J
براي قطره باران واقيانوس به يك اندازه ارزش قائل هستم .
J
هربرگ زرد ، پاييز كوچكي است .
J
كسي كه خودكشي مي كند به مرگ نياز مبرم دارد.
J
سوراخهاي آب پاش روزنه اميد گلهاست .
J
اشك ، سخنگوي رسمي بدن است .
J
براي اينكه كسي در كارم دخالت نكند مدتي است كاري انجام نمي دهم.
J
در خشكسالي آب از آب تكان نمي خورد .
J
نگاهم در پشت پلكهايم شب را به صبح رساند .
J
زندگي فريادي است كه با مرگ خاموش مي شود .
J
كاشكي بعضي هميشه مشغول خوردن باشند تافرصت حرف زدن پيدا نكنند.
J
قلبم شلوغ ترين جاي دنياست .
J
تكان نخوردن مجسمه آزادي مرا به شك انداخته است كه نكند آزاد نيست.
J
كارمند هميشه به آب باريكه فكر مي كند براي همين امكان ندارد بتواند ازرودخانه اي بپرد .
J
به عقيده گيوتين سر آدم زيادي است .
J
ساعتم براي اينكه غرورش را اقناع كند هميشه جلومي رود .
J
اگر بهار بودم تير چراغ برق را هم از نعمت روئيدن محروم نمي كردم .
J
پرندگاني كه در داخل قفس جفتگيري مي كنند به آزادي جوجه هايشان بي علاقه اند .
J
من به پاندول ساعت بيشتر از مجسمه آزادي اعتقاد دارم چون حركت دارد .
J
آنقدر خوابش سنگين بود كه تختخوابش شكست .
J
با آنكه خيلي حرص مي خورد چاق نمي شد .
J
براي اينكه گورش را گم نكند روي آن علامت گذاشت