اگر هنوز ذهنمان را آنقدر غبار فراموشی احاطه نکرده اگر کمی فکر کنیم میتوانیم روزهایی نه چندان دور را به خاطر بیاوریم که در ابتدای جاده زندگی بودیم و برای هر کاری احتیاج به کمک داشتیم همان روزهایی که برای برداشتن قدم اول دست در دست پدر یا مادر شروع به قدم برداشتن کردیم و راه رفتن را تمرین کردیم. از آن روزها سالها گذشته است اما نه آن قدر که تمام محبتها و کمکهایشان از ذهنمان پاک شود
در اینکه انسان ذاتا موجودی فراموشکار است شکی نیست اما آیا ا تا بدان مرحله که زیباترین موجودات هستی خود کسانی را که قشنگی های زندگیشان را با او از روز اول تقسیم کرده اند را به فراموشی بسپارد؟
هدف من از نوشتن این مطلب پرداختن به موضوع سالمندان و نگاهی به پدیده متاسفانه رایج در جامعه به نام خانه سالمندان است.
به عقیده من فراموشخانه سالمندان نامی به مراتب بهتر از خانه سالمندان است
زیرا همه ما میدانیم که این جور مکانها به هیچ وجه دارای شرایط روحی و آرامش یک خانه برای سالمند نیستند
این مکانها تبدیل به محلی برای فراموش نمودن کهنسالان در بطن خانواده شده است
همانهایی که ما روزهایی را که دست در دست آنها راه رفتن را تمرین میکردیم، را از یاد بردهایم.گویا زمانی را که پدر عاشقانه به گله و شکایتهایمان گوش میداد و مانند تکیه گاهی استوار بود و حمایت میکرد را فراموش کرده ایم ا
که در زمانی که آنها به ما برای در و دل نیاز دارند و حیات را در آغوشمان جستجو میکنند، خبری از حضورمان نیست
به راستی چه بر سر عاطفه مردم ما آمده که در رابطه با بزرگان و والدین خود جا پای غربیان بی عاطفه نهاده اند
. آیا ما از دیر باز در سخنان اندیشمندانمان به نیکی به آنها راهنمایی نشدیم و آیا غافل از برکت حضورسان در محفل خانه و خانواده خود هستیم؟
به گفته ارد بزرگ :دودمان بی نیا و مرد کهن ، به هزار آیین اهریمنی گردانده می شود .
اینجاآخرین روزهای زندگی سپری میشود،سرای نیمهخاموشی که بهدست فراموشی سپردهشده،اینجا خانه سالمندان است،مکانیکه آدمها حرفهایشان را با سکوتشان میزنند،درلبخندهایشان غمی نهفته است در چشمهایشان تردید موج میزند، تردید میان ماندن و رفتن بودن با نبودن و عشق برای آنان قاب عکسهای خاک خورده کنار تختهایشان است
برخلاف فرهنگ غرب، که وجود سالمندان را در خانوادهها،زائدهاى مزاحم مىپندارند و مىکوشند براى آنکه آزادیهاىشخصىشان محدود نشود و مزاحمى نداشته باشند، به نحوى آنان را ازمحیط خانه و روابط خانوادگى دور کنند و به «خانه سالمندان» بفرستند،ایرانیان همواره به آنان ارج مىنهند و حرمت قائل است و به بهرهگیرى از تجارب و افکار پخته آنان
عادت دیرینه دارد و به همین دلیل است رواج این پدیده در سالهای اخیر ما را به فکر وامیدارد
ما همیشه بر این عقیده بودیم که هر چقدر به والدین و کهنسالان احترام بگداریم باز هم حق زحمات آنها را ادا نکرده ایم
جمله زیبای ارد بزرگ را به خاطر می آورم که گفته اند: آنانکه تیشه به ریشه بزرگان و ریش سفیدان می زنند خود و فرزندانشان را بی پناه خواهند ساخت
حرمت بزرگترها باید همیشه نگه داشت رعایت ادب و مقتضاى حقشناسى نسبتبه عمرى تلاشصادقانه و ایثارها، گذشتها، دلسوزیها و سوختن و ساختنها که بزرگاناز خود نشان دادهاند، آن است که در خانوادهها مورد تکریم قرار گیرند،عزیز و محترم باشند، به آنان بىمهرى نشود، خاطرشان آزرده نگردد،به توصیهها و راهنماییهایى که از سر سوز و تجربه مىدهند، بىاعتنایىنشود
نعمت وجود بابرکت آنان، اغلب تا هستند، ناشناخته است. وقتىبه جایگاه حساس و مهم و نقش کارگشاى آنان پى مىبرند که از دستبدهند. چه بسیار اختلافها و قهرها و نزاعهاى خانوادگى که پس ازدرگذشت «بزرگ خاندان» چهره نشان مىدهد و چه بسیار رابطهها ورفت و آمدها که قطع مىشود، یا به سردى مىگراید، و علت آن فقط ازدنیا رفتن محورى است که مایه دلگرمى، امید، انس و معاشرت فامیلاست

از عمدهترین راههاى انتقال یک فرهنگ به نسلهاى آینده، رفتارپدر و مادر و مربیان است. کودکان، آنچه را در رفتار بزرگترها ببینند، ازآن الگو مىگیرند. احترام به بزرگترها و رعایت ادب و تکریم نسبتبهسالخوردگان، اگر در عمل و رفتار ما تجلى یابد، فرزندان ما نیز، اینفرهنگ را مىآموزند و با همین آداب و سنن بار مىآیند. کسى که انتظارادب و معرفت و حقشناسى از فرزندانش دارد، باید همین حالت رانسبتبه پدر و مادر و بزرگترها نشان دهد، تا کوچکترها هم از اوبیاموزند
پس بیایید تا دیر نشده قدر آنها را بدانیم و از گنجینه مهر و وجود پر برکتشان نهایت استفاده را ببریم. . .
و تگ های این مطلب :دانلود مقاله ، دانلود پایان نامه ، بهترین سایت
و تگ های این مطلب :دانلود مقاله ، دانلود رایگان پایان نامه
و تگ های این مطلب :کتابخانه مجازی ، بهترین سایتها ،پایان نامه دانلود