يکي از مهم ترين و مفيدترين تکنيک هاي ادبي که شعر شاعر را در جايگاه خويش قرار مي دهد و ذهن جامعه را به خود جذب مي کند، تصويرسازي در شعر است. تصويرسازي از تکنيک هاي خاص در شعر به شمار مي رود. به طوري که اين نوع ويژگي در شعر هر شاعري که تراوش و خودآرايي نموده، اهميت و ارزش معنايي شعر شاعر را رسانده است. از زوايه اي ديگر نيز مي توان گفت که شعرايي که از سبک ناتوراليسم(طبيعت گرايي) بهره مي جويند، سهم بيشتري را در اين زمينه به خود اختصاص داده اند. شعرايي از قبيل حافظ، سعدي، مولوي، صائب، سهراب سپهري که با شناخت با روحيات طبيعت تصويرسازي کرده اند. تصويرسازي در شعر نياز به شناخت و مهارت زيادي دارد. يعني به بياني تا زبان و ويژگي هاي طبيعت با شاعر آشنا و به تعبيري دوست و رفيق نشوند امکان تصويرسازي ميسر نخواهد افتاد. مي توان گفت که چند فاکتور مهم در جهت تصويرسازي براي شاعر حياتي است: سواي از اين موارد که ذکر شد، بايد گفت که تصويرسازي به دو نوع خود را نمايان مي سازد. نخست اين که شاعر درصدد است که با انتخاب مواد و مصالح خود ساختمان شعر را جوري طراحي کند که مخاطب در تفهيم آن با مشکلي مواجه نگردد. يعني فهم شعر را با تلاش و کوشش فراوان در سطح بياورد تا ديد مخاطب به دنبال جستجو نباشد به مانند خيلي از شعرهاي حافظ و سعدي و دوم اين که شاعري مي کوشد تا مفهوم شعر را به عمق شعر ببرد و خواننده را به جستجو و کنکاش وادارد که به اين گونه شعر نيز مي توان سهل ممتنع گفت و اين گونه سبک را بيشتر مي توان در شعر سهراب سپهري و سرودهاي آزاد(موج نو) مشاهده کرد. به گونه اي که مخاطب در ابتدا تصور مي کند که شعر داراي مفهوم و پيام نيست، اما با کمي تامل و تعمق در دل شعر به نکاتي ارزنده و تصاويري شگفت برانگيز دست مي يابد. دکتر جانسون انگليسي اديب بلند پايه همين قرن، معتقد است که شاعر بايد دنيا را از آن چه هست بهتر نشان دهد و تولستوي در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم مي گويد: هنر جهان پسند همواره ملا ک ثابت و معتبري با خويش دارد و آن ملا ک، معرفت ديني و روحاني است. در تصديق و تاييد اين دو نظريه از اين دو دانشمند محبوب و بزرگ بايد گفت که آري هنر يعني همان تصوير. البته تصويري که با خود تصاويري نو و تازه را ارائه مي دهد و از معرفت و ويژگي هاي روحاني و معنوي نيز برخوردار باشد. به نحوي که هر شاعري از ويژگي هاي روحاني و هنري خلا ق بهره مند نباشد، احساسات و ويژگي هاي عاطفي و رواني خود و ديگران را به راحتي درک نخواهد کرد، به بياني نبود اين محاسن او را برنمي انگيزد که به شناخت و توصيف و تحليل و تمجيد واقعيات بپردازد. از ديدگاهي ديگر مي توان گفت يکي از خلاقيت ها و واقعيات بي بديل انسان که او را از ساير موجودات متمايز مي دارد، همين قدرت تصويرسازي است. چون تصويرسازي از بستري به نام ذهن نشات مي گيرد و البته در حافظه ضبط و نگاهداري مي شود. يعني انسان هر آن چه را که در گذشته ديده يا احساس کرده است، در ياد او مي ماند و آن را براي ديگران شرح مي دهد. با اين تفاوت که اين نوع قدرت گيرايي و ضبط خاطرات در حافظه شعرا چند برابر است و البته شاعر با وسعت نگاهي که نسبت به محيط پيرامون(اجتماعي و طبيعي) دارد، در تصوير سازي، شخصيتي متفاوت جلوه مي نمايد و اين مي تواند به دو دليل عمده صورت پذيرد. نخست اين که شاعر به سطح مسايل فکري نمي کند، بلکه بيشتر سعي در پيدايي عمق اشيا دارد. دوم اين که معرفت روحي و فکري آن علا وه بر بيروني، دروني نيز هست. بنابراين ديدن اشيا و ساير موجودات براي هر ديدگاني قابل ديدن است، اما درک عمق اين اشيا و ... تنها کار شاعر است و نه افراد عادي. با اين تفاصيل آن چه حاصل مي آيد، اين که تصوير سازي در شعر از ويژگي هاي لا زم و ضروري شاعر است که بايد در جهت شکوفايي و بالندگي آن مبني بر سمبل شدن شعر بکوشد.
