1.در شگفتم از بخيل :به سوي فقري مي شتابد که از آن مي گريزد و سرمايه اي را از دست ميدهد که
-
یک شنبه 15 فروردین 1389
6:57 AM
نظرات(0)
داستان در باره ی دکتر مصدق ماجراي ملي شدن صنعت نفت تشکيل شود ، دکتر مصدق با هيات همراه زودتر از
مي گويند زماني که قرار بود دادگاه لاهه براي رسيدگي به دعاوي انگليس در
موقع به محل رفت . در حالي که پيشاپيش جاي نشستن همه ي شرکت کنندگان
تعيين شده بود ، دکتر مصدق رفت و به نمايندگي هيات ايران روي صندلي
نماينده انگلستان نشست .
قبل از شروع جلسه ، يکي دو بار به دکتر مصدق گفتند که اينجا براي نماينده
-
یک شنبه 15 فروردین 1389
6:55 AM
نظرات(0)
چون كار (جنگ ) به امام حسين (ع ) تنگ و سخت شد و يگانه و تنها ماند، به خيمه هاى فرزندان پدرش روى آورد. آنها را از ايشان خالى و تهى ديد. سپس به خيمه هاى اصحاب و يارانش التفات نموده و نگريست كسى از آنان را نديد، پس شروع و آغاز نمود به بسيار گفتن ((لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم )) (حركت و جنبشى و قوت و توانايى نيست جز به وسيله خداى بلند مرتبه بزرگ ) سپس به خيمه هاى زنان رقيه ، به خيمه فرزندش على زين العابدين (امام چهارم ) آمد وى را ديد به روى فرشى از پوست افتاده ، پس بر او در آمده و زينب نزد وى بوده كه پرستاريش مى نمود، چون على بن الحسين (ع ) به پدر بزرگوارش نگاه كرد، خواست حركت نموده و برخيزد، ولى از سختى بيمارى نتوانست . به زينب فرمود: مرا به سينه ات تكيه ده كه اين (امام ) پسر رسول خدا (ص ) است كه (اينجا) روى آورده ، زينب پشت زين العابدين نشست و آن حضرت را به سينه خود تكيه داد. امام حسين (ع ) از بيمارى فرزندش پرسيد و او خداى تعالى را حمد و سپاس مى نمود، سپس گفت اى پدر! امروز با اين منافقين و مردم دور و چه كردى ؟ امام حسين (ع ) به او فرمود: اى پسرم ! شيطان و ديو سركش بر ايشان غالب و چيره گشته و ذكر و ياد خدا را از اينان فراموش گردانيده ، و ميان ما و آنان آتش جنگ برو افروخته شد تا اينكه روى زمين خون جارى و روان شد. على (زين العابدين ) گفت : اى پدر! عمويم عباس كجاست است ؟ پس چون عمويش را از پدرش پرسيد، گريه زينب گلويش را گرفت (و نتوانست سخنى بگويد) و به برادرش نگريسته كه چگونه به فرزندش پاسخ خواهد داد، زيرا او را به شهادت و كشته شدن عمويش عباس آگاه نساخته بود، از بيم آنكه بيمارى اش شدت يافته و سخت گردد، پس امام حسين به او فرمود: اى پسرم ! عمويت كشته شد، و دو دستش را در كنار فرات جدا كردند.
-
یک شنبه 15 فروردین 1389
6:53 AM
نظرات(0)