تعريف مفاهيم مرتبط با توسعه
توسعه از مقوله مفاهيمي است كه به تعاريف اسمي يا مصداقي نياز دارند دراين نوع اصطلاحات بنيان تعريف مبتني برمعرفه ها يا مشخصه هايي است كه به مفهوم و عناصر متشكل آن نسبت داده مي شود. براين اساس براي تعريف توسعه بايد ديد كه اين اصطلاح به چه معرفه ها و مشخصه هايي دلالت ميكندو طبيعي است كه اين معرفه ها و مشخصه ها برحسب اين كه از چه منظري مثلاً اقتصادي ، سياسي ، اجتماعي و فرهنگي به توسعه نگريسته شود متفاوت خواهند بود. درسطح عمومي و مشترك اغلب مشخصه هايي كه ذيل مفهوم توسعه مي توان برشمرد با آن چه ذيل سه مفهوم پيشرفت، تكامل و نوسازي آورده ميشود، كم و بيش يكسان است هر چهار واژه ياد شده – كه دو تاي آن يعني پيشرفت و. تكامل قديمي ترو دو تاي ديگر يعني توسعه و نوسازي جديدترند- فرآيندي را توصيف مي كنند كه برگذاراز مراحل فرودين به مراحل فرازين دلالت دارد. درعرصه ي علوم اجتماعي و خاصه درجامعه شناسي اين فرايند گذار برمفهوم (( دگرگوني اجتماعي )) جوامع منطبق است.
تعريف مفاهيم مرتبط با نابرابري
اصطلاحات زمينه اي مرتبط بابحث نابرابري هاي اجتماعي را نظير همه اصطلاحات كليدي حوزه هاي متفاوت موضوعي در رشته هاي علوم اجتماعي ، از زاويه هاي مختلفي مي توان مورد توجه قرار دادو بسته به ديدگاه نظري دلالت هاي متفاوت و گاه حتي متعارضي را به آن نسبت داد. دربحث حاضر كوشش شده كه اصطلاحاتي رد حوزه موضوعي نابرابري اجتماعي گزينش و مطرح شوند كه بتوانند اولاً تصوير علي و تبيين روشني از عوامل موثر براين پديده و مولفه هاي اصلي آن به دست داده و ثانياً حتي المقدور برخي همبستگي هاي كاركردي ميان پديده هاي مرتبط با نابرابري هاي اجتماعي را بازگو كنند. به سخن ديگر ، اصطلاحات مطرح شده دراين مبحث به اين منظور به صورت يك مدل مفهومي و به نحوي دركنار هم چيده شده اند كه بتوانند چارچوب فكري ساخت مندي را براي توجه سيستماتيك به شالوده هاي نظري، عوامل و مولفه هاي نابرابري اجتماعي به دست دهند. نابرابري هاي اجتماعي هميشه مبتني بر نظام قشر بندي اجتماعي است كه به نوبه خود با پديده هاي اجتماعي طبقه ، تفكيك اجتماعي ، سلسله مراتب و تقسيم كار مرتبط است. نابرابري هاي اجتماعي موجود در نظام هاي قشر بندي قبل از هر چيز در معيارهاي زندگي منعكس مي شوند كه به نوبه ي خود با مفهوم فرصت هاي زندگي ارتباط دارند .تثبيت نابرابري ها در جوامع انساني بيش از هر چيز به نظام ارزش هاي اجتماعي بستگي دارد كه توزيع نابرابر قدرت در جامعه را ميسر سازد. قدرت، اقتدار وسلطه كه خود از خاستگاه هاي نابرابري هاي اجتماعي به شمار مي آيند با فرآيند انسداد اجتماعي همراه اند واين فرآيند حتي اگر از سوي دولت و حكومت طرح ريزي و اعمال نشود دست كم مي توان گفت كه اعمال ان مستلزم تاييد صنفي منحني اين نهادها و سازگاري دستگاه ديوان سالاري با استلزامات آن است و كار نسبت انسداد اجتماعي به معناي محدود سازي آزادي دموكراسي در جامعه است. نابرابري هاي اجتماعي ازسويي موجب بروز فر مي شوند واز سوي ديگر خاستگاه بروز كشمكش وتضادند. ازاين روست كه دولت ها مي كوشند با عمده ساختن وفاق اجتماعي به رغم كشمكش ها وتضادهاي ناشي از برابري، نظم اجتماعي را تامين و برقرار كنند. اين فرآيند كه در شرايط كاربست الگوهاي توسعه تشديد مي شود به نوبه ي خود چرخه ي پايان ناپذيري از ضرورت اعمال قدرت و سلطه ي مبتني بر نابرابري را موجب مي شود.