۱) دارا بودن احساس لطيف و کنجکاو.
۲) علاقه و عشق وافر به طبيعت و اشياي طبيعي.
۳) قدرت برقراري ارتباط بين زبان شعار با زبان طبيعت(که اين کار از تکنيک هاي منحصر به فرد شاعر است) کما اين که خيلي از شعرا طبيعت و روحيات و رفتارهاي آن را مي شناسند، ولي در برقراري با آن و ايجاد فرهنگي به نام تعامل، عاجز هستند.
۴) نزديک کردن محتوا و ساختار(ظاهر) شعر توسط شاعر در جهت ارائه تصوير زيبا.
-
شنبه 12 تیر 1389
8:51 AM
نظرات(0)
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ما سوا فکندی همه سایه ی هما را
داستان غدير خم
سال دهم هجرت بود و پيامبر از آخرين سفر حج خود باز مي گشت، گروه انبوهي كه تعدادشان را تا صد و بيست هزار رقم زده اند او را بدرقه مي كردند تا اين كه به پهنه بي آبي به نام غدير خم رسيدند.
نيم روز هيجدهم ذي الحجه بود كه ناگهان پيك وحي بر رسول خدا صلی الله عليه و آله نازل شد و از جانب خدا پيام آورده كه: «اي رسول آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده به گوش مردم برسان و اگر چنين نكني رسالت او را ابلاغ نكرده اي و خداوند تو را از گزند مردمان حفظ خواهد كرد» پيامبر دستور توقف دادند و همگان در آن بيابان بي آب و در زير آفتاب سوزان صحرا فرود آمدند و منبري از جهاز شتران براي پيامبر ساختند و رسول خدا بر فراز آن رفته و روي به مردم كردند. ابتدا خداي را سپاس فرموده و از بديهاي نفس اماره به او پناه جست و فرمود: اي مردم بزودي من از ميان شما رخت بر مي بندم، آنگاه مي افزايد چه كسي بر مومنين در ارزيابي مصلحت ها و شناخت و تصرف در امور سزاوارتر است همه يك سخن مي گويند خدا و پيامبر داناترند.
رسول گرامي مي فرمايد: آيا من به شما از خودتان اولي و سزاوارتر نيستم و همگان يك صدا جواب مي دهند كه چرا چنين است. آنگاه فرمود: من دو چيز گرانبها در ميان شما مي گذارم يكي ثقل اكبر كه كتاب خداست و ديگري ثقل اصغر كه اهل بيت منند. مردم، بر آنان پيشي نگيريد و از آنان عقب نمانيد. آنگاه دست علي (ع) را در دست گرفت و آن قدر بالا برد كه همگان او را در كنار رسول خدا ديدند و شناختند. سپس فرمود: خداوند مولاي من و من مولاي مؤمنان هستم و بر آنها از خودشان سزاوارترم. اي مردم هر كس كه من مولا و رهبر اويم اين علي هم مولا و رهبر اوست و اين جمله را سه بار تكرار كرد و چنين ادامه داد: پروردگارا، دوستان علي را دوست بدار و دشمنان او را خوار. خدايا علي را محور حق قرار ده و سپس فرمود: لازم است حاضران اين خبر را به غايبان برسانند. هنوز اجتماع به حال خود باقي بود كه دوباره آهنگ روح بخش وحي گوش جان محمد صلي الله عليه و آله را نواخت كه: «امروز دينتان را برايتان كامل نمودم و نعمت خود را بر شما به پايان رساندم و اسلام را به عنوان دين برايتان پسنديدم» و بدين سان علي (ع) از جانب خداوند براي جانشيني پيامبر (ص) برگزيده شد.
