در اين مورد و نحوه ي تربيت فرزندان خود، نظري متفاوت دارد و اين مسأله خود به نوعي يکي از دلايل ايجاد تنش در کانون خانواده است، بنابراين قبل از ازدواج ديدگاه ها و افکار خود را در اين زمينه با يکديگر مطرح کنيد و به توافق برسيد. - عقايد و باورها: شايد با کمي آشنايي فکر کنيد که گمشده ي خود را در زندگي پيدا کرديد، امّا حقيقت اين است که عدم شناخت عقايد ديني، باور ها و ارزش هاي طرفين، يکي از مهم ترين عوامل بروز چالش ها در زندگي زناشويي مي باشد. صادقانه، قبل از ازدواج، عقايد، باورهاي خود را بازگو و در عمل نشان دهيد، چرا که با گذشت چندي از زندگي مشترک و به خصوص در تربيت فرزندان، عدم تفاهم در اين مورد موجب بروز مشکلاتي مي شود و شايد هم ديگر نتوانيد يکديگر را تحمّل کنيد، البته همواره به ياد داشته باشيد در زندگي مشترک انعطاف پذيري و گذشت امري ضروريست. - حس مسئوليت و بودن در کنار خانواده: با خود کنار بياييد، يکي از پايه هاي لازم براي دوام زندگي زناشويي، وقت
-
چهارشنبه 1 دی 1389
5:56 PM
نظرات(0)