J
روي ديوار يكي از بيمارستانهاي رواني نوشته بودند:
خوش عالمي است عالم ديوانگي اگر موي دماغ ما نشود مرد عاقلي
J
بيمارستان مكاني است كه هرطور شده از انسان چيزي مي گيرند،پول يا جان .
J
حكيم هست ، دواهست ، درد بايد كه نيست .
J
روي تختخواب بيمارستاني كه تخته هايش شكسته بودنوشته بودند:سختخواب
J
برروي ديوار قهوه خانه اي نوشته بودند : بحث
C
يا
C
ممنوع .
J
با وعده وعيد مي توان وزير ووكيل شد ولي با وعده وعيد نمي توان داماد شد .
J
تمام مردم دنيا به يك زبان سكوت مي كنند
J
مرگ را از زندگي داريم .
J
ابرتا مرز نابودي گريست .
J
بعضي مرگ را آنقدر بزرگ مي كنند كه جايي براي زندگي نمي ماند.
J
چون حوصله خودكشي نداشت زندگي مي كرد .
J
با اينكه گياهان قادر به حركت نيستند ،باز هم دور پارك سيم خارداركشيده اند .
J
نسل زنبور عسل با رواج گلهاي كاغذي در حال انقراض است .
J
چوب كبريت در اثر سوختگي در گذشت .
J
با به هم خوردن پلكهايش از خواب پريد .
J
ستارگان آنقدر زير ابر ماند ند كه فراموش شدند .
J
ميراب محل به قطره قطره باران امر ونهي مي كرد .
J
چشم اقيانوس آب آورد .
J
سيگار خاكستر نشين شد .