در ميان اصحاب رسول خدا (ص ) 110 نفر، در ميان تابعين 84 نفر، در ميان علماى قرن دوم هجرى 56 نفر، در ميان علماى قرن سوم هجرى 92 نفر، در ميان علماى قرن چهارم هجرى 43 نفر، در ميان علماى قرن پنجم هجرى 24 نفر، در ميان علماى قرن ششم هجرى 20 نفر، در ميان علماى قرن هفتم هجرى 21 نفر، در ميان علماى قرن هشتم هجرى 18 نفر، در ميان علماى قرن نهم هجرى 16 نفر، در ميان علماى قرن دهم هجرى 14 نفر، در ميان علماى قرن يازدهم هجرى 12 نفر، در ميان علماى قرن دوازدهم هجرى 13 نفر، در ميان علماى قرن سيزدهم هجرى 12 نفر، در ميان علماى قرن چهاردهم هجرى 19 نفر.
حديث غدير در کتب معتبر اهل سنت از جمله در کتاب «مسند» امام احمد حنبل، در «سنن» ترمذى، «مسند احمد» و در «مستدرك» حافظ ابن عبداللّه حاكم نيشابورى به مضامين مختلف ذکر شده است.
-
چهارشنبه 2 تیر 1389
7:51 AM
نظرات(0)
«اى مردم! اكنون فرشته وحى بر من نازل گرديد و اين آيه را آورد: «اَلْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ ديناً(15); امروز دين شما را كامل نمودم، و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را براى شما يگانه آيين انتخاب كرده و پسنديدم.»
در اين موقع صداى تكبير پيامبر(صلى الله عليه وآله) بلند شد. و فرمود:
«خدا را سپاس مى گذارم كه آيين خود را كامل كرد و نعمت خود را به كمال رسانيد، و از وصايت و ولايت و جانشينى على پس از من خشنود گشت.»
سپس پيامبر(صلى الله عليه وآله) از آن نقطه مرتفع فرود آمد و به على(عليه السلام) فرمود:
«در زير خيمه اى بنشين، تا سران و شخصيّت هاى بارز اسلام با تو بيعت كنند و تبريك گويند».
پيش از همه، شيخين (عمر و ابوبكر) به على(عليه السلام) تبريك گفتند و او را مولاى خود خواندند!
حسان بن ثابت، فرصت را مغتنم شمرد، با كسب اجازه از محضر پيامبر(صلى الله عليه وآله)، اشعارى سرود و در برابر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)خواند، كه ما فقط دوبيت آن را در اينجا نقل مى كنيم كه بسيار گوياست:
فقال لَهُ قم يا علىُّ فانّنى
رضيتك من بعدى إماماً و هادياً
فمن كنت مولاه فهذا وليّه
فكونوا له اتباع صدق موالياً
يعنى: «به على فرمود برخيز كه من تو را براى جانشينى و راهنمايى مردم پس از خويش انتخاب كردم.
هر كس من مولا و سرپرست او هستم على مولاى او است و شما در حالى كه او را از صميم دل دوست مى داريد، از پيروان او باشيد».(16)
اين حديث از بزرگ ترين شواهد بر فضيلت و برترى امام على(عليه السلام) بر تمام صحابه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) بوده است.
حتّى اميرمؤمنان، در مجلس شوراى خلافت -كه پس از درگذشت خليفه دوّم منعقد گرديد(17)- و نيز در دوران خلافت عثمان، و ايّام خلافت خويش; به آن احتجاج كرده است.(18)
از اين گذشته، شخصيّت هاى بزرگى مانند حضرت زهرا(عليها السلام)، همواره به اين حديث در برابر مخالفان و منكران مقام والاى على(عليه السلام) استدلال كرده اند.
-
چهارشنبه 2 تیر 1389
7:49 AM
نظرات(0)