گوش كردن دوسویه؛ پایه یادگیری در آغاز زندگی ما به طور طبیعی شنوندگان خوبی هستیم، در زمان كودكی و شیرخوارگی با نگاه كردن، گوش دادن، تقلید كردن و ارتباط برقرار كردن یادگیری را آغاز می كنیم و سخن گفتن را نیز دقیقاً از زمانی فرامی گیریم كه خوب شنیدن را آغاز می كنیم، اما چگونه می شود كه كودكان وقتی بزرگ می شوند به مراتب كمتر گوش می دهند و رفته رفته این خصوصیت را از دست می دهند تا جایی كه پس از مدتی فقط آن چیزی را كه دوست دارند می شنوند و از شنیدن و تمركز روی شنیده هایی كه برای آنها اهمیت ندارد پرهیز می كنند. گوش دادن یكسویه
در گوش دادن در دنیای واقعیات چه چیزی وجود دارد كه این قدر شنیدن و یادگیری را دشوار می كند
آنچه مسلم است این است كه شنیدن و تمركز برای شنیدن، آرامش كودكان را برهم می زند و از این رو برای آنان بالقوه یك تهدید محسوب می شود. كودكان برای یادگرفتن آموزه ها، كه غالباً به شكل دستوری از سوی بزرگسالان مطرح می شود مجبور به شنیدن هستند. آنها باید گوش بدهند تا توضیحات را یاد بگیرند، باید گوش بدهند تا به خاطر بیاورند، تشخیص بدهند و بفهمند و از آنجا كه انجام این كارها مستلزم این است كه آنان از امور و مسائل مورد علاقه خود چشم پوشی كرده و روی داده های دیگر متمركز شوند بنابراین وضع موجود آرامش كودكان را برهم زده و برای آنان احساس ناخوشایندی تولید می كند.
در سال های آغازین زندگی، یادگیری از طریق گوش دادن یكسویه انجام می پذیرد به این نحو كه كودك با گوش دادن به صداهای محیط و خانواده خود بدون هیچ اجباری دانسته ها را كسب می كند، او به تدریج آموخته های خود را حلاجی و سبك و سنگین كرده و در نهایت در كمال آرامش آنها را بر زبان آورده و یا به كار می بندد.در گوش دادن یا ارتباط یكسویه، یادگیری برای كودك با استفاده از كمترین سطح تمركز جبری و در حقیقت از نوعی كشف و شهود ناشی می شود.
او در ابتدا صداهای پیوسته محیط، نظیر صدای تلویزیون، جاروبرقی، موسیقی، آواز پرندگان، صدای عبور و مرور اتومبیل ها را می شنود. این اصوات در مغز او جاری می شوند بدون این كه آنها را از هم متمایز كند و تشخیص دهد كه هر كدام صدای چیست.
در مرحله بعد او براساس كشف و شهود به تدریج خاستگاه این اصوات را تشخیص می دهد و می تواند آنها را از یكدیگر تفكیك كند.
در گوش دادن یكسویه كودك احساس آرامش می كند. زیرا او در این هنگام مجبور نیست در برابر شنیده ها واكنشی نشان دهد، چیزی را از روی اجبار به خاطر بسپارد و یا سؤالی را پاسخگو باشد و در نتیجه چیزی وضعیت و آرامش او را تهدید نمی كند.
گوش دادن دوسویه
هر چند گوش كردن یكسویه پایه یادگیری محسوب می شود، اما آنچه كه بعدها برای یادگیری تحصیلی، علمی و مهارت های اجتماعی مطرح می شود گوش كردن دوسویه است و این همان چیزی است كه با عبور از سن خردسالی مطرح می شود و غالباً برای كودكان به ویژه در سال های اولیه تحصیل ناخوشایند، خسته كننده و عذاب آور است، زیرا آنان اولاً مجبور هستند از دنیای خوشایند كشف و شهود، گوش دادن یكسویه و دوست داشتنی های خود جدا شوند، ثانیاً مجبورند برای یادگیری روی یك موضوع ناشناخته تمركز كنند، ثالثاً موظفند اطلاعات به دست آمده را تشخیص دهند، درك كنند، در ذهن خود آن را پردازش كنند و در نهایت هر موقع كه از آنها خواسته شد، این اطلاعات را دوباره به خاطر بیاورند و یا آن را بازگو كنند و رابعاً در صورت ناموفق بودن در هر یك از این مراحل باید آمادگی سرزنش، تنبیه و محرومیت را داشته باشند.
در حالی كه در گوش دادن و یادگیری از طریق ارتباط یكسویه كودكان اولاً به سوی علاقه مندی ها و موضوعات خوشایندی كه توجه آنها را جلب می كند گرایش پیدا می كنند. ثانیاً آنان براثر كشف و شهود و بازی به اطلاعات جدید دست پیدا می كنند و ثالثاً هیچ فشار، اجبار، امتحان و یا تنبیهی انتظار آنان را نمی كشد.
راه حل
به نظر می رسد بهترین راه برای حل این مشكل ایجاد پیوند بین این دو روش یادگیری یعنی گوش كردن یكسویه و دوسویه باشد.
در حقیقت باید كمك كرد تا كودكان پیش از ورود به دبستان و آغاز تحصیل رسمی با «تمركز» به عنوان حلقه واسط بین این دو نوع گوش دادن آشنا شوند. در گام اول باید با افزایش توانمندی و تمایل كودكان به گوش دادن در تقویت تمركز آنان بكوشیم.
می توان با به كار بردن شیوه های مختلف در سنین خردسالی به راحتی كودكان را با تمركز و مهارت های گوش دادن آشنا كرد.
با فرزندمان صحبت كنیم و تا حد امكان مكالماتی را فراهم كنیم كه عاری از انتقاد، سرزنش، بازخواست و پیام های منفی دیگر باشد.
برای او كتاب بخوانیم و درباره مطالبی كه خوانده ایم با او صحبت كنیم تا او به طور غیرمستقیم با گوش دادن و فهمیدن آشنا شود.
زمانی كه برایش صحبت می كنیم به او نگاه كنیم. این كار او را تشویق خواهد كرد تا او نیز به ما نگاه كند و با دقت بیشتری به توضیحات ما گوش كند، این آغاز ارتباط غیركلامی و توانمندی برای خواندن غیرارادی و بی اختیار است.
او را به خواندن آوازها و شعرهای كودكانه تشویق كنیم، به ویژه آن دسته از شعرهایی كه در آن حركات كودك مكمل شعر است و كودك باید همزمان با شعر حركتی را به نمایش بگذارد و یا شعرهایی كه شامل مصراع های تكراری با ترجیع بند باشند، زیرا كودك هنگام یادگیری این اشعار و اجرای آن در برابر جمع به طور غیرمستقیم نیاز به تمركز، گوش دادن و فهمیدن دارد.
بازی، نقاشی، ورزش و گردش و هر كاری كه احتیاج به تمركز دارد.
گوش دادن به صداها و تمركز روی آن با چشم بسته در مكان های مختلف نظیر باغ ها، پارك ها، خیابان های شلوغ و یا گوش دادن به موسیقی و آهنگ های رادیو
بازی حدس زدن صدا، مثل «من كی هستم » كه در آن كودك باید صدای هر حیوان یا موضوعی را كه از آن تقلید می شود، شناسایی و توصیف كند.
مهمتر از همه گوش كردن به حرف كودك، كه به همین خاطر او گوش دادن به حرف های ما و دیگران را یاد خواهد گرفت.