بنيان هاي نابرابري هاي اجتماعي
نابرابري اجتماعي وضعيتي است كه درچارچوب آن- انسان ها دسترسي نابرابري به منابع با ارزش ، خدمات وموقعيت هاي جامعه دارند. چنين نابرابري، هنگامي روي مي دهد كه افراد و گروهها ، يكديگر را درجه بندي و سپس ارزيابي كنند. اما از همه مهتر اين است كه نابرابري هاي اجتماعي ، در رابطه با موقعيت هاي متفاوت درساختار اجتماعي بوجود مي آيد. دربيش تر موارد، به دو دليل نابرابري اجتماعي ، از تفكيك اجتماعي ناشي مي شود، از سويي به دليل توانايي انسان درتفسير پديده ها و رويدادهاست كه سرانجام به ارزيابي وي به صورت خوب، بد ويا ترجيح دادن مي انجامد. بنابراين ممكن است ويژگيهاي فردي و موقعيتها يا نقشهاي متفاومت، به گونه اي نابرابرانه ، از بالا دست به پايين ، درجه بندي مي شوند. دراين زمينه نابرابري اجتماعي ، به معني وجه است. ازسوي ديگر ، ممكن است تفكيك اجتماعي ، از ديدگاه نقشها و موقعيتها برخي از افراد را در وضعيتي قراردهد كه دسترسي بيش تري به كالاها و خدمات باارزش داشته باشند، دراين راستا، نابرابري هاي اجتماعي ، به معني دسترسي داشتن به امكانات مورد علاقه است، دراينجا ديگر وجهه مورد نظر نيست و خود دسترسي ، فرد را دررده بالا تري قرار مي دهد. براي نمونه در جوامع پيچيده ، با تقسيم كار گسترده ، كساني كه در موقعيت هماهنگ كنندگي يا سازماندهي كار ديگران قرار دارند ، اقتدار و بيش تري بدست مي آورند. از چينن اقتدراري ، براي به دست آوردن پاداش هاي بيش تر خواهد شد. اين مسئله نتيجه ي مبادله ي نابرابري است كه در جوامع رايج مي باشد . هنگامي كه فرد و يا افرادي ،كنترل كننده ي چيزهاي مورد نياز ديگران باشند مي توانند در خواست كننده كالاها و خدمات بيش تري ؛ دربرابر عرضه ي كالاها و خدمات خود باشند.
نابرابري يكي از پيچيده ترين پديده هاي اجتماعي است و اين پيچيدگي بيش از هر چيز ناشي از ديرينه بودن و عالمگير بودن آن است تمدن با نابرابري اجتماعي آغاز ميشود. تاريخ برابري تاريخ بربريت است و نخستين هسته هاي مدني زماني تشكيل شد كه اعضاي گروه به عناصر نابرابر تفكيك شدند واين فرآيند تمايز درعين حال بازگوي شخصيت و هويت يابي هاي فردي است كه به خروج از حالت كله انساني بودن وسبط مدنيت كمك كرد. بااين حال، اين پرسش ها هميشه مطرح بوده است كه آيا نابرابري ذاتي تكامل جوامع است ؟ و آيا تمدن و مدنيت بدون نابرابري ممكن نيست؟
نابرابري يكي از جلوه هاي تفكيك اجتماعي است. اگر چه اين تفكيك شالوده زندگي اجتماعي را تشكيل مي دهد اما همه ي جنبه هاي آن را نمي توان سامان بخشي وبه كار كردي دانست واز جمله جنبه هاي مساله آفرين آن يكي همين نابرابري است كه آن را به لحاظ كاركردها و پيامدهايش مي توان آسيب شناختي ترين جنبه ي تفكيك اجتماعي دانست وبه اعتبار همين خصوصيت آسيب شناختي است كه نابرابري مي تواند ثبات وپايداري نظام اجتماعي را به مخاطره اندازد. انقلاب هاي اجتماعي كه امروزه درعلوم انساني برجنبه هاي بدكاركردن آن بيش از جنبه هاي ب كار كرديش تاييد گذاشته مي شود. نابرابري براساس سنجش تفاوتها پديد مي آيد.